داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

نقاب انتقام 31

داشت دیوونه ام می کرد . مجبور شدم باهاش برم . هنوز نمی دونستم اون کیه . همینو فهمیده بودم که اون گماشته سهاست و اون مامورش کرده که مراقب من باشه . درجا واسش زنگ زدم ولی گوشی رو نمی گرفت ظاهرا فهمیده بود که سنبه پرزوره و مورد حملات شدید من قرار می گیره اما منم همچین از دستش امون نداشتم چون می تونست اعتراض کنه که اون دختره کیه . نگران جان بهشته بودم . اونا خیلی خطرناک بودند . معلوم نبود قاچاقچی هستند یا دنبال سکس . در هر حال اونا هم آدمند دیگه . سوار ماکسیمای سفید رنگی شدیم که ظاهرا همین تازه از کارواش بیرون اومده بود . عین عروس شده بود . عین سها وقتی که لباس عروس تنش کرده بود . دوباره قاطی کرده بودم . کنارش نشستم . -ببینم سهراب خان اگه دوست داری رانندگی کنی من حرفی ندارم . -نه همون خودت بشین من حال و حوصله شو ندارم . -اخماتو باز کن . من می دونم شما مردا رو چطور میشه رام کرد . چیکار به کار اون دختر دانشجو داری . بذار اون به درسش برسه و زندگیش .. یه دستشو رو دل من گذاشت و گفت الان دل کیلویی چند . در دنیا رو پاشنه سکس می گرده . پول داشته باش .. سکس هم خودش میاد . دیگه پیر و جوون نمی شناسه . پول داشته باشی اگه یه پیر مرد یا یه پیر زن باشی می تونی با طرف آس و پاس جوونت بلاسی و حال کنی . ولی من جوونم . حاضرم مفت و مجانی مال تو باشم و هوای تو رو هم دارم . اگه کارم می خوای می تونم تو رو شریکم کنم و پیش خودم نگه داشته باشم . -اون کار به درد خودت می خوره . ازاون کارایی که حتما سرت آخرش بالای داره .. -مادر زاده نشده که سر سیمینو ببره بالای دار . با همین جفت دستای خودم خفش می کنم . ولی از تو خوشم میاد . تو باید مال خودم باشی . ولی سها رو هم خواستی داشته باشی حرفی ندارم از این بابت چیزی بهش نمیگی -ببینم اون تو رو مامور کرده که مراقب من باشی و هر جا میرم تعقیبم کنی ;/; … از این به بعد باید مراقب می بودم که به هیچ وجه سوتی ندم یا کاری نکنم که هویتم مشخص شه . همیشه باید حس کنم که یکی در تعقیبمه . -آقا پسر سها من و داداشمو مامور این کار کرده ولی اگه بخوای یک کلمه از این بابت که من و تو با هم سکس کردیم چیزی به دوست دختر یا دوست زنت (معشوقه ) سها جون رفیق جون جونی من , عروس گل من بگی کلاهت پس معرکه هست . خونش گردن خودت.. دختر بیچاره .. دلم براش می سوزه . همون تهرون بودی دیگه -ولی ما که با هم سکس نکردیم -خب تا یه ساعت دیگه که می کنیم … به فلکه احمد آباد رسیده بودیم . پیچید سمت راست و چند تا کوچه پس کوچه رو رد کرد و رسیدیم به یه چند واحدی .. مجبور بودم همراش برم دختره پررو .. یعنی اون خواهر شوهر سها و خواهر جابره  یا همین جوری از زبونش پریده عروس گلم . وارد آپارتمانش شدیم . مستقیما منو برد به اتاق خواب خودش . اصلا دلم نمی خواست که باهاش سکس کنم . دلم بود پیش بهشته که اون حالا چیکار می کنه و به چی فکر می کنه . دلم می خواست به این چند تا مامور خودم سفارش کنم که هوای بهشته رو داشته باشن . ولی نمی تونستم این تماسو الان بگیرم چون دوست نداشتم کسی از راز و رمز کارام با خبر شه . سیمین وقتی برگشت و من اونو با اون سر و شکل دیدم حس کردم که تمام بدنم یه سره تحریک شده .. داشت از خودم بدم میومد که یه مردهستم و این که چرا ما مردا باید در مقابل زن این قدر نقطه ضعف از خودمون نشون بدیم .. اون به خوبی متوجه نگاههای شهوت انگیز من می شد . یه لحظه به بهشته فکر کردم . اون دوستم داره ;/; اون واسه چی فرار کرده ;/; حرفای من غافلگیرش کرده ;/; یااین که انتظار نداشته که من همچین پیشنهادی رو بهش بدم . نه سهراب این قدر وسوسه سیمین نشو . واسه تو که زن قحط نیست . دست نگه داشته باش . پشت به سیمین رفتم طرف پنجره . می خواستم به بهانه نگاه کردن به فضای آن  سوی پنجره اون دیگه دقتی به کیر شق شده من نداشته باشه و حواسش بره جای دیگه . -چی شده سهراب . مردا آرزوشونه که من برم تو بغلشون . خودشونو می کشن و من تحویلشون نمی گیرم . حالا تو ازم فرار می کنی ;/; همش تقصیر اون دختره عوضیه . لحنش خیلی جدی شده بود . -ببین سهراب اگه حس کنم که مزاحممه یعنی مزاحممونه ترتیبشو می دم . عین آب خوردن . سیمین همین جوری که نرمه به موقعش از فولاد هم سخت ترمیشه . اراده کنم می تونم تو غذاش سم بریزم و بکشمش .. نمی دونستم تا چه حد جدی میگه .. البته آدمکش بودنشو باورم شده بود ولی این توانو که بتونه راحت  با سم خلاصش کنه چی .. من در این مورد چی می تونستم بهش بگم . محافظام که نمی تونستن برن بغل دست بهشته و مثل فیلمها یه لقمه از غذاشو بدن سگ بخوره و سگه پیش مرگش شه .. یعنی از طریق آشپز خونه دانشگاه و آشپزای اونجا ;/; یا دوستاش ;/; می تونه کاری صورت بده ;/; این افکار باعث شده بود کیرم بخوابه ولی اون از پشت بغلم زد . -خیلی دوستش داری سهراب ;/; تو الان باید عروس گلم سها جونو دوست داشته باشی . دستشو از داخل شورتم به کیرم رسوند و گفت ولی من اینو دوست دارم…. ادامه دارد .. نویسنده … ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها