داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

نقاب انتقام 7

سها پیاده شده بود و منم همین طور . روبروی هم قرار گرفتیم . می ترسیدم . نکنه منو بشناسه . نه ! من اون قدر زشت و سوخته بودم که قیافه ام با چهره قبل از زمین تا آسمون فرق کرده بود . اون امکان نداشت از طریق قیافه منو بشناسه .  با همه ناراحتی خودش یه لبخند خاصی بهم زد -ببینید آقا روز روشن جلو در خونه آدم چه بلایی سر ماشینم آوردن ;/;  من باید می رفتم یه جایی . حالا ماشینو کجا ول کنم برم . یه خورده صدامو کلفت کرده و سعی کردم در حرف زدن  خودم نباشم -ببخشید خانوم اگه ازمن کاری بر بیاد در خدمتم . از چند نفر کمک گرفته و ماشین سها رو بردیم داخل و واسه یه مکانیکی که آشنا بودم زنگ زدم که بیاد . -خانوم گفتم که بیان واز یه جایی هم چند تا لاستیک نو سفارش دادم . اگه سها هم پولشو نمی داد خودم حاضر به ولخرجی بودم .  -آقا من چه جوری ازتون تشکر کنم . شما رو چی صدا کنم اینجا رو دیگه دروغ نگفتم . شاید می خواستم که یه خورده طبیعی تر جلوه کنه . -من اسمم سهرابه .  یه لحظه به فکر فرو رفت و منم دیگه ادامه ندادم .-شما خیلی خوبین . خیلی مهربونین آقا سهراب .  هرآقای دیگه ای جای شما بود با این تشکیلات میذاشت و می رفت -من وجدانم قبول نمی کنه خانوم . تازه شما از نظر زیبایی و چهره منو یاد زنی میندازین که عاشقش بودم . دوستش داشتم . اونم دوستم داشت . -خب چی شد . سرمو انداختم پایین و گفتم هیچی اجل مهلتش نداد . ازماشین پیاده شد و می خواست از این طرف به اون طرف خط بره یه ماشین دیگه با سرعت زد بهش و درجا اونو ازم گرفت .  -متاسفم . -ولی اگه هم شباهتی بهش نداشتین افتخار می کردم که در خدمت شما باشم . یک ساعت بیشتر نکشید که ماشین سها شد مثل اولش .  دوتا لاستیک نو واسش گذاشته و یکی رو هم از زاپاس استفاده کردیم . هرچی خواست بهم پول بده قبول نکردم . -اینو به عنوان یه هدیه ناقابل به یکی که منو به یاد عشقم انداخته بپذیرین .-ببخشید من یه تماس بگیرم بایکی که منتظرم بود و بگم که مشکلی پیش اومده نمیام . سها اسم خودشو بهم گفته بود . -سها خانوم شما به کارتون برسین . من دیگه رفع زحمت می کنم . -نه امکان نداره تا یه پذیرایی ازتون نکردم نمیذارم از اینجا برین . حس کردم که برای معشوقش زنگ زده که نمیاد . یه چیزی بهم می گفت  که اون باید سمیر باشه .  می دونستم که سهای  کثافت ازمن خوشش اومده . به دوعلت , هم به علت خوش تیپی من و هم به خاطر سرمایه ام . یعنی اون از ظاهرم و ماشینم حس کرد که باید وضعم توپ باشه و اونم که مثل یه مگس هر جا یه شیرینی می دید دورشو می گرفت . نمی دونم این همه پولو می خواست چیکار کنه . چرا این قدر حرص می زد .  ازم دعوت کرد برم بالا . رفتم باهاش .. روبروی هم نشستیم و واسم چای و شیرینی و میوه آورد . -سها خانوم راضی به زحمتتون نیستم . راستی شما هم مثل من مجردین ;/; می بخشید اینو پرسیدم ها -سهراب خان سوال شما کاملا منطقیه . معمولا مرد مجرد نیاز به زن داره .  همین طور که یه زن مجرد یه همدم می خواد . داستان من مفصله .  نمی خوام سرتونو درد بیارم . من یه شوهر داشتم هم نام شما بود ولی نامرد از بس معتاد و زن باز بود و به زندگیش نمی رسید ازش جدا شدم و برای حفظ آبروم به یکی شوهر کردم که بیست سالی ازم بزرگتره . شایدم بیشتر و نمی تونه خوشبختم کنه . -ببخشید گفتین شوهر اولتون معتاد و زن باز بوده ;/; تا اونجایی که می دونم یه معتاد حس و حالی نداره . -ولی اون نامرد داشت . هرجا که هست امیدوارم از جوونیش خیری نبینه که منو به این روز سیاه نشوند . خب شما با زندگی مجردیتون چیکار می کنین ;/; .. سهای کثافت خیلی زود با من دختر خاله شده بود . از اونجایی که با خصلتش آشنایی داشتم مدام رو نقطه ضعفهاش انگشت گذاشته مخشو کار می گرفتم . -منو ببخشین سها خانوم که با شما این جور راحت صحبت می کنم . یه چیزی تو وجود و نگاه شما دیدم که احساس می کنم می تونم باهاتون صمیمی باشم و حرف دلمو خیلی راحت بهتون بزنم -لطف دارین سهراب خان ولی صدای شما خیلی شبیه صدای اون سهراب نامرده . -از این شباهتها تو جامعه ما زیاده .. خوبیش اینه که من و اون یکی نیستیم . من اصلا دلم نمیخواد یه معتاد باشم ولی در مورد رابطه با زنا … چی بگم -حرف دلتونو راحت بزنین . بهتون میاد که دوست دختر زیاد داشته باشین .  -خیلی گناه می کنم سها خانوم .. دوست دختر که خوبه . پابده با زن هم رابطه برقرارمی کنم . ای کاش اون زنا بیوه بودن . زنای شوهر دارهم داخلشون هستن . -از رک گویی شما خوشم میاد . این که چیزی نیست . شاید عواملی هستند که یک زنو به این گرایش میده که برن دنبال دوست مرد . اگه شما باهاشون دوست نشین میرن دنبال یه نفر دیگه . -من چرا بی وجدانی کنم ;/; -اتفاقا شما بهترین کارو انجام میدین و این یه کار نیکه . می دونم با متانت و مهربونی که دارین می تونین مسکن خوبی واسه اون زنا باشین . ولی خیلی شیطونین اگه در آن واحد بخواهین با چند نفر باشین … ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها