داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

نقاب عشق 5

حالا امشبه رو یه کاریش می کنیم . شبای دیگه هم می تونی بیای ولی اگه بفهمن بد میشه . خواستم برم یه گوشه ای یه چیزی پهن کنم و بخوابم که خواهرم گفت سرتو بذار رو دلم . منم این جوری خیلی خوشم میاد . حس می کنم که یه صمیمیت بیشتری بین ما به وجود میاد . احساس نزدیکی بیشتری باهات می کنم . -اگه از این کارا پیش دوست پسرت بکنی باهام می جنگه -بهنام یه بار دیگه از این حرفا بزنی میگم برو اتاق خودت . چند بار بهت بگم که دوست پسر ندارم -ولی کسی رو که دوست داری . از یه پسری که خوشت میاد .. صورتش سرخ شد و حرفی نزد . -بهنام دست از سرم بردار . تفتیش عقاید و احساساتو بذار کنار گناهه اگه هر وقت خواستم بهت میگم جریان چیه . مجبورم نکن کاری رو که دوست ندارم و شایدم دوست دارم وفعلا به صلاح نیست انجام بدم .. اصلا نمی فهمیدم چی داره میگه ولی همینو می دونستم که سرم رو دل و سینه خواهرم قرار داره و اون بازم داره به موها و صورتم دست می کشه .. بازم خیلی زود خوابم برد . می دونستم وقتی که بخوابم یه خورده از سنگینی من بهش منتقل میشه ولی وقتی صبح چشامو باز کردم اونو دیدم که همین جوربهم خیره مونده و با لذت نگام می کنه . -بهناز تو هنوز نخوابیدی ;/; -چرا مگه میشه نخوابیده باشم . وقتی داداش گرمم کرد منم خوابم برد . -بازم می تونم پیشت بخوابم ;/; -من بیشتر از تو دوست دارم که با هم باشیم ولی مامان خیلی مراقبه .. الان هم نمی دونم چه جوری تو رو از اینجا ردت کنم . بالاخره قدیمیا یا حتی جدیدیها هم یه اعتقاداتی دارن که باید بهشون احترام گذاشت . صورتشو بوسیدم ولی اون یه بوس از لبام بر داشت و منو فرستاد که برم . حس می کردم که خیلی آروم شدم . بهناز نیاز عاطفی منو تامین کرده بود . ولی حس می کردم که اون خیلی بیشتر از یک خواهر به من توجه داره . اصلا هیچ خواهری رو ندیده بودم که این جوری برادرشو دوست داشته باشه . عشقش شبیه یه عشق دختر و پسری و نوعی هم فراتر از ایثار بود .  مثلا اگه یه جایی من نبودم و یه غذایی رو می خورد که مورد علاقه منم بود اگه می تونست و می شد واسم کنار می ذاشت . با پول خودش واسم شیرینی هایی می خرید که بهش علاقه داشتم . روز تولد من هم یه پلاک واسم گرفت که بذارم دستم با حرف اول اسممون .. ما که می رفتیم حموم شورت خودمونو همونجا می شستیم و اونو دیگه نمی دادیم مامان بشوره یا بندازه تو ماشین . البته مامان بیچاره حرفی نداشت . یه روز که من یادم رفته بود شورتمو بشورم بهناز که بعدش رفت حموم این کارو برام انجام داد .. -خواهربدت نیومد ;/; من خودم می شستم . -داداش واسه چی بدم بیاد . مگه من و تو متعلق به هم نیستیم ;/; .. -بهناز نههههه… نگو .. سعی کن یه دختر مث خودت واسم گیر بیاری . -اگه دوستت نداشته باشه چی ..-یه کاری می کنم که دوستم داشته باشه .. -من نمیگم خوبم . شاید هزار تا عیب داشته باشم . ولی اگه نتونه مثل من باشه چی ;/; -مثل خودت بارش بیار .. -داداش بهتره بریم فکر تحصیل خودمون باشیم . تو چی داری میگی . نمی دونم چرا مامان با این که خیلی دوستم داشت ولی تازگیها حساسیت پیدا کرده بود از این که منو دور و بر بهناز می دید . من و بهناز  گاهی با هم می رفتیم پارک . بیشتر اونو می بردم شهر بازی وکیل آباد . کوهستان پارک شادی .. که به نظر من در ایران بی نظیره . نه فقط به خاطر بازیهاش که اونم جای خود داره . علاوه بر گستردگی وسایل و تنوع فضای اون منطقه یه آرامش خاصی به آدم میده . وقتی بهنازو در کنار خودم می دیدم حس می کردم که خیلی شاده . وقتی که با من بود خیلی صمیمانه از آینده و آرزوهاش می گفت . روز به روز با هم صمیمی تر می شدیم . -تو بالاخره کی می خوای از اونی که عاشقشی واسه من بگی . -بازم که شروع کردی . اصلا فکر کن که من عاشق داداشم هستم . خوب شد ;/; -اون که فرق می کنه . -باهات قهر می کنم . دیگه هم نمی ذارم بیای اتاقم . -هر چی تو بخوای -تو هم از خدا خواسته ای که باهات قهر کنم و از شر من خلاص شی ;/; بااین که می خواستم خودمو دموکرات نشون بدم و بگم که خیلی باهات صمیمی ام و درکت می کنم یواش یواش از این که باهاش در مورد دوست پسرش حرف بزنم خودم لجم می گرفت . نمی دونستم چرا ولی انگاری دوست داشتم که اون تموم محبتهاشو نثار من بکنه . دیگه دنبال دوست دختر نبودم . وقتی که از مدرسه بر می گشتم خونه اولین چیزی رو که جستجو می کردم اون بود . اگه هنوز بر نگشته بود می رفتم خیابون  تا ببینم کسی به دنبالش نباشه . ولی داشت حسودیم می شد که کس دیگه ای رو دوست داشته باشه . …. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها