داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

نقاب انتقام 67

ببینم بهشته می تونم ازت خواهش کنم تا فردا صبح که اینجا هستی دیگه جز خودمون از کس دیگه ای حرف نزنیم ;/; -چرا تا فردا صبح ;/; بگو تا پس فردا صبح . آخه من فردا کلاس ندارم و می تونم تمام روز رو درخدمت تو باشم . ببینم مثل این که زیاد خوشحال نشدی . می تونم حدس بزنم واسه چی -ببینم بهشته هنوز هیچی نشده که شروع کردی -تقصیر من چیه . تو انگاری دوست نداری من اینجا در کنار تو باشم . -باور کن نه از حرف زدن با تو سیر میشم نه از  بغل زدن تو نه از این که هر لحظه بوی تو رو احساس کنم . وقتی که از پیشم میری همش در انتظار اینم که کی بر می گردی و بازم با من از لحظه های خوب میگی .. بهشته صورتش گل انداخته بود . -نمی دونم چرا با این که می دونم تو همه اینا رو برای این میگی که از دلم در بیاری بازم لذت می بری -خوشت میاد چون می دونی همه اینا حرف دلمه . بعضی راز ها رو باید باز کرد و دیگه نباید بین کلامی که در سینه آدمه واون کلام و احساسی که می خواد بیاد بیرون چیزی به نام غرور حکومت کنه . وقتی که با همه عشقت با همه درون و احساست حرفتو می زنی انگار که آروم شدی . وقتی خودتو در دیگری احساس می کنی انگار حرفای دل خودتو داری به خودت می زنی . به خودت .. آره تو,  خودت و اونی رو که براش می میری یکی می دونی . تو دیگه همه چیزو برای خودت نمی خوای . برای اونم می خوای . احساس اونو حس می کنی درکش می کنی .. -سهراب می فهمم چی میگی تا بیام به بعضی حرفات هم دقت کنم سریع رد میشی ولی آهنگ صدات و کلامت جذبم می کنه . دلم می خواد فقط بشینم و بغلت بزنم و به حرفات گوش بدم ولی اینجا هر لحظه یکی میاد و میره . کی میشه که بری خونه و من اونجا ازت مراقبت کنم . -باید بریم جایی که کسی ندونه کجام . -من تا یه مدتی نباید برم خوابگاه چون ممکنه از اونجا تعقیبم کنن .-واست دردسر شدم . شبا بودی پیش دوستات . با هم حرف می زدین و درددل می کردین .. -من دیگه دوست دارم پیش تو باشم . تا آخر عمر که نمی تونم کنار دوستام باشم و باهاشون حرف بزنم و درددل کنم . من دوست دارم لحظه ها رو کنار عشقم سپری کنم -ببینم بهشته تو با چند تا از پرستارای اینجا دوستی . خیلی هم انگار صمیمی هستی . زیاد کاری به کارمون ندارن . -هر رازی رو که نمیشه باز کرد .. -خیلی شیطونی دختر . شیطون و زبل -و یک عاشق .. -من دیگه خسته شدم . دلم می خواد برم خونه . -هنوز زوده عزیزم . ممکنه به مشکل بخوری و زخمت عفونی شه یا مشکلات دیگه ای از این دست . اگه چند روز دیگه هم بمونی بد نیست .وگرنه اینا از خداشونه یه نفس کش کمتر اینجا باشه -دو تا نفس کش چون از دست ریاست بازیهای تو هم دیگه خسته شدن . بهشته وقتی که اومدم بیرون و تونستم روپام وایسم با هم ازدواج می کنیم . نگو که من درس دارم و درسام تموم شه و فکرم آزاد نیست . تو اگه ادامه هم ندی بازم مشکلی نداریم. ولی می دونم که تو  از روی عشق و علاقه و ایمان به تحصیل و هدفی که انتخاب کردی هیچوقت نیمه کاره رهاش نمی کنی . من باهاتم . همراهتم تنهات نمی ذارم . -می دونم همه اینا رو درست میگی از روی عشقه که این حرفو می زنی . تو هرحرفی که بزنی و هر چیزی که بخوای من حرفی ندارم . فقط از یه چیز می ترسم . -ازچی ;/; از آتشی که زیر خاکستر خاموش شده ;/; -سهراب تو دیگه کی هستی . فکرمو خوندی و جمله ای گفتی که در اون جواب خودت و منو دادی . مسئله همین جاست . آیا آتش زیر خاکستر واقعا خاموش شده ;/; آیا اصلا بهش فکر نمی کنی ;/; -بهشته قرارمون چی بود . این که دیگه ازش حرفی نزنیم . -واسه چی . چون می ترسی بازم بهش فکر کنی و روی تو اثر بذاره .. -مثل این که خیلی خوشت میاد هم خودتو آزار بدی هم منو . ببینم می دونی فرق بین تو و سها در چیه ;/; .. حس کردم که می تونم صدای ضربان قلب بهشته رو بشنوم . داشت با خودش فکر می کرد که من چی می خوام بگم .. -نه بگو سهراب . منتظرم بشنوم -فرق شما در اینه که من خودمو جلو اون گلوله ای که می خواد به قلبت برسه و بخوره می ذارم ولی هیچ وقت جونمو واسه اون نمیدم . حتی اگه پاش بیاد حاضرم اونو بکشم تا تو زنده بمونی . حالا به خاطر حماقت گذشته ام گاهی تاسف می خورم دلیل نمیشه که دوستش داشته باشم یا این که یه گرایشهای خاصی به اون داشته باشم . اگه این جور بود مرض داشتم بیام طرف تو ;/; -نمی دونم شاید داشتی .. یه اخمی بهش کردم تا دید که حرف بدی زده طبق معمول اومد بالا سرم و با یه بوسه اصلا یادمون رفت که در مورد چی داشتیم حرف می زدیم .. این دختر تا نزدیکای صبح سرمو خورد . منم مرض داشتم . خوشم میومد صداشو بشنوم . حتی اگه حالیم نمی شد چی داره میگه بازم آهنگ صداش بهم آرامش می داد . دلم می خواست که  میرفت دانشگاه . روز رو پیشم نمی موند . چون یه حس بدی بهم می گفت که ممکنه اون و سها روبروی هم قرار بگیرن و اوضاع بحرانی بشه …. ادامه دارد .. نویسنده …. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها