داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

نقاب انتقام 62

به یه شرطی می خوابم و تو رو از شر خودم خلاص می کنم که یه قولی بهم بدی -چه قولی -دو تا قول -چه دو تا قولی ;/; اصلا تو تا آخر دنیا هر چی که می خوای بهم بگو .. -یکی این که اگه اون این طرفا پیداش شد به پلیس بگی بیان ببرنش -با چه مدرکی -شکایت می کنی میرن سر وقت خونه و زندگیش . -باشه هر وقت تو پلیس شدی ازت می خوام این کارو بکنی -ولی در هر صورت آدم حسابش نکن . حالتو می گیرم اگه بخوای باهاش  به گرمی رفتار کنی . -خب فرمایش دیگه .. -من فرداشب هم میام پیشت . -نمی تونم ببینم که هر شب بی خوابی رو تحمل می کنی .. البته قبول این شرط تو بسته به پذیرش شرط من داره -چیه -این که الان بگیری بخوابی -باشه هرچی تو بگی سهراب .. ولی خوابیدن من یه شرط داره -چیه . فهمیدم بلند شو بازم یه بوسه شب به خیر .. -دلت نمی خواست ;/; -چرا فقط به شرطی که حرف و شرط دیگه ای نباشه .. چی می شد اگه در اون لحظات از این محیط دور بودیم . فقط من و اون . راحت و بی خیال تر از حالا . لبای بهشته رو رو لبای خودم حس می کردم . اون به خوبی با احساسات درونم آشنا بود . هر وقت که حس می کرد من حواسم رفته جای دیگه با سرعت بیشتری لبامو میک می زد و فقط به یه نقطه زوم نمی کرد .. واسه این که بعدا گزک به دستش ندم و هی به من نگه دیگه با عشق منو نمی بوسی دستمو گذاشتم پشت سرش و یه تکونی به لبام دادم . خیلی می ترسیدم . نگران زندگیش بودم . کاش بهش می گفتم دانشگاه نره . اون که از خداش بود . ولی آخه تا به کی ;/; -سهراب بازم فکرت مشغوله .. می خواستم بهش بگم نگران تو هستم و اونم از این حرفم استفاده کنه و نره دانشگاه . -بهشته بهم اجازه میدی یه زنگ واسه سها بزنم ;/; -چی ;/; پیش روی من  ;/; من اگه نباشم چیکار می کنی . اگه دوستش داری منو چرا علاف می کنی . واسه چی خواستی خودتو واسه من به کشتن بدی . تا فکر کنم که وجود من واست ارزشی داره -غلط کردم بهشته غلط کردم . من چه جوری واست توضیح بدم . من حرفمو واسش زدم . بهش گفتم که اگه یه تار مو از سرت کم شه اونو می کشمش . فقط می خواستم دوباره هم همینو بهش بگم -لازم نکرده . نمی خوام با این تماسهای تو واسه یه ثانیه هم که شده فکر کنه که می تونه روی تو حساب کنه . خیلی خوشت میاد منو اذیت کنی ;/; اون وقت بهم میگی چرا نمی گیرم نمی خوابم . -قولمون چی شد ;/; اگه نخوابی فرداشب کاری می کنم که نذارنت بیای اینجا .. -تو فقط این کارو بکن . میرم و دیگه هیچوقت پیشت نمیام -تو اینو جدی نمیگی بهشته . تو دوستم داری . اونی که با گذشت خودش نشون داده که دوستم داره به این آسونیها ازم دل نمی کنه .. -من بهت چی بگم سهراب .. تو که این جوری منو خوب می شناسی چطور دلت میاد که همیشه اذیتم کنی -بهشته صبح شد . حرف عاشقا تمومی نداره . اون دراز کشید و منم همین طور . خیلی دلم می خواست باهاش حرف بزنم . به شنیدن صداش عادت کرده بودم . یه حسی داشتم که انگار این آخرین شبیه که باهاشم . یعنی دیگه  فرصت دیگه ای برای با هم بودن نیست .. سعی کردم با این احساس بی خودم بجنگم وفقط به لحظات خوش زندگی فکر کنم . فکر کنم یکی دو ساعتی رو خوابیده باشم . واسه این که محافظای بهشته گرفتار بی خوابی نشن  از چهار نفر استفاده می کردم . به نوبت روزی دو نفر . دلشو نداشت که بره . -سهراب یادت باشه چی بهت گفتم . فکر نکن که من ازت دورم هر کاری که دلت خواست می تونی انجام بدی -دختر دیوونه شدی ;/; من که الان  غذامو به زور می خورم . چه طور  فکر می کنی که واسه یکی دیگه کارت دعوت می فرستم تا بیاد ملاقاتم . -از تو هر کاری بر میاد -شروع نکن بهشته . فقط مالیات وقت رفتنو یادت نره .. اون منو بوسید و رفت . داشتم به این فکر می کردم که چقدر دوستش دارم و حتی تحمل ثانیه هایی دوری از اونو ندارم . اولین زنگمو واسه  محافظین یه ده دقیقه بعد از رفتن بهشته زدم -حواستون باشه .. مراقب حرکات مشکوک باشین . .. با همه اینا دلم آروم و قرارنداشت  . واسه سها زنگ زدم . حق با بهشته بود . اون فکر می کرد که من به عشق و محبت اونه که تماس گرفتم .. -سها حواست باشه اگه کوچکترین آسیبی به بهشته برسه من از دید تو می بینم . فکر نکن  دست و پا چلفتی هستم .. -چیه به جای صبح به خیر گفتن و حرفای قشنگ زدن زنگ زدی که این حرفای قشنگو تحویلم بدی ;/; من تا وقتی که یکی مانعم نشه هیچ کاری به کارش ندارم .. -ولی وقتی که به خواسته ات نمی رسی تلاش بی خود کردن هم که دیگه معلومه که بی تاثیره . یادت می مونه بهت چی گفتم ;/;  به خودم بد جوری فشار آورده بودم . درد ناحیه شکم و سرفه امونم نداد . نباید سرفه می کردم .. -سهراب چرا نمی خوای بفهمی که دوستت دارم . -سها روزگار بهم نشون داده که من هیچی نمی فهمم . یه وقتی خیال می کردم که خیلی چیزا رو می فهمم ولی حالا می دونم که هیچی حالیم نیست . -یعنی تو متوجه نمیشی که من با تمام وجودم دوستت دارم و برات هر کاری می کنم ;/; عشق اون بچه تهرون تازه به دوران رسیده همش کشکه و به خاطر ثروتته که اومده سراغت ;/;   لبامو به شدت گاز می گرفتم تا بیش از این عصبانی نشم و حقایقی رو که سها ازش بی خبره فاش نکنم ….. ادامه دارد .. نویسنده … ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها