داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

نقاب عشق 7

وقتی که دستمو تو دستش گذاشتم به خوبی تغییر چهره شو می دیدم . خیلی آروم و خندون شده بود . پس اونایی که توی دفترش نوشته بود چی بود . اون از چی حرف می زد . اون پسره کی بود . من چه کمکی می تونم بهش بکنم . اون چرا ازم کمکی نمی خواد . تا کی می خواد این جور ساکت بمونه و حرفی نزنه . خیلی دلم می خواست بدونم که با چشاش بهم چی میگه . شاید دوست داشت راز های نگفته و حرفای نهفته شو به من بگه . یه بار دستاشو تو دستام گرفته بهش گفتم بهناز گلم یه چیزی تو چشاته که من نمی فهمم چیه . ازم خجالت نکش . هر چی تو دلته بهم بگو . -عزیزم . داداش خوبم آقا بهنام بعضی وقتا  نگفتن یه چیز از گفتنش بهتره . دلم هزار تا راه رفت . اون چه چیزی رو داره از من پنهون می کنه . حدسهای عجیبی می زدم . نکنه اون دوست داره یواش یواش حالیم کنه که یکی رو دوست داره . یکی رو که اون بهش توجه نداره . کی می تونه خواهر گلمو ببینه و دوستش نداشته باشه . خواهر خوشگلمو . با صورتی گرد و سفید و ابرو هایی کشیده . وقتی که می خوابید چقدر نازبود .مظلومیت و معصومیت خاصی رو در چهره اش می دیدم . اون به من می گفت ساده ولی یه سادگی خاصی رو در وجودش می دیدم . یه حالتی رو که نمی  دونستم به چی تشبیهش کنم . فقط اینو می دونستم که اگه اون عاشق کسی بشه جونشو هم واسش میده . اون بهترین دختر دنیاست . یا می تونه معیار بهترین رو داشته باشه . روزا به جای این که دور و بر دخترای دیگه بپلکم وقتی زنگ مدرسه مون می خورد جلدی می رفتم به مسیر خواهرم تا همراه با اون بر گردم -بهناز مزاحمت که نیستم ;/; -یعنی چه .. یه نگاهی بهم کرد و اخمی هم کرد . منظورمو خوب می فهمید . دیگه با حرفام و روحیه ام آشنایی داشت تا لب باز می کردم می دونست که چی می خوام بگم -بهنام خیلی بد جنسی . تو تا حالا کی دیدی که  یه پسری دنبالم باشه و من به یکی گفته باشم که دوستت دارم . من فقط به خونواده ام گفتم که دوستشون دارم . بازم بگو حق ندارم که بهت بگم بد جنس .. دلم می خواد همینجا توی خیابون بکوبمت . این قدر بزنمت که دیگه از جات بلند نشی -یعنی می خوای منو بکشی ;/; -نه می خوام زخمیت کنم -دلشو داری ;/; اون وقت وقتشو داری که ازم پرستاری کنی ;/; با گوشه چشاش طوری به من می خندید که مثل تیری به قلبم می نشست . تیری که بهم زندگی می داد . تیری که وجودمو می لرزوند . و من از این لرزشها فرار می کردم . از این احساساتی که شبیه به اونو در پارک و چند جای دیگه حس کرده بودم . تازگیها سعی داشت که با مدل موهای مختلفی جلوم ظاهر شه . خیلی دوست داشت که بدونه از کدومشون بیشتر خوشم میاد . . بلند و کوتاه و دم اسبی و قارچی و مدل مصری .. -بهناز مگه من مدل شناسم ;/; بازم می خوام یه چیزی بگم -نه داداش تو یکی دیگه حرف نزن . حتما می خوای بگی که می خوای بدونی که  می خوام بدونم که دوست پسرم از کدوم مدل بیشتر خوشش میاد . -بهناز تو فکر منو چه خوب خوندی ;/; -من تو رو بزرگت کردم . مگه این روزا کم فکر تو رو می خونم ;/; تویی که نمی تونی درکم کنی . اگه گفتی این چی رو نشون میده .. -این یه تیکه رو من می تونم فکر تو رو بخونم . ولی این جوری هام  که تو میگی نیست . -خب بگو ببینم من به چی فکر می کنم -خواهر گلم به این فکر می کنی که بهناز از اون جایی که به داداش بهنامش علاقه داره فکرشو می خونه احساساتشو درک می کنه . قدمی رو که می خواد بر داره می دونه چیه ولی چون بهنام خیلی بی خیال و خونسرده و به آبجی خودش علاقه زیادی نداره و نمی تونه احساساتشو درک کنه نمی تونه فکرشو بخونه .. -آفرین تقریبا درست گفتی . فقط یه قسمتی رو که گفتی علاقه زیادی نداره اگه می گفتی اصلا علاقه نداره خیلی بهتر بود . -یه نشگون از گونه های بهناز برداشته و در جا ماچش کردم . خیلی بد جنسی بهناز . اگه من دوستت نداشتم که از راه مدرسه نمیومدم سراغت . -این واسه اینه که یه غیرت و حسادت برادرانه داری -مگه باید غیر از این باشه ;/; -نمی دونم نمی دونم چی بگم .. در ادامه حرفاش گفتم حیف که نمی تونم چیزی بگم . حالا نمی تونم چیزی بگم .. -بد جنس بهنام بد جنس حالا ادای منو در میاری ;/; می دونی که چقدر دوستت دارم . من  هر حرفی رو که بزنم یا نزنم به ضرر تو نیست که هیچی به نفع تو هم هست . این بار اون صورتمو بوسید . دستمو گذاشتم دور کمرش . به گرمای وجودش نیاز داشتم . اونو تو بغلم فشردمش . اعتراضی نکرد . تازه خودشو بیشتر بهم چسبونده بود . دستشو گذاشت رو سرم و موهامو صافشون کرد و بهشون حالت داد . حس کردم اسیر نوعی خجالت شده و با این کارش می خواد که  وقت بخره تا بیشتر در بغلم باشه . چرا آغوش من باید این قدر براش آرامش بخش باشه . چرا حس می کنم دوست داشتن اون با دوست داشتن من یعنی اون جوری که من دوستش دارم فرق می کنه . …. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها