داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

انتقام میسترس 42

جاسم و جابر تا می تونستن با ضربات کیری خودشون صنوبر رو گاییدن .. -دیوونه ها .. چرا این قدر زود آبتونو خالی کردین . حالا دیگه کیرتون شق نمیشه .. جابر : آخه شیما خانوم تو نوبت وایستاده بود -کثافتا دلتونو به اون خوش نکنین اون اگه می خواست به شما بده تا حالا داده بود . برین گم شین تا بعدا خد متتون برسم . -فعلا نه می تونیم گم شیم نه از شما دستور قبول کنیم . این جا شیما خانوم همه کاره هست .. آتیلا که بیکار ایستاده بود کمر صنوبر رو گرفت و کیرشو مستقیم فرو کرد توی کسش . -اون دو تا زوار در رفته نتونستن حالتو جا بیارن من خودم هستم .. خنده ام گرفته بود . انگاری اونم صبر و تحملش کم بود . نمی تونست خودشو نگه داشته باشه . هنوز بیست تا ضربه به کسش وارد نکرده بود که خودشو به شدت و با فشار جمع می کرد تا این که آب اونم ار لوله کیرش خارج شد .. ظاهرا این سه تا یکی از یکی تشنه تر بودند و خیلی وقت هم می شد که در این  بیابان بر هوت کسی نکرده بودن . -همش تقصیر شماست صنوبر جان اگه  به این مردا می رسیدی و اونا رو تو ی خماری نمیذاشتی دیگه کار به این جا نمی کشید . ولی من واسشون دارم تا از این به بعد خانوم گل و نازی مثل شما رو این قدر آزارش ندن . صنوبر یه جوری نگام می کرد که انگاری حرف عجیب و غریبی زده بتشم .  از اونجایی که قلاده همرام نبود قسمتی از طنابها رو پاره کرده اونا رو بستم به گردن هر کدوم از اون مردا .. -خب حالا شما سه تا بر ده های من هستین . و من ار باب شما . صنوبر جان تماشا کن . قدرت زن رو ببین . اگه بخواد چه کار ها که نمی کنه . میگن ضعیف همیشه پایماله ولی قوی نباید از قدرت خودش در جهت زور گویی استفاده کنه . اما اگه یه سری باشند که نخوان بهشون محبت بشه جواب خوبی رو با بدی بدن به نظرت باید با ها شون چیکار کرد . این سه تا توله سگ های منند درسته آقایون ;/;  دستشونو رسونده بودن به کیراشون و به طمع کس و کونم خودشونو چسبونده بودند به پا هام و منو لیس می زدند . صنوبر اخمو خنده اش گرفته بود . ندیده بودم که لبخند رو لباش بشینه . با این حال خیلی دلم می خواست که اونو هم ردیفش کنم .. -ببینم رهبر گروه تویی . رهبر این سه تا مرد پوکیده تویی .. نگاه تلخی بهم انداخت و گفت سر گذشت من زیاده .. فعلا جاش  نیست همه چی رو بگم . اون جورایی که فکر می کنی دیو نیستم . -صنوبر ! همه مایی که توی کار مواد هستیم دیو هستیم . کاری بد تر از دیو داریم . شیطانیم .. فقط حواست باشه که دست از پا خطا نکنی . به همون اندازه که مهربون هستم به همون اندازه هم خشن هستم . – اینجا قانون تنازع بقاء حاکمه .. نخوری می خورن . نکشی می کشن . -ببینم در قاموس تو این وجود نداره که شریکی بخوری ;/; زندگی رو واسه خودت می بینی ;/;این رسم انسانیت نیست -شیما خانوم شما هم داری از انسانیت حرف می زنی ;/; مگه همین الان خودت نمی گفتی اونایی که با افیون کار دارند از شیطان هم بد ترند .. حس کردم حق با اونه برای این که روش زیاد نشه موهای سرشو کشیدم . می دونستم رحم کردن به اون فایده ای نداره و اگه موقعیتی پیش بیاد زهرشو می ریزه . مردا رو محکم بستم به گوشه ای .-ببینم قیافه ات نشون میده که اهل حالی صنوبر . منم خیلی حال می کنم وقتی که یک زن خوش بدن و خوش فرم به گیرم میفته . ببینم تا چه اندازه می تونی به من حال بدی . صنوبر می تونم بهت اعتماد کنم ;/; اگه بر نگردی این سه نفرو می کشم . این سوئیچو میدم بهت . زیر صندلی ماشین من یه بطری هست اونو واسه من میاری . وقتی که بر گشتی می خوام که یه حال درست و حسابی بهم بدی . -چیه داخلش مواد جا سازی کردی ;/; -تو فکر کن مواد جا سازی کردم . حس می کردم که تا حدود زیادی رامش کردم . اون باید بهم حال می داد . اصلا نمی دونستم بهزاد کجاست . دوباره به فکر اون افتاده بودم و نمی تونستم خودمو ببخشم اگه کوچک ترین سهل انگاری در این مورد کرده باشم . نمی دونم چرا گروه نجات نمیومدن . گروه نجات باید میومدن و عشق من نجات پیدا می کرد . تازه در اون صورت اونو باید یه جوری از این مخمصه خلاصش می کردم . یکی باید جای اونو به من نشون می داد تا  به این نمایشات مسخره خاتمه بدم دلم گرفته بود . هوای بهزاد رو کرده بود . خیلی ناراحت بودم . صنوبر بر گشت .. نمی دونم چرا اثری از اون تیپ و استیل خشن یک ساعت پیش درش دیده نمی شد …. ادامه دارد … نویسنده …. ایرانی  .

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها