داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

عشق آرین: داستان نامعقول عشق پسرانه (۴)

…لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه

حال نوبت من بود که به نحوی به علی نشون بدم که منم اونو دوست دارم
نمیدونستم چطوری باید اینکار را انجام بدهم
نمیتونستم هم از کسی سوالی بپرسم
چون فرهنگ و درکی برای دوست داشتن پسری دیگر وجود نداشت و سریعا برچسب هایی مسخره به من میچسبوندن
مونده بودم که چه بکنم
دو روزی را در برزخ گذروندم که یکدفعه فکری به ذهنم اومد
یکم صبر کنید
نیازه که در مورد خودم حرفی بزنم
من یک گرجی زاده هستم و اصالتی گرجستانی دارم
و کاملا به زبان و خط گرجی مسلط هستم
تصمیم گرفتم شعری که علی برام نوشت رو به زبان گرجی برگردونم و با خط گرجی بنویسم و قاب کنم به علی هدیه بدم
اول که این فکر به ذهنم رسید به خودم گفتم کار جالبی نیست
و این خیلی مسخره است
اما این بهترین فکری بود که به ذهنم میرسید
چون ثابت میکرد من شعر علی را دوست داشتم و اینکه برایش ارزش قائلم
ترجمه شعر فارسی به گرجی یا حتی متن فارسی به گرجی. وبالعکس خیلی سخته
ولی من با هر مشقتی بود اینکار را انجام دادم
در تمامی لحظات حال خیلی خوبی داشتم
هدیه من آماده بود
قاب شده و زیبا
کادو پیچش کردم و  تو ذهنم گفتم یه چیزی روش بنویسم
اما چی بنویسم
نمیدانم
وایییییی
بازم گیج شدم
یکدفعه یه فکر بکر به سرم زد
روی کادو نوشتم هر وقت فهمیدی (LA) یعنی چی کادو را باز کن
راستی شما میدونید(LA) یعنی چی؟
حدس بزنید امیدوارم زود متوجه بشید

به هرحال  اینبار من رفتم پیش  علی
در اتاقشون رو زدم و یکی از دوستانش در رو باز کرد
گفتم<سلام ببخشید علی آقا هستن>
گفت< راستش علی رفته دوش بگیره اگر کاریش داری یه چند دقیقه منتظر بمون>
قلبم شروع کرده بود تند تند بزنه
یعنی خوشش میاد از هدیه ام
یعنی مسخره ام نمیکنه
تو افکار خودم بودم که گفتم
<نه ممنون باید برم کار دارم فقط لطف کنید این پلاستیک رو به علی بدید حتما هم به خودش بدید>
ترسیدم یه وقت کسی دیگه ای باز کنه و افکارش هزار راه مختلفو بره
ولی فکر کنم اینجوری بدتر شد انگار بیشتر کنجکاو شدن که ببینن چیه
بالاخره برگشتم اتاق خودم
همش منتظر بودم و نگاهم به در و صفحه گوشیم که ببینم کی علی میاد یا تماس میگیره
انگار ثانیه ها و دقیقه ها تنبل شده بودن
جلو نمیرفتن تکون نمیخوردن
حتی از اون کلاسایی که ازشون متنفر بودم هم ساعتش دیرتر میرفت
وقتش رسید
پیامک اومد(اینکه میگم پیامک اون زمان این حجم از گوشیای پیشرفته و نرم افزاری پیامرسان نبود من یک گوشی ساده داشتم علی هم همینطور)
علی نوشته بود< سلام آرین جان ممنون بابت هدیه ات اول اینکه مناسبتش چی بوده دوم اینکه نمیشه همینجوری بازش کنم و معما رو جواب ندم خیلی بهش فکر کردم ولی معنیش رو هنوز نفهمیدم منظور لوس آنجلس که نیست هست؟>
پیش خودم گفتم آخه لوس آنجلس چه ربطی داره
جواب دادم<سلام علی آقا(من بلد نیستم جان بگم)تو خیلی به من لطف کردی منم خواستم جبران کنم هر هدیه ای که مناسبت خاصی نمیخواد تاوقتی معما رو حل نکردی نمیشه هدیه رو باز کنی تقلب نکنیا>

نوشت<دارم از کنجکاوی میمیرم ولی باشه اول میفهمم منظورت چیه>
علی رفت که منظورمو پیدا کنه

ادامه…

نوشته: آرین

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها