داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

نقاب انتقام 84

سها تو حالا ازم می خوای که پیش  بهشته باهات سکس کنم ;/; این همون نهایت خواسته اته ;/;  می خوای  دل اونی رو که پر از مهر و پاکی و صفاست بشکنم ;/; اون اگه ازت خوشش نیاد ازت کینه ای هم نداره . . اینه اون عشقی که در قلبت نسبت بهم داری ;/; تو یک دروغگوی پستی . تو چی منو دوست داری . این تیکه صورت جراحی شده ;/; تو حتی با این که کمی صدام تغییر کرده بود  برات سوال پیش اومده بود که این صدا چقدر شبیه صدای یکیه .. احساس من کارای من .. درون من .. خواسته های من وجود من .. روح من .. اینا برات هیچ اهمیتی نداشت ;/; من همون آدمم . من که همه چیزمو از دست دادم . حالا دارم اونو هم از دست میدم . فقط یه قولی بهم بده . پس از این که باهات سکس کردم بذاری که اون بره . -باشه …. سها همه چیزو گذاشته بود به عهده من . می دونست که بعد از این که من در کنار بهشته باهاش سکس کنم راهی ندارم جز این که همراش برم . من که کینه هامو زیر پا له کرده بودم . چطور می تونستم کینه ای جدید رو جایگزینش نکنم . دلم گرفته بود . زجر می کشیدم . -حالا می فهمم که چرا بعضی آدما به جایی می رسن که مرگ رو بر این زندگی ترجیح میدن . آدم به جایی می رسه که چاره ای جز مردن نداره و من به اونجا رسیدم . دلم پر از درده و رنج . بهشته در حالی که مثل سیل اشک می ریخت بغلم زد و آروم زیر گوش من گفت دوستت دارم . دوستت دارم من بدون تو می میرم . هر کاری دوست داری باهاش بکن . من چشامو می بندم . گوشامو می گیرم با خودم حرف می زنم تا نشنوم .. هر کاری می کنی بکن . می دونم واسه منه .. نمی خوام این قدر برام عذاب بکشی . دیگه بسه . ولی وقتی کارت تموم شدوقتی که راضیش کردی  باهام بیا . تنهام نذار .من بهت احتیاج دارم .. دیگه هق هق گریه نذاشت که به حرفاش ادامه بده . سها مثل عزاداران دست رو هفت تیرش بود و به ما نگاه می کرد نمی دونست  چی داریم میگیم . حالت روحی مناسبی نداشت . نمی دونستم به چی فکر می کنه . می دونستم که اون آدم بشو نیست . این بشر عشقو چه می شناخت . لبامو گذاشته بودم رو شیرین ترین و درد ناک ترین اشکای دنیا . اشکهای بهشته رو می خوردم و پاکشون می کردم . انگار اون اشکا به دل من نشسته بودند . در مقابل عظمت و پاکی این زن نمی دونستم چیکار کنم . دیگه چی بگم . حتی کتابها هم تا حالا این چنین زنی رو توصیف نکرده بودند . ساده بی ریا پاک .. ایثار گر .. دستاشو بوسیدم . افتادم به پاهاش ..پاهاشو بوسیدم . دوست داشتم با دستام سها رو بکشم . نه به خاطر انتقام بلکه به خاطر بهشته .. اون به خاطر این که من عذاب نکشم درد و عذابو به جان خریده بود .. ساق پای همسرم از اشکام تر شده بود . بهشته من نمی دونم در مقابل این فداکاری تو این بخشش تو این روح بلند تو چیکار کنم ..-سهراب برو فکر عذاب بیشتر عذابم میده . -سها من آماده ام . بدن لختش همون جذابیت و زیبایی همیشگی رو داشت ولی هیچ احساسی رو در من تحریک نمی کرد . وقتی که عشق و ایثار ی به شکوه زندگی و بلندای آسمان رو در کنار خودم داشتم هیکل شیطانی یک عفریته پست چه جذابیتی می تونست واسم داشته باشه . -سها من آماده ام . آماده ام تا هر کاری که دلت خواست باهام انجام بدی ولی اون باید بره . -باورم نمیشه این تو باشی سهراب . من عاشق شوهرسابقم شده باشم . همیشه دلم می خواست بهترین ها و بیشترین ها رو برای خودم داشته باشم . شانس نداشتم . از بچگیم فقط به دنبال همین بودم . وقتی تو رو دیدم م سهراب زشت چهره رو که پوست صورتش در اثر سوختگی جمع شده بود ولی ثروتش از پارو بالاتر می رفت اون ثروت رو حق تو ندونستم . فهمیدم که باید به روشهایی اونو از چنگت در بیارم . هدفم این نبود که با طلاق یا جدایی به چند تا ملک و مقداری ثروت اکتفا کنم ولی مجبور شدم به جایی رسیدم که به همینشم قانع شدم . دیگه بقیه چیزا رو خودت می دونی -آره سها فاصله بین عشق و نفرت رو .. فاصله بین ریا  و یکرنگی رو . فاصله بین مرگ و زندگی رو .. همه اینا رو می دونم ..- به منم حق بده .. حق بده .. فکر نمی کردم که یه روزی منم بتونم عاشق شم . منی که همه چیزای لوکسو واسه خودم می خواستم یه روز بیفتم به دام عشق . همیشه عاشقا رو مسخره می کردم . می گفتم که این مال کتاباست . عشق پوچه . عشق به درد این می خوره که چهار تا احساساتی رو واسه چند دقیقه ای ببری به حالت خلسه و خماری . عشق یعنی پول یعنی ثروت تا همه بهت احترام بذارن این پول می تونه از طریق قاچاق هم در بیاد . مهم نیست . راه به دست آوردنش هرچی می تونه باشه . وقتی تونستم اون چند تا وسیله و ملک رو ازت بگیرم قدرت و نفوذ خودمو در قاچاق زیاد کردم . آرزوهای بزرگی داشتم . تا این که تو رو دیدم . هیچوقت فکر نمی کردم یه روزی منم اسیر شم …. ادامه دارد .. نویسنده …. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها