داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

نقاب عشق 4

چند روز تعقیبش داشتم و بالاخره یه روز دیدم که سوار یه ماشینی شد و با یه پسره رفت . حس می کردم که دنیا زیر و رو شده . قبلش قصد داشتم واسش ایثار گری کنم . ادای مردای عاشقو در بیارم . می خواستم ترکش بدم . چه خیال باطلی !هرچه خواستم خودمو بی خیال نشون بدم نتونستم . شب که بابا مامان خوابیدن بهناز اومد اتاقم . اونم یه چیزایی بو برده بود . می دونست که من دارم نسبت بهش سرد میشم . غرورم در هم شکسته بود . احساس یه آدم مظلومو داشتم . فکر می کردم پیش اون خیط شدم .. -داداش چرا حالا این قدر کشتی هات شکسته . زنا به شوهراشون خیانت می کنن مردا خیالشون نیست . اون که زنت نبوده . نامزدت نبوده . یکی بوده که دنیا اونو می شناخته جز تو . -سر به سرم نذار . بهناز خوشحال باش . تو هم به من بخند . سر کوفتم بزن . از من احمق تر کسی توی این دنیا نیست . همش تقصیر توست . تو باعث شدی که من امروز این جوری عذاب بکشم .-من ;/; واسه چی ;/; من که خوبی تو رو می خوام و دوستت دارم . اینه جواب دلسوزیهای من ;/; -نمی خوای آبغوره بگیری .-ولی بازم چشاش پر اشک شده بود . -بگو زود باش من باید چیکار می کردم که  نکردم . -تو باید عشق خودتو به من نشون می دادی . باید نشون می دادی که چقدر داداشتو دوست داری . گفتم یه دختر خوب مثل خودت واسم گیر بیار . که بتونم بهش بگم دوستت دارم . عاشقتم . فقط فکر خودتی . خیلی راحت عاشق میشی . معلوم نیست اون پسری که دوستش داری کیه . -معلوم هست چی داری میگی بهنام ;/; من عاشق کسی نیستم -به من دروغ نگو -چرا عاشق خونواده ام هستم .-پیش من ادا در نیار -به من چه ربطی داره که واست دوست دختر گیر بیارم . داشتم آتیش می گرفتم وقتی که به یاد می آوردم صحنه ای رو که فتانه سوار ماشین یکی دیگه شده بود . تیپ زده بود عین هرزه ها . هم منو تیغ می زد هم بقیه رو . -بهنام . دوست داشتن و عاشق شدن که الکی نیست . شاید بشه دوست یابی رو مصنوعی انجام داد ولی با عشق نمیشه بازی کرد . عشق باید طبیعی باشه . -به من بگو چه جوری طبیعی میشه . بهناز توبا من رو راست نیستی . اصلا از دوست پسرت حرف نمی زنی .-خیلی پررویی . بودن با فتانه بی غیرتت هم کرده . شرم و حیا سرت نمیشه . این چیزا رو من باید بهت بگم ;/; -اتفاقا  دوست من و خواهرش با یه خواهر و برادر ضربدری دوستن . ببینم دوست پسرت خواهر نداره ;/; -بهنام دیگه زیادی قاطی کردی . حیف که حالت خوش نیست وگرنه هر چی از دهنم در میومد بهت می گفتم .. حق با بهناز بود . اصلا حالم خوب نبود . من می خواستم با یه عشق دیگه شکست عشق اولو جبران کنم . حاضر بودم نصفه شبی برم خیابون و دنبال عشق جدید بگردم . -بهناز واسم حرف بزن . دیگه اذیتت نمی کنم . دلم گرفته . حرفای قشنگ بزن . بگو که در این دنیای کوچیک ما که ظاهرا بزرگ نشون میده چیزی به نام عشق هم وجود داره . وفا هم هست . بگو که همه مث هم نیستند . خواهر گلم طوری باهام احساس صمیمیت می کرد  که حتی یه خورده پامو که از گلیم خودم دراز تر کردم کاری به کار من نداشت . سرمو گذاشتم رو سینه اش و اون با موهام بازی می کرد . مثل یه مادر دلداریم می داد . حرفاش برام لالایی بود و آرومم می کرد . کاش یه دختری مث بهناز نصیبم می شد . ولی امکان نداشت . خواهرم یه چیز دیگه ای بود . اون حتی با وجودی که عاشق بود ولی محبتش به منو فراموش نکرده بود ولی من احمق وقتی که فتانه رو دوست داشتم هر وقت که بهنازو می دیدم غصه ام می شد از این که خواهرم بازم با نصیحتهای خودش می خوا د حالمو بگیره . یاد اون وقتایی افتاده بودم که خیلی بچه بودم و سرمو می ذاشتم رو سینه مامان .. حالا بهناز داشت نازم می کرد . داشت خوابم می برد . وقتی چشامو باز کردم و به ساعت نگاه کردم دیدم دو ساعتی گذشته -بهناز من تو بغلت خوابیدم ;/; -آره منم نگات می کردم و نازت می کردم . -طوری حرف می زنی که انگاری یا مامانمی یا دوست دخترم -یعنی یه خواهر نمی تونه واسه برادرش از این کارا بکنه ;/; -چرا ولی هنوز جا نیفتاده -حالا من می خوام جاش بندازم . -می تونم امشب همین جا بخوابم . توی اتاق تو ;/; -تو هر وقت که دلت بخواد می تونی همین جا بخوابی ولی شاید بابا مامان یه جورایی ناراحت شن بگن شما بزرگ شدین خوب نیست -یعنی چه چرا این قدر امل بازی در میارن . من و تو خواهر و برادریم -خب دیگه اونا میگن ممکنه شیطون گولمون بزنه .. خندیدم و گفتم شیطون من یکی رو گول نمی زنه -اتفاقا تو خیلی راحت تر گول می خوری به شرطی که گیر شیطون بیفتی . ولی اگه یه فرشته ای باهات باشه مصونیت داری . ….. ادامه دارد .. نویسنده … ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها