داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

نقاب انتقام 59

من اصلا دلم نمی خواد امشب به آخرش برسه .. چون باورم نمیشه یک بار دیگه تو رو به دست آوردم .. -منم همین طور سهراب . منم باورم نمیشه . -تو چرا باورت نمیشه . تو که هر وقت اراده می کردی می تونستی منو داشته باشی . تو که ریش و قیچی دست خودت بود . -عزیزم باور کردن به این نیست که هر وقت اراده کردی بتونی یکی رو داشته باشی . وقتی که دلت چرکین شد برات خیلی سخته که بخوای دوباره یکی رو باورش کنی .. شاید عشق و سوزش عشقو تا آخر عمرت در قلبت داشته باشی ولی نمی تونی اونی رو که یه روزی که همه چیزت بود و همه چیزو ازت گرفت باورش کنی .. -پس تو از ناباوری به باور رسیدی .. -نمی دونم نمی دونم فقط همینو می دونم که خیلی دوستت دارم .. وقتی که در حالت عصبانیت زار زدن تو رو می دیدم دلم یه جوری می شد من بد جنس نیستم من با تمام وجودم دوستت دارم ولی اینو هم بگم .. -می دونم چی می خوای بگی بهشته .. مراقب باشم که دیگه خطا نکنم ولی من هنوز ازت انتظار دارم که منو  درکم کنی . حس نکنی که به تو بد کردم . -می دونی سهراب .. یک گذشتی در زن وجود داره که در مرد نیست . حداقل در مردای ایرونی که این طوره . اونا هر کاری که دوست دارن انجام میدن ولی باشه اصلا تمومش می کنیم باید به آینده فکر کنیم .. -بهشته دلم می خواد تا صبح بیدار باشم و از آینده بگیم . از روزهایی که  یک اتوبوس بچه دور ما رو گرفته باشن .. -ببینم چطوره یک هتل بچه درست کنیم و هر اتاقی رو بدیم به یه بچه . -اون وقت باید هر شکمی رو پنج شش قلو بزایی . -دیگه چی . فکر تربیتشون نیستی ;/; راستی سهراب از دختر خاله ات خبری نیست ;/; -دختر خاله ;/; -همونی که همیشه به جای دختر خاله ازش حرف می زدی .. ببینم قرارمون این نبود که بازم بخوای اذیتم کنی -ما در این مورد قراری نذاشتیم اینو هم جدی ازت پرسیدم . از اون خبری نشد ;/; قراره که مامورا بیان اینجا باز پرسی . این دو سه روزه رو گفتن که حالت خوب نیست و فعلا کمی مراعات کردند . -براشون دارم -برو بابا تو با اون دو تا محافظت .. -چیکار کنم من این کاره نیستم که بخوام با یه مشت تبهکار دست به یقه شم . ولی براشون دارم  -از من کاری ساخته هست ;/; این زن سابقت به این سادگی دست از سرت بر نمی داره -بهشته تو خودتو درگیر نکن فقط حواست باید باشه که اونا آدمای خطرناکی هستند و تا به هدفشون نرسن دست از سرت بر نمی دارن . -چه عجب سها خانوم هنوز حالتو نپرسیده . -شاید از این نگرانه که هر تماسی که باهات بگیره به ضرر خودش باشه .. اینم از عشق و دوست داشتنش . حتما تا حالا فهمیده که تو تیر خوردی . اطلاعات اونا از اطلاعات سیا و ساواما هم قویتره . -نمی دونم -بهشته شایدم حق با تو باشه و از ترس رفته توی سوراخ موش .-چیه بهشته دلت واسش تنگ شده .. -سهراب ! مثل این که بی میل نیستی که ازش حرف بزنیم . -توکه داری حرفشو پیش می کشی .  درکلام و حرکات بهشته حسادتو به خوبی حس می کردم . ترس و حسادت .. با این که بهم اعتماد داشت ولی با همه اینها به سها که از نظر زیبایی حرف نداشت حسادت می کرد ولی من سها رو زشت صورت و بد سیرت ترین آدم دنیا احساس می کردم .. -عزیزم بیا کنار من به تو و دستای گرم تو و نوازشهای تو نیاز دارم .. -خاطرم جمع باشه که فقط به من نیاز داری ;/; -خانومی ! من نگران تو هستم . دلم نمی خواد دوباره فکر ترور تو به سرشون بیفته .. این بار من یکی خودمو می کشم اگه سرت بلایی بیاد -از این فیلمها پیشم بازی نکن سهراب . اون وقت بی سرخر میری پیش اون .. -چقدر امشب انرژی منفی میدی . تو که خودت می دونی من وقتی تو و عشق تو رو دارم دیگه هیچی نمی خوام . به چشام نگاه کن ;/; خودتو درش می بینی . -اینو راست گفتی چون چشات حالا شدن مث آینه من ولی اون دفعه  هم خیلی چیزا می دیدم . -بهشته  بیا نزدیک تر من نمی تونم تکون بخورم .. صورتشو به صورتم نزدیک کرد . موهای سرش بینی و صورتمو قلقلک می داد و کمی هم به خارشم انداخته بود . دستمو گذاشتم پشت سرش . نوازشش می کردم و اونم یه بار دیگه لباشو گذاشت رو لبام و به آرومی حرکت می داد . طوری که همراه با بوسه حرف هم می زدیم . -خیلی اذیتم می کنی بهشته . ولی دوستت دارم . بیشتر از خودم و بیشتر از زندگیم . هنوز باورم نمیشه که بازم کنارمی . هنوز باورم نشده که بیدارم . -پس یگیر بخواب تا باور کنی .. -شوخی نمی کنم . هنوز باور نمی کنم -منم باور نمی کنم هنوز باور نمی کنم سهراب -چی رو باور نمی کنی -این که منم عاشق شدم ..-بالاخره اعتراف کردی که عاشقی . -سهراب شکمت تیر خورده سرت که تیر نخورده .. من که هفته هاست اعتراف کردم که عاشقتم و در این هفته روز ها و ساعتها و دقیقه ها .. اصلا الان که همین جا کنار تو موندم و با هیجان دارم می بوسمت و لذت می برم علتش چی می تونه باشه …… ادامه دارد .. نویسنده … ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها