داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

نقاب انتقام 19

حالا چرا این قدر چوب می زنین شما یه خورده واسم هزینه کردین .. دستتون درد نکنه کلی زحمت برام کشیدین . من خواستم یه سر سوزنی از زحمات شما رو جبران کرده باشم -یعنی من نباید در جریان باشم ;/; اگه می دونستی این کار درست نیست چرا پنهونی این کارو کردی . چرا ;/; .. دیگه خیلی صمیمی تر با هم حرف می زدیم ولی در یه حالت تند . یا بهتره بگم به نوعی احترام گذاری در یه حالت لرزشی قرار گرفت . زدم بدتر کردم .. -به خاطر این که گفتم شاید پیش من خجالت بکشی .. -که این طور . پس من یه دختر پول پرست خجالتی هستم که روم نمیشه ولی پول پرستا خیلی پررو هستند .. -منظورت اینه که من پول پرست پررو هستم ;/; جوش آورده بود . -ببین من از یه میلیونت گذشتم .. بسه نمی خوام ونمی خواد بهم توهین کنی .. -چرا این قدر سخت می گیری . من که بهت توهین نکردم . فشار عصبی بود یا چه چیز دیگه ای یه لحظه به ناحیه شکمم فشار آورد نمی خواستم اون اینو بفهمه .. ولی درد شدید رنگمو مثل گچ سفید کرده بود . انگار دوباره توی شکمم کاردکشیده بودند . دلم نمی خواست اون دختر این جور ازم بدش بیاد با این که من خودم از همه دخترا بدم میومد . دید که من پولو بر نمی دارم یه خورده جلوتر اومد و اونو گذاشت تو جیبم . همون تراول چک پنجاه تومنی رو . حالم بد شده بود . بی اختیار رو زمین نشستم . -چی شده ;/; چرا رنگت پریده .. -چیزیم نیست .. نگران شده بود می خواست بره یه آب قندی واسم درست کنه نذاشتم .. -حالم خوبه بهشته . الان میرم قرصامو می خورم . ازت معذرت می خوام . قصد نداشتم ناراحتت کنم . -ولی کردی . -به من حق بده . -می دونی اگه یکی از اونا زنده بود یه غمم کمتر می شد هیچ تازه یه شریک غم هم داشتم ولی حالا دیگه هیچی برام نمونده . همه رفتند .. منو ببخش .. زیر لب آروم آروم می گفتم همه رفتند و اونایی که موندن بهم خیانت کردند . اون حرفامو نمی شنید .. -حالت خوبه سهراب ;/; من دانشگاه دارم و باید برم . دلم می خواست بدونم تو حالا به چی نیاز داری .. -به هیچی .. به هیچی .. فقط به اونایی که تنهام گذاشتن نیاز دارم .. به یکی که باورهامو به من برگردونه . به یکی که به من بگه من زنده هستم . من دارم نفسم می کشم . نیاز مالی ندارم . ولی زندگی فقط پول نیست . آدما می خوان از هم بدزدن . فقط پوله که نقش بازی می کنه .. اما اینا برامن هیچ ارزشی نداره -واسه همین افکاره که می خوای هوامو داشته باشی و بهم پول بدی ;/; -بهشته من ازت معذرت می خوام منو ببخش ولی قبول کن دختر مغروری هستی -خب مغرور بودن بهتر از اینه که خیلی ساده باشم -آره ولی سادگی اگه به معنای صمیمیت و یکدلی باشه خودش خیلی قشنگه .. بهشته باهام خداحافظی کرد و رفت . دیگه نه من گفتم که بیاد پیشم و نه اون گفت که بازم بهم سر می زنه . دلم گرفته بود . خوابیدم تا غروب .. یه چیزی خوردم و توپارک قدم زدم . وارث یه سرمایه شوم بودم . سرمایه ای که به کسی وفا نکرد . به من هم وفا نمی کرد . چقدر خسته و کوفته بودم . دلم می خواست خودمو بکشم ولی باید انتقاممو از سها می گرفتم . اون یه جورایی منو به زندگی امید وارم کرده بود ولی عذابی که اون بهم داده بود دوباره تمام اون رنجها رو واسه من زنده کرده بود . هرچی سها واسم زنگ زد گوشی رو نگرفتم . حوصله شو نداشتم . حتما بازم می خواست بگه که برم و باهاش سکس کنم . نه جسمم ردیف بود نه روانم . حتی حال انتقام گرفتن رو هم نداشتم .. در عوض زنگ زدم واسه بهشته .. خیلی دلم می خواست اون حالا در کنارم بود . با این که از جنس دختر بدم میومد ولی دلم می خواست یه خورده اونو در کنار خودم حس کنم . شاید واسه این که حس می کردم بهش بدهکارم و نتونستم بدهی خودمو بهش بدم . من چه اون وقتی که بابام بود و چه حالا که همه چی دست خودمه اصلا دوست نداشته و ندارم به کسی بدهکار باشم . دوست دارم سرم بالا باشه .. اگه یه کسی ازم چیزی بخواد یا طلب داشته باشه خوابم نمی بره . وقتی تو این فکرا بودم یهو یادم اومد که اگه من این جوریم باید اونایی رو که این جورین بتونم تحمل کنم . بهشته رو .. اگه بهشته هم این جوری باشه حتما اونم دختر خود ساخته ایه .. ولی من دیگه به هیچ دختری اعتماد ندارم . زنگ زدم براش .. نمی دونستم بهش چی بگم . دلم می خواست اونو ببرم بیرون بگردونمش . باهاش حرف بزنم . درددل کنم . با همه بد بینی هام یه جورایی بهش نیاز داشتم . مجبور شدم بهش دروغ بگم .. اون با دوستاش بیرون بود . طوری باهاش حرف زدم که فکر کرد حالم بده . فیلم اومدم که نمی خوام زحمتتو زیاد کنم .. ولی اون خواست بیاد پیشم . نمی دونم چرا این قدر دلش به حالم می سوخت . شاید می دونست که من خیلی سرمایه دارم و توقعش خیلی بیشتر از اینا بود . حالا وقتی که اومد پیشم چه جوری واسش بگم که باهم بریم بیرون یه دوری بزنیم . هوا هم گرم شده بود و کوهستان پارک وکیل آباد فعال بود . دلم می خواست اونو ببرمش اونجا . یادم اومد که خواهرم خیلی اونجا رو دوست داشت .. نتونستم جلو گریه مو بگیرم .  بازم بغضم ترکیده بود و یاد خواهر خوشگلم افتاده بودم … ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها