داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

نقاب انتقام 57

اون به عشق و دوست داشتن نمی خنده . اون از عشق و دوست داشتنه که می خنده . بهشته جون من برم جایی کار دارم .. ظاهرا تو با این آقا سهراب حرفای نگفتنی زیادی داری . -اگه می خوای باهات بیام -بهشته جان ما که با هم تعارف نداریم . تو که از دایی جونت خجالت نمی کشیدی .. ولی آقا سهراب از دستش نده .. فرشته زیاد داریم ولی آدم کم داریم .. احمد اقا بغلم زد و منو بوسید .. -زیر گوش دایی جان گفتم اگه میشه به اون دو سه تا ملاقاتی منم بگو که وقت ملاقات تموم شده .. یه چشمکی بهم زد و گفت من که فکر کنم تازه شروع شده . دایی رفت -بهشته اون صندلی رو بذار پشت در . اگه یه کسی اومد یه صدایی بکنه -زشته .. -زشت تر از این نیست که منو در حال بوسیدن تو ببینن . -ببینم واسه خودت کارت دعوت می فرستی ;/; -نه اگه دوست داری واسه تو بفرستم که تو منو ببوسی . آخه من گناهم چیه که دوست دارم ببوسمت .. -فکر کردی من دوست ندارم ;/;  باشه آقای من . هرچی تو بگی . بهشته خودشو رسوند بالاسرم . از بد شانسی علاوه بر جای تیر جای چاقو هم درد گرفته بود . -بهشته با این ضربه هایی که می خورم بغل زدن تو رو چیکار کنم . -اون دیگه مشکل خودته . میذاشتی من می مردم . -یه ساعت بعد ازمردن تو منم می مردم . چقدر دلم تنگ شده واسه بغل زدن و قدم زدن با تو و بوسیدن تو .. -قدم زدنو که فعلا هیچی بی خیال شو .. یه نیم بغل و یه تمام بوس تو راهه . تا بفهمم چی شده دست بهشته رو در همون وضعی که خوابیده بودم دور گردنم حس کرده و لباشو رو لبام .. چقدر آرومم می کرد . حس می کردم که دیگه دردی ندارم . حس می کردم که دیگه نمی خوام به هیچی فکر کنم . همه چی زیبا بود . زیبا و دوست داشتنی . زیباتر از همیشه . دوست داشتنی تر از همیشه . وقتی که آن سوی ناباوریها به باور های زیبا می رسی حس می کنی که معجزه هم برای آفرینش خوشبختی تو هیچه . من بهشته رو بالاتر از معجزه می دیدم . بالاتر و بهتر از هر معجزه ای که در این دنیای خاکی وجود داره . معجزه ای که حاضر بودم واسش بمیرم ولی اون بهم زندگی داده بود . -سهراب چته . چرا  بازم داری مثل ناز ناز وها گریه می کنی -هرچی میگی بگو . هر چی بگی ناراحت نمیشم . -آدمی که مدتهاست درد کشیده باشه باید سیل از چشاش راه بیفته . تو که نمی دونی توی دلم چه خبره .. هر بار که یه دردی میاد سراغم فکر می کنم که از هر رنجی بالاتره و این آخریش رنج و درد از دست دادن تو . با ناز و عشوه گفت حالا که کنار توام .- داشتم به این فکر می کردم که من یه بار داشتم برات می مردم ولی تو هزاران بار بهم زندگی دادی . در هر نفسی در هر نگاه و لحظه ای این تویی که به من زندگی میدی . این تویی که نمیذاری من بمیرم . تو در هر دقیقه ای بهم زندگی میدی . هر چند وجود تو داشتن تو یه زندگی دیگه ای  رو بهم داده . ولی اگه یاد غمهام بیفتم به یاد چیزایی که از دست دادم حس می کنم تو همه دردامو تسکین میدی .. نتونستم به حرفام ادامه بدم . ولی اون فقط منو می بوسید و اشکهای ناباوری منو پاک می کرد . میگن مردا نباید این قدر اشک بریزن . ولی هنوز حس می کردم باید دلی سنگ و سخت داشته باشم که در همین حد می تونم گریه کنم . کسی که عزیزاشو از دست داده باشه زنش بهش خیانت کرده باشه و حتی می رفته که عشقشو از دست بده دیگه چه حالی واسش می مونه .. -بهشته من باهات می خوام بیام بیرون .. من از اینجا خسته شدم . نمی تونم بمونم . برات می ترسم . اگه بلایی سرت بیارن . اگه این بار کسی سپر بلات نشه .. من چند نفرو مامور می کنم که از همون دم در خوابگاه تا خود دانشگاه برسوننت . نه نگو .. -هزینه اش زیاد میشه .. تازه دوستام فکر می کنن من کی باشم . -فکر چی رو می کنن . از پول من که کم نمیاد . یه خورده از پول دنیا رو برای کسی که با ارزش تر از دنیاست خرج کردن ارزششو نداره ;/; همه چی درست میشه . منو ببخش بهشته که واست دردسر درست کردم . -منم دوست ندارم از کنارت پاشم .. اصلا تو که توی این اتاق تنهایی . من شبو پیشت می مونم -نه تو باید به درسات برسی . شایدم اینجا گیر بدن .. -ناسلامتی ما دانشجوییم ها .. یه چند تا آشنا هم توی این بیمارستان دارم .. دوست داری پیشت بمونم ;/; -بهشته .. بی خواب می مونی .. -به شرطی که همین یه شب باشه . چون نمی خوام مزاحم خواب و درست شم . -راحت میشه همین جا خوابید . اتاق دربست اشکالی نداره .. منم نامزدتم دیگه .. -نکنه می ترسی منو بدزدن ..-نه ولی بد چیزی هم نگفتی ها . شاید این کارو کردن . از اون هرزه هر کاری بر میاد . بهشته این حرفو با خشم طوری بیان کرد که نشون می داد چقدر از سها نفرت داره . چون اون هیچوقت در مورد کسی این جوری حرف نمی زد .- حالا بیا یه خورده درسکوت با لبای خاموش خودم واسه هم حرف بزنیم و درددل کنیم . مثل این که دیگه از بوسیدن من خسته شدی . قول بده دیگه ناراحت  نباشی . اون داشت منو می بوسید و من در عالم لذت به رابطه عشق و گذشت فکر می کردم …. ادامه دارد .. نویسنده … ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها