داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

عشق من و زنم مهدیه توی پارتی (۱)

سلام می‌خوام از یه داستان بی غیرتی براتون بگم که تحقیر شدن توش کمه بیشتر عاشقونس .داستان واقعیه ، من امیرم ۲۲ سالمه بلندقدم حدود ۱۸۷ دانشجوعم و تیپ و قیاقه خوبی دارم به طوری که بقیه دخترا همیشه هرجا منو میبینن بهم نگاه میکنن و تو دانشگاه همیشه حواسشون بهم بود. خیلی روشن فکرم از این دیدگاه که هرکس با زنم بیاد بره اصولا باهاش کاری ندارم البته تا قبل این داستانا خیلی حساس بودم
زنم اسمش مهدیه هست. قدش ۱۶۷ و ۶۰ کیلو و خوشگل و سفیده . دندوناش لمینت شده قشنگ و میزون ، لب و لوچه عمل کرده ، نه اینکه پوف کرده باشه به بیرون ، خیلی خوش فرم شده ، کمر باریک ، یه کون داره نیم تپل و خوشگل . از اونا که دوست داری سرپا بکنیش . سینه هاشم ۷۵ و همیشه هم تو چشم بودن . هیچوقت تو دانشگاه خط‌کسشو بیرون نمینداخت همیشه مانتو بلند میپوشیدتا سه بند انگشت بالا تر از زانو منتها بیشتر مانتوهاش حریری بود و کونش هم موقع راه رفتن با این مانتوها خیلی خوب به چشم میومد . کص حقی شده بود . این داستان برمیگرده به دو سال پیش یعنی قبل کرونا پاییز ۹۸ .
منو مهدیه تو یه کلاس بودیم و اون با دو دختر دیگه و منو رفیقم یه اکیپ درست کردیم . اسم رفیقم محمد بود ، یه پسر خوشگل و خوشتیپ و هم قد خودم بود . توی کار مدل بود و بابت هرعکسی که شرکت ها برای تبلیغ لباس ازش می‌گرفتن دو تا سه میلیون بهش میدادن . این آقا محمد ما خیلییی کصلیس بود و کلا براش فرقی نمی‌کرد اون کسی که رو به روشه ننه ی من باشه، استاد باشه ، دانشجو باشه، زنم باشه یا هرکی دیگه، فقط میلیسید . محمد با مهدیه خیلی گرم بود و همین ایده ی اکیپ هم فکر مشترک محمد و مهدیه بود . توی اکیپ مهدیه و محمد خیلی باهم لاس میزدن و من اوایل بی اعتنا بودم . رفته رفته به مهدیه علاقه مند شدم و به محمد گفتم اونم کمک کرد که بهش نزدیک تر شم اما هربار مهدیه خودشو میچسبوند به محمد . درحالی که محمد دوست دخترش هم تو اکیپ بود . من از این رفتارهای مهدیه خوشم نیومد و بیخیال شدم تا اینکه دو سه روز بعد فهمیدن مهدیه از علاقه ی من به خودش، دیدم اومده پی‌وی‌ و باهام صحبت کرد . یکم گفتیم و سر و صحبت رو باز کردم و گفتم که ازت خوشم میاد و فلان . قرار گذاشتیم روزی که اکیپمون حمع نیست خودمون دوتایی بریم بیرون . قرار رسید. و بعدازظهر زدیم بیرون ‌ . رفتم سر قرار ، واااییی چی می‌دیدم، یه لباس یه دست قرمززز نخی ، که تا چهار بند انگشت زیر کونش رو پوشونده بود ، شلوار لی تنگ پوشیده بود و رژ لب قرمز خوش رنگ . دور مچ پاش یه زنجیر خوشگل نقره ای بود . اینم بگم که خیلی خانواده پولداری بودن. یه فرشته شده بود خلاصه . ما رفتیم مرکز شهر ، رفتیم تو یکی از کافه های معروف ، یه پشت بوم داشت واسه دختر پسرا . رفتیم رو بوم . دیگه شب شده بود . هوا سرد بود . یهو دیدم اعععع محمد و دوست دخترش که سمیرا اسمش بود هم اونجام . سمیرا هم یه کصی شده بود بی حد و نصاب . آرایش غلیظ مثه مهدیه مانتو کوتاه اما آبی .یکم از مهدیه تپل تر بود اما به اندازه‌ی کهدیه خوشگل نبود .خلاصه یه لخظه دلم رفت که دست به سرو قامت تپلش بکشم و جلو خودمو گرفتم .محمدم مثه همیشه تیپ دلبری زده بود با یه هیکل سکسی از اونا که فقط تو اینستاگرام میشه دید . مهدیه چشاش دوتا شده بود و لذت میبرد . نشستیم رو یه میز ، مهدیه محمد کنار هم بودن ، سمیرا اونور محمد و منم اینور مهدیه .
دوباره شروع کردن به لاس زدن و گفتن و خندیدن و منم نگاه میکردم انگار وجود نداشتم تا اینکه گاهی حرفی میزدم . سمیرا هم تقریباً مثه من بود
تا اینکه محمد گفت امشب یه پارتی باحال دارن توی خونه مجردی یکی از دانشجو ها . مهدیه هم از خدا خواسته قبول کرد که باهاشون بره بدون اینکه نظر منو بدونه . منم گفتم باشه حتما میام . بلاخره منم کم کسی نبودم توی تیپ و هیکل گفتم چندتا کص خوشگل هم میبینیم
خلاصه بعد خوردم یه قهوه، راه افتادیم واسه محل پارتی . با همون لباسایی که تنمون بود . بلاخره همون‌جوری هم سکسی بودن
وقتی رسیدیم زنگو که زدیم ، محمد رو شناختن راهمون دادن داخل ‌. رفتیم تو وایییی که چی میدیدم ، لنگ و پاچه های لخت رو هوا همه میزدن مبرقصیدن .شاید ۱۰۰ نفر اومده بودن. یه خونه سیصد متری که سه تا اتاق خواب داشت ، خونه مال کسی به اسم علی بود که رفیق صمیمی محمد هم بود . دخترا جنده بازیشون گل کرده بود رفتن تو یکی از اتاقا که لباسشون عوض کنن . وقتی اومدن ، داشتم دیوونه میشدم، مهدییه ماااااه شده بود و همون لباس قرمز نخی تنش بود ولی فقط همون بود ، از پایینش کش داشت و کونشو چسبیده بود و به زور پوشونده بود . تا جایی که چهار بند انگشت زیر کونش رو میپوشوند پاهاش هم لخت و سکسی بود و برق از سر آدم مینداخت و حتی شورت هم پاش نبود الا همین مانتوی قرمز یکدست کوتاه . جنده خانم عاشق این بوده کون و کصشو رو بندازه بیرون . اینم بگم منو مهدیه اولین بارمون بود اومده بودیم پارتی .ولی محمد و سمیرا تجربه داشتن ، شروع کردیم به خوردن مشروب و می‌گفتیم میخندیدیم ،بچه های دانشگاه که رفیقم بودن رو دیدیم ، دو سه تا دیگع از دخترای کلاس رو دیدم که بع حق کص شده بودن اما مهدیه یه چیز دیگه ای بود. کفش پاشنه بلند قرمز با لباس یکدست قرمز که پاهای سکسیشو که تپل هم بود انداخته بود بیرون و لخت و خوشگل بودن . پاهاش حتی یه دونه مو هم نداشت و همه رو لیزر کرده بود . نیم ساعت گذشت و مهدیه که تو خودش نبود همش با بقیه پسرا لاس میزد ، پا شد رفت اونور جمعیت و من موندم پیش دوستام و دوست دختراشون
بعد پنج دیقع رفتم دنبال مهدیه ببینم کجاس ، سمیرا رو دیدم اونم مست بود گفتم مهدیه رو ندیدی؟
گفت نه منم دنبال محمد میگردم نیستش
گفتم از کی تا حالا
گفت پنج دقیقه پیش پیشم بودع الان نمیدونم کجاس تو این جمعیت چطور پیداش کنم
دوزاریم افتاد که جنده کوچولوی من بلاخره کار خودشو کرده . رفتم تو حموم خونه دیدم اونجا نیستن
رفتم تو یکی از اتاقا ، دو تا پسر و دوتا دختر داشتن سکس میکردن و بوی عرقشون کل اتاق رو برداشته بود ، سریع درو بستم رفتم واسه اتاق بعدی ، اونجا حدود ۷ پسر نشسته بودن و دوست دختراشون همه بغلشون لخت و با شورت فقط ولو بودن داشتن قمار بازی میکردن
این درم بستم که برم اتاق بعدی ، که اونور حال هست و جمعیت کمتری دور بر اتاق بود ، دیدم صدای ماچ و لب و نفس نفس زدن میاد، درو یه نمه باز کردم و چشام چهارتا شد!!! مهدیه تو بغل محمد بود و محمد سر برده بود بین ممه هاش و داشت میمکید و یه دستش هم برده بود پایین زیر لباس مهدیه و کصشو میمالید . یه لحظه خشکم برد که خدایا چرا اینجور شد اما یواش یواش حس کردم دارم گرم میشم و حشریت ذهنمو گرفت . داشتم همینجور نگاه میکردم که محمد داره ممه های زن ایندمو میخوره و یهوی سرشو برد پایین بین پاهای مهدیه و داشت کصشو میخورد که مهدیه اههه اهههه میکرد و محمد به ولع میخورد . بعد چند دقیقه خوردن کصش ، سر مهدیه رو گرفت و برد لا پاهاش تا براش ساک بزنه و مهدیه که چشاش خماااارر بود یه لبخند رو لبش نشست و خوشحالی جنده بازیش مشخص شد . کیر محمد دسته بیل بود! قشنگ ۲۲ سانت میشد و جای تعجبی هم نبود چون آدم هیکلی هم بود. مهدیه یه جوری برای محمد ساک میزد که انگار عمری کیر مردم رو ساک میزده .حرفه ای و قشنگ که حتی دیدنش واسه محمد هم لذت دیگه ای داشت . محمد سرشو گرفت عقب جلو میکرد تو دهنش و اونم همش به محمد نگاه میکرد .منم دوست داشتم ببینم چجوری میشه ته این عشق بازی . کیرم شدیددددد شق شده بود و دستم به کیرم بود که یهو یکی از پشت بهم زد گفت پهلوون مزاحم این دوتا عاشق نشو که تا خواستم بگم اون دوست دختر منه ، سمیرا اومد پیشم دستمو گرفت و برد اونور و فوری یه لب ازک گرفت . گفتم چیکار میکنی؟ گفت فقط بذار ببوسمت و منم به یاد صحنه های لحظه پیش با تمام وجود از سمیرا لب می‌گرفتم و میمالیدمش که یهو لب رو ازش جدا کردم و گفتم باید برم مهدیه رو پیدا کنم و دستم رو گرفته بود که نرم اما من نموندم و رفتم . دوباره رفتم پشت تر اتاق ،‌ محمد رو کامل دیدم که لخت مادرزاد بود ، دیدم محمد با دستاش دور کمر مهدیه رو حلقه کرده و مهدیه رو آورد بالا و مهدیه هم که همون لباس قرمژ کوتاه تنش بود رو گذاشت رو کیرش ، کیرشو آروم فشار داد تو کص مهدیه مهدیه دستاشو انداخت دور گردن و محمد چنگ میزد . محمد اول آروم میکرد تو کصش اما بعدش تلمبه های سرعتی شد . منن از پشت در کاملا شق کرده بودم و کیرم داشت می‌ترکید . ناله های مهدیه بیشتر شد تا جایی که صدای موسیقی هم نمیتونست گوش اونایی که دور اتاق بودن رو پر کنه و این صداهای ناله های مهدیس . علی صدای این ناله ها رو شنید و بقیه گفت که چیزی نیست دونفر دارن سکس میکنن ، و اومد سمت من ، منم خودمو جمع و جور کردم ولی کیرم کامل شق بود . علی درو باز کرد و محمد و بدن سکسی عشق منو رو کیر محمد دید که داره بالا پایین می‌ره و به شوخی واسه اینکه یکم جو بده بهشون داد زد گفت بیایید بیرون اینجا همه خودین و خودش رفت بیرون اتاق . مهدیه داشت رو کیر محمد تو بغلش رو هوا بالا پایین میشد و فقط ناله میکرد و محمد هم همون‌جوری سرپا دز حالی که داشت میزد تو کص مهدیه و میگاییدش اوردش تو حال . حالا دیگه همه می‌دیدن محمد داره تو کص مهدیه تلمبه میزنه . یه لحظه همه ساکت شدن و این صدای موزیک عاشقونه اون لحظه و تلمبه زدنای محمد تو کص مهدیه جون من بود که همه رو مسخ کرده بود . که یهو همه جیغ و هورا کشیدن که انگار عروسی این دوتاس و اینم مراسم پرده زنیشون بوده . داشتن برای محمد و مهدیه دست میزدن که دارن اینجور عاشقونه سکس میکنن و حتی ازشون عکس هم میگرفتن
من کاملا شق بودم و اژ شدت حشریت به خودم می‌لرزیدم که بلند و دل زدم به دریا ، منی که تو این دو سه ماه قبلی که با اکیپ کنار مهدیه بودم و عاشقش شدع بودم ، یه جو عجیبی توی این حالت مستی گرفته بودتم و حلقه ای که به مناسبت ولنتاین و بیرون رفتنمون براش خریده بودم که بهش هدیه کنم رو درآوردم و بردم جلو ، بع محمد گفتم:
محمد واسا تلمبه نزن ، مهدیه منو نگاه کن
مهدیه که هنوز تو هوا و بغل محمد بود و یهویی از تلبمه نزدن محمد تو کس جنده و حشریش تعجب کرده بود به من نگاهی انداخت و فهمید همه جمعیت دارن نگاش میکنن . میدونستم که وقتی حس کنه آب سرش گذشته بازم کارشو بدتر ادامه میده . واسه همین درجا گفتم:
مهدیه با من ازدواج می‌کنی؟
همه یهویی ساکت شدن اینبار آهنگ ملایم تری داشت پخش مشید که عاشقونه بود
مهدیه نگاهی به من کرد و با یه لبخند شیرین گفت : آره امیر عزیزم و بعد خندید
دوباره همهههه با شووور و شوق خاصی دست و جیغ و هورا می‌کشیدن
هیچوقت این حس قشنگ رو تجربه نکرده بودم
وقتی گفت امیر عزیزم انگار داشت از لباش عسل می‌ریخت
با اون لباس قرمز خوشگل سکسی کوتاه رو کیر محمد داشت منو دیوونه میکرد که یهو محمد شروع کرد به بالا پایین کردن مهدیه و کردن کیرش تو کص مهدیه
منم که کنار مهدیه بودم با خنده و شادی ، درحالی مهدیه داشت تبلمه می‌رفت تو کسش ، حلقه رو کردم تو دستش و ازش لب گرفتم و تا دو دقیقه داشتم لب می‌گرفتم و همه دست و جیغ میزدن
یهویی مهدیه یه لبخند خیلی قشنگ زد بع محمد نگاه کرد و لباشو چسبوند به لباش
محمد هم دوباره بردش تو همون اتاق و درو از پشت بست و لا در نگاه کردم که مهدیه انداخت رو تخت تا که علی اومد گفت امیر داشم نمیشه نگاهشون کنی . اونا الان فضای خصوصی میخوان که لاو بترکونن

از اینکه میدیدم دختری که بهش پیشنهاد ازدواج دادم و اونم در حال کص دادن قبول کرده و داره زیر یکی دست و پا میزنه ، و بقیه هم نمیذارن نامزدمو ببینم که چجور داره جندگی می‌کنه، یع حس کاکولدی بهم دست داد که عاشقش شدم و اونقدر حالمو خوب میکرد که هیچوقت تا قبل از اون همچین حسی نداشتم…
امیدوارم خوشتون اومده باشه و اینم بگم باره اوله مینویسم
این داستان ادامه دارد …

نوشته: Joker

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها