داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

نقاب انتقام 14

اکبر اگه هویت اصلی منو اعلام کردی پیش اینایی که منو آوردن اینجا چیزی نگو . نمی خوام بفهمن که من کی هستم و وضع مالی ام چه طوره .. بهشته دختر زیبایی بود . شاید یه سالی ازم کوچیک تر بود و شایدم هم سن بودیم . نمی دونم ولی اون لحظه یه حس بدی نسبت به همه دخترای دنیا داشتم . دخترا و زنای جوونو همه شونو خائن می دیدم . همه  رفتند و من موندم و اکبر و بهشته که خیلی ساکت بود ولی بهش نمیومد که دختر ساکتی باشه . اکبر ازم انتظار داشت که از اون دختر تشکر کنم . ولی من راستش به این موضوع اهمیتی نمی دادم . مرگ و زندگی واسم فرقی نمی کرد . انگار خودمو فقط در دایره زندگی می دیدم . آدمای دیگه واسم اهمیتی نداشتند . هی بهم چشمک می زد که از بهشته یه تشکری کنم . -سهراب جان اگه بهشته جلوی خونریزی  تو رو نمی گرفت یا کمش نمی کرد حالا دیگه در این دنیا نبودی .. اونم از اتاق رفت بیرون . فکر می کرد که من پیش اون سختمه که از این دختر خوشگل تشکر کنم . بهشته یه نگاهی بهم انداخت و گفت خب سهراب خان بهترین دیگه .. باور کنین صورتتون پوست تنتون سفید سفید شده بود . دیگه همه می گفتن تو تموم کردی . -واسه چی نذاشتی من بمیرم .. یه نگاهی بهم انداخت و فکر کرد که دارم شوخی می کنم . -ببینید آقا سهراب وظیفه انسانی من این طور حکم می کرد که من اون لحظه هر کاری که از دستم بر میاد انجام بدم تا شما زنده بمونی . -ولی وظیفه انسانی شما این بود که بذارین من بمیرم . بهشته  به حالت تاسف چند بارسرشو تکون داد و با چهره ای بر افروخته و ناراحت از اتاق خارج شد .. کاش میذاشت من بمیرم ولی اگه می مردم چطور می تونستم انتقام بگیرم . پس این که الان زنده هستم خیلی بهتره . ولی اون واسه چی نجاتم داده . یعنی اون فهمیده که من وضعم خوبه ;/; .. بهشته رو ناراحتش کرده بودم . نه تنها ازش تشکری نکرده بودم بلکه اونو از خودم رونده بودم . من اصلا این جوری نبودم . چند روز گذشت و بهتر شدم . فامیلام اومدن ملاقاتم . خاله ام داشت خودشو می کشت . ولی من خونواده امو می خواستم . من اون عشقی رو می خواستم که فکر می کردم خاکستر زندگی منو دوباره آتیش می کنه ولی منو به خاک سیاه نشوند . یه خورده با احتیاط راه می رفتم ولی خیلی بهتر شده بودم . بهشته دیگه نیومده بود به دیدنم . اون دانشجوی پرستاری بود و ازیه خونواده طبقه متوسط و تو تهرون زندگی می کرد . محل زندگیش هم در مشهد خوابگاه دانشجویان نزدیکی پارک ملت بود . من بهش مدیون بودم . رفتار بدی باهاش داشتم . از اون کارایی که هیچوقت نمی کردم . می دونستم زندگی دانشجویی خیلی سخته و اونایی که چند تا چند تا میان تو خوابگاه زندگی می کنن شاید وضع تغذیه خیلی خوبی نداشته باشن . یه چک آماده یه میلیونی داشتم که هر وقت بهشته رو دیدم به عنوان قدر دانی بدم بهش . اتفاقا درست در لحظه ای که  از اومدنش نومید شده بودم اونو دیدم . بازم اکبر ما رو تنها گذاشت و من  ازش تشکر کردم ولی اون ساکت بود . حس کرده بود که تشکر من خیلی بی موقع و دیر بوده . چک رو گرفتم طرفش -به پاس محبتی که در حق من کردین . ارزش کار شما خیلی بیشتر از ایناست . واسه ادامه تحصیلتون به درد می خوره . چکو جلو چشام ریز ریز کرد و گفت متاسفم براتون . فکر کردین من این کارو برای پول انجام دادم ;/; اگه می دونستم شما با مردن خوشحال تر میشین میذاشتم که بمیرین . این بار با عصبانیتی بیشتر از دفعه پیش سرشو انداخت پایین و رفت و منو هاج و واج به حال خود گذاشت . بی خیالش شدم . دختره پررو به جای دست شما درد نکنه چک منو پاره می کنه . ولی نباید اونو ناراحت می کردم . می خواستم برم دنبالش و بهش بگم من که حرف بدی نزدم ولی دیگه زیاد شلوغش نکردم . موبایلمو روشن کردم . به محض این که خطم آزاد شد سها واسم تلفن زد .-کجایی سهراب نگرانتم . چند روزه که موبایلت خاموشه .. یه فکرای وحشتناکی به سرم افتاده بود . فکر می کردم تو رو از دست دادم . .. میای اینجا ببینمت ;/;  شوهرم واسه دوروز رفته سفر .. -سها من حالم خوب نیست . چاقو خوردم .. -چی ;/; -میام داستانو واست میگم . برام سخت بود رانندگی کنم . با تاکسی تلفنی رفتم خونه سابقم . اونو بغلش کردم و با آمیزه ای از عشق و نفرت بوسیدمش . شاید هنوز نمی خواستم باور کنم که اون فریبم داده . پیرهنمو در آوردم و شکم لختمو بهش نشون دادم و گفتم دونفر بهم حمله کردند فقط از حرفایی که با هم می زدند فهمیدم که اسم یکی از اونا سمیره . -چی سمیر ;/; -مگه می شناسیش ;/; نکنه اونم دوست پسرت بوده ;/; -سهراب عشق من چی داری میگی . من که جز تو دوست پسر دیگه ای ندارم .. سها خیلی دستپاچه و عصبی به نظر می رسید . جوش آورده بود . شاید انتظار نداشت که عشق قدیمش این بلا رو سر عشق جدیدش بیاره . از اونجایی که من نمی تونستم حرکت بدنی سختی داشته باشم واسه همین  فشاری رو من نیاورد . شلوارمو کشید پایین و کیرمو واسم ساک زد و بعدش خودش رفت رو کیرم نشست و پشت به من قرار گرفت و منم دستامو زیر کونش قرار داده بودم که به شکمم نخوره . چند روز بود که سکس نداشتم و تماس کیرم با پوست و گوشت داغ کوس اون لذت شدیدی بهم می داد و همزمان با جاری شدن آب کیرم و ریخته شدن اون به کوس سها حس کردم که از چشامم داره اشک جاری میشه …. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها