داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

۱۰ ساله با همیم

یه روز گرم تابستونی از خونه زدم بیرون برم محل کارم چون تویه مسکن مهر زندگی میکردم و تازه جز اولین بلوکایی بود که واگذار شده بود توی اون منطقه خیلی خیلی خلوت بود و به سختی ماشین یا اتوبوس یا تاکسی پیدا میشد ولی من یه ۲۰۶ مدل پایین داشتمو واسه دوری ۳۰ کیلومتری تا شهر خیلی کار راه انداز بود . روزش تا از مجتمع زدم بیرون و یه خیابون رو طی کردم جلوتر دیدم یه خانمی دست به بچه پسر ۳ یا ۴ ساله رو گرفته بود و داشت پیاده میرفت منم وحشتناک دنبال مخ زنی و سکس بودمو با اینکه همون زمان کلی با این دختر و اون دختر بودم ولی بازم واسه کیس جدید له له میزدم . خیالم راحت بود اگه بهش گیر هم بدم اون اطراف سگ هم رد نمیشه که بخاد بهم گیر بده . اینم بگم من تویه دختر بازی و مخ زنی رقیب نداشتم و همیشه دوستام واسه جاهایی که میخاستن بساط خنده و مسخره بازی و زبون بازی و تیکه بازی باشه منو با خودشون میبردن و وقتایی که کل کل میکردیم که فلانی رو مخ بزنیم همیشه بهم شرط رو میباختن اینم بگم تیپم اون زمان خیلی خوب بود و اکثر کسایی که روشون کراش میزدم بهم نه نمیگفتن .
قبل اینکه به این خانمه برسم یه بوق زدم که برگرده سمتم و صورتشو برگردونه ببینم مالی هست و به کارم میاد یا نه اونم برگشت دیدم بله یارو فیسش اوکیه و تیپشم معمولی بود تا رسیدم بهش چن متر جلوتر وایستادم بهش گفتم سلام خانم بفرمایین بالا برسونمتون اونم گفت زحمتتون میشه و گفتم نه بفرمایین . دستگیره رو گرفت و با بچش نشست عقب منم سریع جلو روش آیینه وسط رو تنظیم کردم رو صورتشو شروع کردم به حرف زدن . گفت میره آموزشگاه تا بعدا بتونه سالن زیبایی بزنه و اینکه ۲۱ سالشه و اینجا غریبه و به واسطه ازدواجش مجبور شده بیاد جنوب و کلی حرف زدیم تا رسوندمش دم آموزشگاه . تا خواست پیاده شه بهش گفتم شمارتو بهم بده اونم گفت باشه و سریع یه تک انداختم رو گوشیش . تا خاست پیاده شه برگشتم کونشو دید زدم با اون سن کم خوب کون و کپلی داشت منم از همون اول توو فکر کردنش بودم . اینم بگم واقعا خوش فیس بود مخصوصا چشاش واقعا زیبا بود . از همون اولم یه جوری حرف میزد و کرشمه میومد که احساس کردم بدجور اونم دلش سکس میخاد .
وقتی شمارشو بهم داد گفت به هیچ وجه تو زنگ نزنی وقتی خودم بتونم باهات تماس میگیرم . خلاصه از فرداش تا شوهرش میرفت سرکار بهم ز میزد و کلی با هم حرف میزدیم و صمیمی شدیم . اینم بهش گفتم که متاهلمو خیلی زندگی خوبی دارم و عاشق زنمم اونم دقیق همینارو گفت که اصلا دوس نداره زندگیش بخاطر یه دوستی بگای سگ بره منم واقعا نمیخاستم واسه خودم شر درست کنم و همیشه از اینکه زنم مچمو بگیره میترسیدم چون واسه این زندگی صبح و شب جون کنده بودم و همه مدل بدبختی و بیپولی رو طی کرده بودم نمیخاستم یه اشتباه آخرین اشتباهم باشه ولی لامصب این ارتباط با دخترا و زنای جورواجور همیشه واسم نهایت لذت رو داشت .
یه چن روزی گذشت یه روز صحبت اینو کردم که بیا خونمون و اینحرفا اونم گفت زنت پس کجاست منم گفتم صبحا که میرم سرکار اونم میبرم خونه باباش که تنها نباشه چون از تنهایی میترسید . اونم برداشت گفت باهات هماهنگ میکنم یه روز . یه روزی دوباره بهش گفتمو اونم گفت میام . خیلی خوشحال شدم همه چیزو مرتب کردمو زودم اومدم خونه منتظر شدم بیاد اونم اومد و نشست رو مبل . یه چن دیقه گذشت نشستم کنارشو داشتم از شدت شهوت میمردم . تا کنارش نشستم دستشو گرفتم توو دستم و یهو صورتشو برگردوند سمتم بهش گفتم میشه چشماتو ببندی اونم چشماشو بست منم سریع لبامو چسبوندم به لباش و شروع کردم یه خوردن اونم چسبید به لبام ‌. لب بالایی و لب پایینیشو هی میخوردمو و زبونمو میکردم توو دهنشو اونم هی زبونشو میداد بیرون منم میخوردمش همینجوری از روی مانتو دستمم به سینه هاش بود اینم بگم با اینکه فاطی قد کوتاه و هیکل پری داشت ولی واقعا سینه هاش خشک بودن و خودشم زیاد خوش نداشت با سینه هاش ور برم و هی دستمو از روی سینش پس میزدو دستمو میداد پایین روی کوسش . منم از خدام بود زودتر برم سر اصل مطلب . یادم نیس تاپ و شورت و سوتینش چجوری و چه مدلی بود ولی به سرعت درشون آوردم و لخت و مادرزادش کردم شروع کردم به خوردن سر تا پاش جز سینه هاش . نمیدونم چرا هیچوقت دوس نداشت سینه هاشو دست بزنم منم کلا با سینه زیاد حال نمیکنم و واسم زیاد مهمم نبود . همه جاشو لیس میزدم شاید نیم ساعت فقط کوس و سوراخ کونشو خوردمو حتی انگشتای پاشم میخوردم و وحشتناک روانی شده بود و هی میگفت بزار توو کوسم .
منم چون واقعا داشتم حال میکردم نمیخاستم زود ول کنش بشمو میخاستم نهایت استفاده رو ازش ببرم و واقعا با کوس و کونش و حتی خالهای بدنش آشنا بشم . فاطی وحشتناک شهوتی شده بود و بهش گفتم ساک بزن اونم شروع کرد به خوردن واقعا هم خوب ساک میزد و بهم میگفت هیچوقت تا حالا شوهرش کوسشو نخورده بوده با اینکه خیلی دوس داشته ولی من برعکس عاشق لیس زدن و مکیدن و خوردن بودم . ساک زدنش که تموم شد البته خودم بهش گفتم بسه خوابوندمش رفتم وسط پاهاش و کیرمو میمالیدم روی کوسش . تویه این فاصله اگه اشتباه نکنم دو بار ارضا شده بود و کیرمو اول آروم فشار دادم توو کوسش و دیدم چشمای فاطی بسته شد و شروع کردم به تلمبه زدن چمشاشو که باز کرد چشمای خمار و خوشگلشو میدیدم بیشتر هیجان زده میشدمو تلمبه هام سریع تر میشد . همینجوری که میکردمش ازش لب میگرفتم و گوشاشو میخوردم یا لنگاشو اونقد بالا میدادم که بتونم انگشتای پاشو حین سکس لیس بزنم اونم واقعا دیوانه شده بود و ازم لب میگرفت و لبامو گاز میزد . آبمو ریختم رو شکمشو بعدش کنارش خابیدم و شروع کردم به انگولک کردنش اونم خوشش میومد .
این جریان شروع دوستی منو فاطی بود دوستی که خیلی فراز و نشیب داشتو ما دوتا یجورایی به هم وابسته شده بودیمو ولی دوتامون خیلی عاقل بودیم که نزاریم رابطمون به زندگیمون صدمه بزنه . الان ده ساله با همیم ولی دیگه مثه چن سال اول که همش با هم سکس داشتیم دیگه بی کله و بی پروا جلو نمیریم . فاطی واقعا دختر خوبیه و از هم صحبتی باهاش لذت میبرم با اینکه این مدت با صد نفر دیگم بودم . اینم بگم اونم بارها به من و شوهرش خیانت کرده ولی دیگه مثه قدیما واسم مهم نیست .
کوچیک شما رضا

نوشته: رضا

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها