داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

نقاب انتقام 50

بهشته طوری سرم داد زد که  در عرض این مدتی که از دستم عصبی بود سابقه نداشت -چی فکر کردی فکر کردی که من مث توام که هر روز عاشق یکی شم ;/; خودتو با من مقایسه می کنی . از تو بد جنس تر و سنگدل تر فقط خود تو هستی لعنت برمن که عاشق تو شدم . کاش هیچوقت تو رو نمی دیدم . -اون وقت مرده بودم . بهشته هر چی می خوای بگی بگو . بهت حق میدم ولی ای کاش منطقی بودی . برو تنهام بذار . من ازت هیچی نمی خوام . نمی خوام که با من باشی . حتی دیگه نمی خوام که منو ببخشی .  عشق همین جوری که بی منطق میاد منطق هم سرش نمیشه . من اگه تا فردا بشینم واست روضه بخونم بازم متوجه نمیشی که چرا کار ما به این جا کشیده . اون زنه روانیه . چی بهت بگم . تو که جای من نبودی درک کنی . هرچی بگی بهت حق میدم ولی در یه مورد بهت حق نمیدم . خودت فکر کن ببین چی گفتی ;/; گفتی که من مث تو نیستم که هر روز عاشق یکی بشم . به نظر تو من اون آدمم ;/; من که نمی خواستم سر نوشتم این شه .. یعنی آدمایی مث من حق زندگی کردن ندارن ;/; اگه یکی از پشت بهم خنجر زد و بد شانسی آوردم و زنده موندم نباید بازم شانس خودمو آزمایش کنم ;/; اینه فر هنگ و فکر تو ;/; گناه کردم که عاشق تو شدم و هستم ;/; -تو یکی دیگه واسم از عشق نگو .. -بهشته خوب فکر کن که چی داری میگی . برو .. خدا به همرات . اینجا بد بخت و بازنده اصلی منم . منم که شکست خوردم . تنهای تنها . نمی تونم . حتی دوست ندارم به این چند تا فامیلی که دارم سر بزنم . می دونی چرا ;/; چون بوی  پدر و مادرمو حس می کنم .. .. نمی دونم چرا عشقو دوباره خواستم . اون خودش اومد . خودش خواست  بیاد سراغم . اومد تا بهم بگه اگه یه بار زجرم داده این بار جبران می کنه . اینو عشق بهم گفت . نمی دونستم دوباره بهم ضربه می زنه . تو فکر می کنی که بهت ضربه زدم . شایدم حرفای منو قبول داری ولی نمی خوای که باورشون کنی چون عشق برات مقدسه . مثل یه شبنم پاک می دونستیش . اما اون شبنم حالا با خاک و شایدم با گل قاطی شده . اون پاکی خودشو واست از دست داده .. ولی من نمی خواستم این طور شه .. چیکار کنم که خودمو بهت ثابت کنم .. برم بمیرم ;/; آره ;/; بازم سرشو تکون داد و رفت .. رفت که بره .. -پس واسه چی اومدی .. واسه چی ;/; چرا داری تنهام میذاری ;/; من بدون تو می میرم . نرو.. تو رو به اون لحظه های مقدس زندگیت قسمت میدم بهشته .. فقط صدای بسته شدن درو شنیدم سرم درد گرفته بود . کاش نمیومد . کاش اونو در این شرایط نمی دیدم . اومد تا داغون ترم کنه .. اومده بود تا حرفای دلشو بهم بزنه خودشو خالی کنه و بره . چرا اون نباید گذشت داشته باشه . چرا نباید کمکم کنه می دونستم خیلی دندون رو جیگر گذاشته تا تا این حد تحمل کرده . شاید من اگه جای اون بودم تا این اندازه  رفتار مودبانه نداشتم . خیلی خودشو داغون کرده بود . خبلی . سها واسم زنگ زد .. -ببینم چیزی که عوض داره گله نداره . دک کن دک شو . تو قالم گذاشتی اونم قالت گذاشت . چوب خدا صدا نداره . فقط شانس آورد که زود از خونه ات اومد بیرون وگرنه این بار جنازه شم به دستت نمی رسید -خفه شو فاحشه .. گوشی رو قطع کردم . دیگه نمی تونستم تو این خونه زندگی کنم . باید خودمو به یه نحوی به جایی می رسوندم که متوجهم نمی شدند . یعنی در یه خونه دیگه زندگی می کردم .  مثل یه سایه تعقیبم می کردند . نمی دونستم چه طور یه روزی عاشق سها این زن نفرت انگیز بودم . چقدرسنگدلانه باهام بر خورد می کرد . اون هوسباز فقط خودشو دوست داشت . همه شون آدمای کثیفی بودند . مادرش خواهرش .. آشغالا . چه  عذابهایی که از دست اونا نکشیده بودم . دیگه درمونده شده بودم . نمی دونستم چیکار کنم که دل بهشته رو به دست بیارم . من هرگز نخواسته بودم که بهش خیانت کنم . می دونم اون اینو حس می کرد ولی نمی تونست هضمش کنه . اون رویای شیشه ای که واسه خودش درست کرده خرد شده بود . نمی تونست باورکنه . جز من کس دیگه ای رو نمی دید که رویاهای شیرینشو خراب کرده باشه . این فقط ظاهر قضیه بود . بازم براش زنگ زدم . برای بهشته ای که نمی تونستم فراموشش کنم .  خلاف حدسم این بار گوشی رو گرفت .. منتظر بودم هر چی حرف تند و درشته نصیبم کنه .. -با چه زبونی بهت بگم که .. -که چی .که دیگه دوستم نداری ;/; که دیگه عاشقم نیستی ;/; ازت می خوام که اینو بهم بگی تا من دیگه هیچ وقت مزاحمت نشم . -بچه بازی رو بذار کنار بذار به درسام برسم . نمی خوام زحماتم به هدر بره . دیگه هیچ دلخوشی جز همین واسم باقی نمونده . اصلا معنی نداره که آدم قبل از ازدواج به کسی دل ببنده . ما آدما خودمونو به زور دوست داریم . اون وقت میاییم بریم یکی دیگه رو دوست داشته باشیم ;/; -بهشته چرا این جوری حرف می زنی . می دونم به اون چیزی که میگی اعتقاد نداری –من خیلی وقته که به خیلی چیزا اعتقادی ندارم . گوشی رو قطع کرد . دیگه واسش زنگ نزدم . نمی خواستم بازم حساسش کنم . … ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها