داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

سرانجام عشق ۵ ساله

هنوزم که هنوزه وقتی مبینمش دلم واسش میره و دیوونه طرز نگاه کردن و خندیدنشم. وقتی میخواد ازم دلبری کنه با اون حیا و خجالتش و آماتور بودنش دیوونه اش میشم. با اینکه خیلی تو دلبری کردن مثل زنایی که بلدن نمیتونه کار کنه ولی سادگیش و اینکه میدونم چون اولین تجربیاتشه واسم قشنگه و سادگیشو دوس دارم …
پنج سال دیوانه وار عاشقش بودم
واسش از همه گذشتم و میگذرم
سختی ها بی محلی ها قبول نکردن هاش اذیتم میکرد و واسم قشنگ بود.
تو تمام این ۵ سال حتی نمیتونستم کس دیگه ای رو باهاش مقایسه کنم و بتونم به ادم دیگه ای فکر کنم
هر وقت میفهمیدم واسه اون خواستگار اومده زندگیم متوقف میشد و با شنیدن جواب منفیش میتونستم بازم نفس بکشم.
خیلی دوسش داشتم
از اون عشق های جوونی بود که برای هرکسی پیش میومد ولی من با گذشت زمان فراموشش نمیکردم که هیچ بیشتر درونش غرق میشدم
۵ سال میخواستم و نه میگفت
۵ سال میخواستم و سختی کشیدم
۵ سال میخواستم و گرم و سرد شدم
۵ سال میخواستم و بهم نمیرسید
۵ سال عذاب اور بهم جواب درست حسابی نمیداد
دیگه یواش یواش داشتم ناامید میشدم و پیش خودم فکر میکردم که خب شاید واقعا منو دوس نداره
به زور که نمیشه
یا گیریم که بشه
وقتی دلش با من نیست چه طور میتونه باهام زندگی کنه
فراموش که نه یواش یواش از زندگیش خودمو کنار کشیدم و رفتم تو لاک خودم
گوشه قلبم نگهش داشته بودم و میخواستم که تو قلبم باهاش زندگی کنم

یک سال گذشت

گاهی تو این مدت بهم پیام میداد و عادی صحبت میکردیم ولی نه دیگه من چیزی میگفتم نه اون منظوری داشت

تا موقعی که حس کردم نظرش داره برمیگرده و متفاوت میشه
حس کردم بیشتر سمتم میاد
تحویلم میگیره باهام حرف میزنه
داره دوباره یه چیزی رو زیر خاکستر قلبم روشن میکنه
مثل اینکه دل اونم واسه کسی که دیوانه وار عاشقش باشه تنگ شده بود
و داشت میومد که بگه نظرش عوض شده
برای اینکه مطمن بشم نظرش عوض شده زمان نیاز داشتم و باید میدیدم که آیا واقعا میخواد به علاقه ی چند ساله ی من نظر مثبت بده ؟؟!

وقتی مطمن شدم سریع به مادرم گفتم که دیگه وقتشه باید بریم خواستگاری
وقتی که رفتیم جواب مثبت شنیدم و رفتیم تو اتاق که باهم صحبت کنیم حس میکردم که خدا داره بهم لبخند میزنه

تو تمام مدت خواستگاری لبخندی رو لبم داشتم و خوشحال از اینکه بالاخره به دستش اورده بودم
کسی که صاحب روحم فکرم جسمم زندگیم نفسم و تمام چیزایی که من از دنیا داشتم بود
خوب به حرفاش گوش دادم
((زندگیمون
آینده مون
بچه هامون …))
و من گوش میدادم به این ضمیر های جمع اخر کلماتش بی قرار تر از تاکیدش لذت میبردم

اخر تمام صحبت هاش یه چشم گذاشتم و وقتی ازم خواست تا منم خواسته هامو بگم
گفتم که فقط پشتم باش
دلگرمی من باش
گفت اینکه وظیفه ی من …

تا چند شب بعد اون اتفاق من خوابم نمیبرد و تا ساعت هایی از نیمه شب با هم حرف میزدیم و من از سختی هایی که برای به دست اوردنش کشیدم میگفتم و اونم ذوق میکردم و میگفت که جبران میکنم برات

هیچوقت اولین لمسش
اولین بغل
اولین بوسه
اولین شبی که کنارهم خوابیدیمو
فراموش نمیکنم چون برای داشتنش با دنیا جنگیده بودم
عقد که کردیم راحتتر شدیم
من میتونستم علاوه بر روحم ، جسمم راهم از وجودش پر کنم
اون مال من بود
همسر من
زندگی من
تو این دوران کمتر زوجی رو میبینید که در دوران عقد آزادانه و با کمال ارامش کنار هم باشن و ماهم از این امر مستثنا نبودیم
ولی تک تک ثانیه هایی که کنار هم بودیم من فقط از دیدن چشماش تو حالت های پر انرژی پر از عشق پر از نیاز و… لذت میبردم
اون برای من همه چیز بود
همه چیز
تو رابطه ی ما هیچ محدودیتی وجود نداشت
خودش میگفت به قدر کافی انتظار کشیدی دوس ندارم که بیخود تا شب عروسی زجرت بدم
منم میگفتم که عجله ای نیست و دوس دارم که اروم اروم جلو بریم
۳ ماه بعد از عقد وقتی که تو آغوش من مرتب تکون میخورد و کمرش از شدت لذت تاب میخورد و بالا و پایین میشد
صداش با ناله همراه شده بود و از من تمام من رو تو وجودش میخواست
با بوسیدن لب هاش و کشیدن اروم کیرم رو کسش اونو بیشتر مشتاق میکردم و گاهی سر کیرمو اروم فرومیبردم و بیرون میاوردم و اونم از شدت لذت فقط اسم منو صدا میزد و ازم میخواست ادامه بدم و من سعی میکردم جوری رفتار کنم که این درد از دست دادن بکارتش مانع از لذتش نشه
اروم
با ارامش
برخلاف اخلاق همیشگی خودم که تو سکس خشن و پر انرژی هستم
میخواستم خودمو مدیریت کنم که اولین سکس برای اون باشه
نفس نفس میزد
ناله خفیف میکشید
گاهی منو روی خودش میکشید لبام و گردنم و لاله ی گوشم رو میخورد و میدونست که چطور میتونه جری ترم بکنه
ولی من ارامشم رو ازدست نمیدادم
با برخورد دادن نفس هام به پوست روشن گلو و کشیدن اروم زبون روی گونه هاش لب هاش گردنش لاله ی گوشش و سینه هاش داشتم بهش حس لذت تزریق میکردم و در همین حین به ارامی کیرمو روی کس به شدت خیسش حرکت میدادم و گاهی اونو رو چوچولش و گاهی هم به داخل هدایت میکردم
ولی نه زیاد در حد یک سانت
با ولع خواستی نگاهش میکردم و اون چشمای خمارش وقتی باز میکرد و منو روی خودش میدید بلند اه میکشید و نفسوشو ازاد میکرد
منم حین بوسیدن و فشردن سینه هاش هر بار کمی بیشتر کیرمو به داخل هدایت میکردم و اون چیزی از درد از دست دادن بکارت حس نمیکرد
وقتی کمی از روش بلند شدم و دیدم که روتختی با کمی خون سرخ شده ولی اصلا متوجه نشده بهش گفتم حالا خانوم من شدی و باورش نشد که بدون حس درد موفق به این کار شده باشیم

به پهلو خوابید و منم پشتش قرار گرفتم و با پوزیشن اسپون ادامه دادم که چیزی نگذشته بود که تکون خورد لرزید و اروم شد
منم متوجه ارضاش شده بودم و چند ثانیه بعد وقتی اروم شدم کنارش دراز کشیدم که یک دفه برگشت سرشو تو سینم برد و اروم روی سینمو بوسید و چشماشو بست
منم با بوییدن عطر موهاش و بوسیدنش چشمامو بستم

بعد از بیدار شدن رفتیم پیش یه دکتر زنان و بعد از معاینه گفت بله خانوم
تبریک میگم شما خانوم شدید و جای زخم مشخصه
براتون ژل شستشو مینویسم
و منم ازدکتر خواهش کردم در صورت امکان برامون گواهی سلامت پرده بنویسه و اون گفت که این گواهی به موقع سالم بودن پرده بکارت صادر میشه ولی چون این مورد تازه بوده مشکلی نیست خوشبخت باشین

بیرون از مطب دکتر هردو بیشتر خودمون رو متعلق بهم میدونستیم
و فقط خودش میدونست که چه سختی هایی برای داشتنش کشیدم
و هنوز بیشتر از قبل دوسش دارم هر روز بیشتر دیروز
اونروز وقت زیادی نداشتیم ولی ماشین جلوی یه مغازه ی گل فروشی نگه داشتم براش یه شاخه گل سرخ خریدم که هنوزم گوشه ی دیوار اتاقمون هست یاداور شیرین ترین اتفاق زندگیمون هست

تا مدتی بعد نمیتونستیم از جلو رابطه داشته باشیم چون به شدت با سوزش همراه بود ولی بعد از یک هفته واستفاده مداوم از ژل شستشو وارد فاز جدیدی از زندگی زناشویی شدیم
و وقتی که متوجه طبع گرمش شدم و فهمیدم حسش مثل خودمه و خشن میپسنده خدا رو برای داشتن همچین ملکه ی زیبایی شکر‌ کردم

بعد از ازدواج و مستقل شدن بیشتر از هیجانات و داشتن سکس خشن استقبال میکرد و من هرروز بیشتر لذت میبردم و عطشم برای رابطه مون بیشتر میشد

الان که پسرمون به دنیا اومده و به چشم دارم ثمره عشقه ۵ ساله ی خودمو میبینم به داشتن همچین زندگی افتخار میکنم و تک تک ثانیه های اون رو برای تمام عاشقان واقعی از خدا میخوام

با اروزی داشتن لبخند رضایت تو ثانیه های بعد سکستون …
نوشته: seldom

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها