داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

نقاب انتقام 85

آره سهراب منم یک انسانم . منم احساسات دارم . مثل هر آدم دیگه ای . خدا عشقو در قلب منم گذاشته -ولی تو یک آدمکشی . تو بیرحمی . تو جانی هستی .. درحالی که چهره اش پر از اشک شده بود گفت من همه اینا رو می دونم تو نمی خوای بهم بگی . وقتی اینا رو از تو می شنوم جیگرم آتیش می گیره . هنوزم می خوام برات بهترین باشم . دلم می خواد با هم بریم به یه جزیره دور به  جایی که فقط من و تو باشیم . دست کسی به ما نرسه . من همون دختری باشم که تازه خودشو شناخته . همون احساسو داشته باشم می دونم تو همون حسو بهم میدی .. تو هم دوستم داشته باشی . دیگه دختر دیگه ای نباشه .. دیگه هیشکی تو رو از من نگیره .. لعنتی تو چرا همون شدی .. سهراب تو چرا همون شدی .. خداااااااااااا من قاتلم . من به خاطر تو آدم کشتم . تو به خاطر من چی رو کشتی .. -خودمو سها من به خاطر تو خودمو کشتم -اگه به خاطر من خودتو کشتی پس چرا زنده ای  .. پس چرا داری زندگی می کنی . داری محکو مم می کنی . من اگه تو رو کشتم به خاطر تو هم کشتم . -تو انسان نیستی .. . تو منو کشتی و اینی که اینجا به بند کشیدی نجاتم داد . تو یک حیوونی .-سهراب اینا رو تو بهم نگو .. نگو نگو که از انتقام منصرف شدی . نگو که نقاب انتقام رو از چهره ات در آورده و انداختی دور . شاید که تو دیگه در دلت کینه ای نداشته باشی . می دونم دلت مهربونه . می دونم من پستم . می دونم هر مجازاتی حقمه . می دونم لایق این زندگی نیستم . می دونم با خیانت دلتو درد آوردم . آره اون وجودی که در جسم توست همون سهرابه .. من عاشق همون شدم ولی تو انتقامتو گرفتی بدون این که بخوای .. آره بازم میگم ..می دونی اون انتقام چیه شاید یه ساعت پیشم گفته باشم  الان  هم میگم بازم میگم . اون انتقام عشقه . عشق . بد ترین زجر دنیا اینا که دیوونه وار عاشق کسی شی حاضر شی واسش بمیری . حاضر باشی واسش آدم بکشی . به راحتی آب خوردن اما اون محل سگ هم بهت نذاره . مثل یک هرزه تفت کنه بندازه زمین . بد ترین زجر عالم اینه که پیش همه احساس قدرت کنی اما پیش اونی که دوستش داری هستی و نیستی همه چیز خودتو فداش کردی خوار و ذلیل باشی . تو انتقامتو گرفتی . این بدترین و درد ناک ترین انتقامی بود که می تونستی بگیری . کی می تونه تصور کنه که روزی عشق بد ترین انتقام بشه ;/;  همون عشقی که خیلی ها مدعی هستند جونشونو به پاش میدن -از جمله  این زن بهشتی که این جا به صلیب کشیدیش . -واسه این مهربونی هاته که دوستت دارم سهراب . من اون مهربونی ها رو پشت اون چهره زشت بی نقابت ندیده بودم . منم یک زن بودم و هستم . دلم می خواست از دیدن ظاهر شوهرم لذت ببرم . تو انتقامتو گرفتی . خدا انتقامشو گرفت . خدا زجرم داد و داره میده . این همون چیزیه که ما آدما نمی تونیم باورش کنیم . این بدترین انتقام و مجازات برای منه . من خودمو نابود کردم و تو هنوزم اونو دوستش داری . اونی که کسی رو هنوز واست نکشته . -کی بهت گفت آدم بکشی سها . راه نجات خودتو بستی . اگه دستگیر شی اعدام رو شاخشه -فکر می کنی من الان زنده ام ;/; می بینم که هنوز شورت پاته .. نمی خوای بغلم بزنی ;/; نمی خوای منو ببوسی ;/; ببینم تازه به اون رقیب جهنمی من چی می گفتی ;/; چرا من باید همیشه از اون عقب باشم . وقتی که تو از سکس با من لذت نمی بری وقتی که تنفر و کینه تو نسبت به من زیاد تر میشه من برای چی باهات سکس کنم . تو منو کشتی . عشق منو کشت و سوزوند . عشق می تونه آدمو اون بالا بالاها ببره .می تونه با خاک یکسان کنه -ولی عشق به خدا هیچوقت آدمو با خاک یکسان نمی کنه .. البته چرا با خاک یکسان می کنه . ما از خاکیم و به خاک می رسیم . زمانی می تونیم  انتظار رسیدن به عرش خدا رو داشته باشیم که در برابر خدا با خاک یکسان شده باشیم ولی تو به خاطر هیچ و پوچ خودتو خاک کردی .. سها با اون بدن لختش خودشو انداخت تو بغلم . مثل یه بره رام و آرام شده بود . -حالا تو انتقامتو گرفتی . حالا تو دیگه راحت شدی . به اونچه که می خواستی رسیدی . -نه سها من خیلی چیزا رو از دست دادم . این خداست که همه چی به ما میده . دست تقدیر با ما بازیها داره . تا به چیزی نرسیم نمی دونیم اون چیه . شاید تو  هم می تونستی برام یک فرشته یک بهشته باشی اما نفس شیطانی تو این اجازه رو نداد . -حالا می خوام برات یک فرشته باشم . حتی دیگه هیچی ازت نمی خوام . من دیگه یک آدم مرده ام . دیگه پول و ثروت و مال و مقام و زندگی برام ارزشی نداره وقتی که بالاترین و بهترین ارزش زندگی رو در اختیار نداشته باشم . منو ببخش سهراب . از جاش پاشد .. بهشته رو آزاد کرد .. -هنوز ازت بدم میاد متنفرم . فقط به خاطر اونه .. به خاطر اون . وگرنه یه گلوله حرومت می کردم . خیلی خوش شانسی دختر .. بهشته مات و مبهوت به سها نگاه می کرد . یه صداهایی به گوش می رسید . .. سها سراسیمه به اتاق بغلی رفت . تلویزیونی رو روشن کرد .. سریع لباسشو پوشید و منم پیر هنمو تنم کردم .. بریم از این طرف مامورا دارن میان . .. اونا اینجا رو پیدا کردن . من نمی خوام تسلیم شم . نمی خوام توی زندان زجر بکشم .. با این که سها یه آدمکش بود ولی نمی دونم چرا بازم دلم براش سوخت . من و بهشته  پیش و سها با اسلحه پشت سرمون از مسیر هایی که  بهمون می گفت می رفتیم … .ادامه دارد … نویسنده …. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها