داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

کون دادن من به پسر 28 ساله جیگر

سلـام به همه ، اسمم رو ذکر نمیکنم و فقط خاطره ام رو تعریف میکنم که دو روز پیش اتفاق افتاد . اگر از گی خوشتون نمیاد لطفا نخونید که بعدش بخوایین فحش بدین .

من 16 سالمه و از وقتی یادم میاد همیشه به همجنس خودم علاقه داشتم و هیچ وقت هیچ حسی به جنس مخالفم نداشتم. مخصوصا این دوسال اخیر که بدجور رفتم تو کف کیر های کلفت و خوش تراش. من پسر نسبتا آروم و کم حرف و خجالتی هستم ، اما وقتی حشری میشم شجاعت پیدا میکنم و پر رو میشم .ما یه ساله که به یه خونه جدید اسباب کشی کردیم و سر کوچه مون یه غذا خوری هست . ما روزای اول اسباب کشی که مشغول چیدن وسایلمون بودیم و همه جا بهم ریخته بود نمیتونستیم از آشپزخونه استفاده کنیم و مامانم من رو میفرستاد تا از غذا خوری سر کوچه غذا بگیرم . دفعه اولی که رفتم غذا خوری با توجه به خجالتی بودنم و اینکه روم نمیشد بین جمعیت برم و سفارش بدم وایسادم یه گوشه تا خلوت تر بشه ، خلاصه همه سفارش دادن و رفتن نشستن سر میزاشون و جلوی میز خلوت شد و یه یهو یه نفر گفت داداش شما نمیخوای سفارشت رو بدی از وقتی اومدی فقط یه گوشه وایسادی ! برگشتم دیدم که یه پسر جذاب و هیکلی و خوشتیپ با چهره جذاب و موهای قهوه ای روشن و ته ریش که یه تیشرت تنگ سبز لیمویی هم تنش بود پشت میز سفارش ایستاده ! حدود بهش میخورد 28 سالش باشه ، با توجه به گی بودنم به محض دیدنش محو تماشاش شدم و ازش خوشم اومد . برگشتم بهش گفتم : وایسادم یکم سرتون خلوت تر شه بعد سفارش بدم . اونم که یه خنده ی عجیب رو لباش بود گفت چی میخوایی عزیز جان؟ رفتم و سفارشم رو دادم و کارت اعتباری رو دادم بهش و رمز کارت رو گفتم و متوجه شدم به خاطر حواس پرتیش یه قسمت رمز رو اشتباه زد و وقتی دید کارتخوان جواب نمیده گفت : داداش یه بار دیگه رمز رو بگو و منم رمز رو گفتم و این دفعه درست وارد کرد و رسید رو به همراه سفارشم بهم داد و گفت : دفعه اول رمز رو اشتباه گفتیا !! منم گفتم من درست گفتم شما یه عدد رو اشتباه زدی دفعه اول … اونم گفت : جدا !! آهان باشه ، خوش اومدی . موقع رفتنم دیدم با همون خنده اش یه جوری داره نگام میکنه ، حس کردم داره زاغمو میزنه!! اینگار خوشش اومده بود از حاضر جوابیم .

خلاصه بار ها رفتم غذا خوریشون و هر دفعه متوجه میشدم که طرز رفتارش با من گرم تر و صمیمانه تر از بقیه ست ، منم هر بار که میرفتم حسابی هیکلشو دید میزدم و لذت میبردم ، تا اینکه یه بار ازم پرسید اهل کجایی ؟ وقتی که جواب دادم یهو شوکه شد و با تعجب گفت : مررررگ من ؟ منم مال همونجام !! یهو دستشو آورد جلو و گفت خوشبختم همشهری ، منم دستمو بردم جلو و خیلی آروم گفتم منم همینطور ! برگشت گفت چرا اینقدر خجالتی هستی ؟ راحت باش . اخه رفتارش یه جوری بود ، مثل اینایی بود که میخوان آدمو اسکل کنن و بهش بخندن . اما حس بدی بهم دست نداد و از اینکارش لذت میبدم چون تو کفش بودم . همش بار ها تو خیالم براش ساک میزدم و آرزوم بود که بهش کون بدم ، از نظرم اون خوشتیپ ترین و هات ترین پسر دنیا شده بود … یه حسی هم همش بهم میگفت که اون هم گی ــه !! آخه همش یه جوری من رو نگاه میکرد، منم پسر خوشگلی هستم و کون خوبی دارم و همش شلوار تنگ میپوشم . هر وقت که به مغازه اون میرفتم حسابی تیپ میزدم. خلاصه این ماجرا ها همچنان ادامه داشت تا همین دو روز پیش ، حسابی حشری شده بودم و تو خونه تنها بودم و همونطور که گفتم وقتی که حشری میشم شجاع و پررو میشم ، تصمیم گرفتم به بهونه پیاد روی برم و از جلوی غذاخوری رد شم و اون رو ببینم تا یکم کیف کنم . تنها کاری که میتونستم بکنم همین بود . یه تیپ خیلی جلف زدم و یه شلوار فوق العاده چسبون پوشیدم و از خونه زدم بیرون ، رفتم جلوی مغازه اش ایستادم و وانمود کردم که دارم خیابون رو نگاه میکنم ، اون هم حسابی سرش شلوغ بود ، تا اینکه بعد از حدود بیست دقیقه یه پسر دیگه رفت داخل مغازه و رفت پشت میز ایستاد و اون از مغازه اومد بیرون و یهو من رو دید !! هیکلم رو بر انداز کرد و همون خنده ی همیشگیش اومد رو لباش و نیشش باز شد و برگشت گفت : بـــه بـــه همشهری !! اینجا وایسادی چیکار ؟ نکنه بازم وایسادی خلوت شه ؟؟ منم گفتم : نه سفارش ندارم ، تو خونه تنها بودم گفتم بیام تو کوچه تا حوصله ام سر نره !! منم یه لبخند ملیحی زده بودم . اون هم متوجه شده بود که این دفعه مثل همیشه خجالتی نیستم و گفت : عجب !! تا کی قراره تو خونه تنها باشی ؟ منم گفتم : نمیدونم احتمالا تا شب !!! اونم گفت : خب اینجوری که خیلی بده حوصله ات سر میره !! میخوای بیا پیش من تا شب شه بعد برو خونه تون تا تنها نباشی!!! من به خودم اومدم و هول شدم و گفتم : نه مرسی ممنون همینجا خوبه ، من مشکلی ندارم .بازم خندید گفت : چرا تعارف میکنی ؟ خونه مون بالای غذا خوریه !! منم تنهام ، بیا بریم فقط خودم و خودتیم راحت باش نا سلامتی ما همشهریماااا . وقتی دیدم خونه شون همونجاست و اونم خیلی داره خیلی اصرار میکنه و منم شیطنتم گل کرده بود قبول کردم !! کلید در آورد و در رو باز کرد و رفتیم طبقه بالا ، خونه قشنگی داشت ، رفتیم داخل و اونم اسپیلت رو روشن کرد و بهم گفت راحت باش اینجا مثل خونه خودته داداش ، منم رفتم و رو یه مبل نرم چرمی نشستم و اونم برام شربت آورد و نشست کنارم و شروع کرد حرف زدن . تا اینکه رمز وای فایش رو گرفتم و با گوشیم مشغول شدم ، اونم گوشیش رو در آورد و رفت تو اینستا گرام . همینجور که داشت عکسای اینستاشو لایک میکرد ، بعضی از عکسا رو نشونم میداد و ازشون تعریف میکرد ، یهو رسید به عکس یه کیر ! متوجه شد که من عکس رو دیدم ، گوشیش رو آورد جلو و با تعجب گفت : نگاه کن چقدر سیاهه مگه نه ؟! منم که شوکه شده بودم بودم آرومسرم رو تکون دادم و مشغول گوشیم شدم ، متوجه شد که من خجالت کشیدم ، واسه همین خواست کلا سر حرف رو باز کنه تا خجالتم آب شه ! دوباره پرسید : نظرت راجب اندازه اش چیه ؟؟ من که بد جور حشری بودم گفتم : بزرگه !! یهو خندید و گفت : وجدانا این کجاش بزرگه !!؟ مال من از این بزرگتره !!! تا اینو گفت اینگار یه یه امپول سر کننده بهم تزریق کردن!! حسابی شهوتم زده بود بالا ، یواشکی به خشتکش نگاه کردم و دیدم که شق کرده ، دوست داشتم بعه کیرش دست بزنم ،یه فکری به سرم زد ، یه عکس تو اینستام باز کردم و گوشیم رو بردم سمتش که نشونش بدم و از عمد گوشیمو ول کردم و افتادجلوی خشتکش ، منم دستمو بدم گوشیمو بردارم و دستمو به همین بهونه رو خشتکش کشیدم ، بدجور شق کرده بود ، اومدم دستمو بیارم بالا که یهو دستشو گذاشت رو دستم ، حسابی خشکم زد ، دستش رو تکون داد و شروع کرد به مالیدن ، میخواستم دستم رو بردارم اما یه حسی مانعم میشد ، از اینکارش خیلی خوشم اومده بود و تعجب کرده بودم ، یهو با یه صدای لرزون برگشت گفت : میخوای کیرمو ببینی عزیزجون ؟ من سکوت کرده بودم ، اونم دید من ساکتم دستمو ول کرد و منم دستمو برداشتم و کمر بندشو باز کرد و زیپشو کشید پایین و کیرشو که کاملا شق کرده بود در آورد !! یه کیر خیلی خوشتراش و کلفت بود !! از اون کیری که تو عکس نشونم داد دراز تر بود ! 23 سانت بود حدودا !! دراز ترین کیری بود که از نزدیک دیده بودم !! خودش شروع کرد به مالیدن کیرش و منم داشتم نگاش میکردم ، روم رو آروم آروم برگردوندم و اونم گفت : خجالت نکش ، بیا باهاش بازی کن ! من دوباره برگشتم به کیرش نگاه کردم و آب دهنمو قورت دادم ، یهو دستشو برد پشت سرم و سرمو نزدیک سر کیرش برد و با صدای آروم گفت : بخورش ! منم دیگه نتونستم جلوی خودمو بگیرم و دهنمو باز کرد و سرکیرشو بردم تو دهنم و شروع کرد و به مکیدن ، اونم بلند گفت : آآآآآآآآه جووووون آره و سرمو فشاد داد و نصف کیرش رفت تو دهنم و منم وحشی شدم و تند تند براش ساک میزدم ، اونم همینجور که من داشتم ساک میزدم تیشرتشو در آورد و لخت شد و گفت : آآآآآخ چه خوب ساک میزنی عزیزم ! بعدش کیرشو از دهنم در آورد و دستشو کشید رو بدنم و تیشرت من رو هم در اورد و گفت : وایسا مننم بلند شدم و ایستادم و اونم دستشو کشید رو کونم و کمربندمو باز کرد و شلوارمو کشید پایین ، منم خم شدم و شلوارم رو از پام در آوردم ، و اونم همین کار رو کرد ، اون کاملا لخت شده بود و منم فقط شرت پام بود ، کیر درازش خیس بود و کاملا شق بود من رو خیلی حشری تر میکرد ، خودش دستش رو اورد جلو و شرت من رو در آورد پایین و از رو مبل بلند شد و گفت به روی شکم رو مبل دراز بکش تا من بیام ، منم دراز کشیدم ، مبلش خنک و چرمی بود و خیلی دراز کشیدن روش حال میداد ، دیدم که با یه شیشه تو دستش اومد ، در شیشه رو باز کرد و یه مایع لیزی رو ریخت رو کیرش و کیرشو مالید و سر کیرشو گذاشت جلوی سوراخ کونم ، بعدش شونه هامو گرفت و کیرشو آروم آروم به سمت جلو هل داد ، همونطور که کیر کلفتش داشت میرفت تو کونم ، داشتم از درد آه و ناله میکردم و اونم هی میگفت : آآآآآآآآخ ، آآآآآآره چقدر کونت باحال و تنگه ، کیرم داره حال میاد ، من هی از درد داشتم ناله میکردم ، تو خیالتام هیچوقت فکر نمیکردم اینقدر درد داشته باشه ، کل 23 سانت کیرشو کرد تو کونم ، بعدش آروم آروم شورع کرد به عقب جلو کردن کیرش ، من ناله میکردم و اونم هی آه و اوف میکرد ، کم کم سرعتشو بیشتر کرد تا اینکه حسابی وحشی شدو کل وزنشو انداخت روم و کیرشو با نهایت سرعت عقب و جلو میکرد ، من با صدای بلند ناله میکردم و اونم میگفت : آآآآآآآه ، آآآآآآآآه همینه جووووووووون عجب چیزیه ، ااااااااوف آآآآآآآه !! یهو توقف ، دستشو دارز کرد و شیشه رو برداشت و تمام روغن داخلشو خالی کرد روی کمر و کون من و یکمش مالید روی سینه خودش ، بعد دوباره خودشو انداخت روم و شروع کرد به محکم تلمبه زدن ، صدای شلپ شلپ بلند شده بود و منم دیگه دردش برام عادی تر شده بود و داشتم به شدت حال میکردم ، همونطور که داشت من رو فجیع میگایید تو گوشم گفت : آآآآآآآآه حال میده آررررره ؟؟ منم گفت : آررررررررره خیییییلی !! اونم صداشو برد بالا و بلند بلند میگفت : آآآآآآآآآآآآآآآآآه آآآآآآآآآآآآآآآآه … یهو دیدیم در خونه باز شد و همون پسری که رفته بودی جای اون وایساده بود تو مغازه اومد داخل !! با تعجب به ما نگاه کرد !! ظاهرا شاگردش بود و کلید خونه رو هم داشت و چون صدای آه وناله شنیده بود نگران شده بود و اومده بود ببینه چه خبره !! برگشت با تعجب گفت : باربد چه خبره ؟؟ من تازه فهمیدم اسم طرف چیه !! من حسابی ترسیده بودم ، اما خود باربد اصلا نگران نبود و خیلی عادی به شاگردش گفت : مگه نمیبینی ؟ دارم ترتیب این جیگر رو میدم ، خیلی حال میده !! برابد که دید من ترسیدم گفت : نترس بابا این خودیه ، این شاگردمه اسمش آرشِ !! باربد به آرش گفت : در رو ببند تا کسی نیومده !! آرش اومد داخل و در رو بست ، باربد هم به تلمبه زدن و آه کشیدنش ادامه داد ، خیلی محکم تر از قبل تلمبه میزد ، بس که روغن زده بود ، کیرش حسابی لیز شده بود ، آرم اومد جلوی مبل رو به روم ایستاد و کمربندشو باز کرد و شلوارشو کشیدپایین ، کیرشو در آورد و بهم گفت دهنتو وا کن !! منم دهنم رو باز کردم و اونم کیرش رو که هنوز خواب بود گذاشت تو دهنم ، باربد محکم تلمبه میزد و آرش هم کیرشو عقب و جلو میکرد تو دهنم و پیرهنشو در آورد و لخت شد ، کیر آرش تو دهنم شق شد و وقتی از تو دهنم درش آورد دیدم که کیرش 20 سانته ! کیر اونم خیلی خفن بود ولی کیر باربد یه چیز دیگه بود . باربد کیرشو از تو کونم کشید بیرون و من رو برگردوند و به روی کمرخوابوند و افتاد روم و شروع کرد باهام لب گرفتن ، ته ریشش روی صورتم کشیده میشد و کیر چربش و لیزش هم کشید میشد روی کیرم و حسابی داشتم حال میکردم ، آرش هم شلوارشو در آورد و رفت روی مبل شروع کرد به جلق زدن ، باربد از روم بلند شد و منم از رو مبل بلند شدم و باربد نشست روم مبل و بهم گفت : بیا بشین رو کیرم عزیزم !! منم رفتم و نشستم رو کیرش ( طوری که فیس تو فیس بودیم )، کیرش تا ته رفت تو کونم ، دستاشو از زیر دستام رد کرد و محکم گرفت و شروع کرد به تلمبه زدن ، داشتم رو کیرش سواری میرفتم ، اونقدر محکم تلمبه میزد که من بالا و پایین میشدم ، صدای شلپ شلپ پیچیده تو کل خونه ، آرش که داشت ما رو نگاه میکرد و جلق میزد شروع کرد به آه کشیدن !! حدود 10 دقیقه همینجور رو کیر باربد سواری رفتم تا اینکه آرش از رو مبل بلند شد و اومد پشت من وایسادو سر کیرشو گرفت گذاشت در سوراخم و شروع کرد به فشار دادم و منم دوباره شروع کردم به ناله کردن ، کیر باربد خیلی کلفت بود و آرش هم داشت همزمان کیرش میکرد تو کونم ، داشتم جر میخوردم ، با اینکه خیلی ناله کردم اما اون دوتا اصلا اهمیت ندادن و آرش هم کیرشو به هر بدبختی بود تا ته کرد تو کونم ، بعدش باربد و آرش جفتشون شروع کردن به تلمبه زدن و آه کشیدن ، منم داشتم از درد و لذت میمردم ، کم کم سوراخم جا باز کرد و دردش کم شد و لذتش خیلی خیلی بیشتر !! یهو به خودم اومدم و دیدم که آرزوم بر آورده شده و دارم با باربد سکس میکنم !! آرش هم که بهمون ملحق شده بود و لذتش دو چندان شده بود ، بعد از یه مدت که تلمبه زدن جفتشون کیرشونو کشیدن بیرون و من رو خوابوندن رو مبل و وایسادن بالای سرم و شروع کردن به جلق زدن !! اول آرش آبش اومد !! آبشو ریخت رو سینه ام ، آبش خیلی لیز و سفید و باحال بود ، با دستش آبش رومالید روی کل بدنم و رفت دستمال برداشت و کیرشو پاک کرد ، باربد همچنان محکم داشت جلق میزد ، کمرش خیلی سفق بود ، یهو با دستش سرمو آورد جلو و یه آآآآآآه خیلی بلند کشید و آبشو با شدت پاشید توی صورتم ، آبش خیلی زیاد و گرم بود ، کل صورتم سفید شده بود !! بعد از اینکه آبش اومد بیحال شد و افتاد کنارم روی مبل ، آرش لباساشو پوشید ولی من و باربد همچنان لختِ لخت بودیم ، آرش گفت : باربد نمیایی پایین ؟؟ باربد گفت : تو برو من با همشهریم کار دارم !! آرش رفت و باربد من رو خوابوند روی مبل و افتاد روم و دوباره شروع کرد به لب گرفتن ، تا 5 دقیقه با هام لب گرفت !! بعدش بلند شد و گفت : چطور بود ؟ خوشت اومد ؟؟ منم که حسابی حال کرده بود گفتم : تا حالا تو عمرم اینقدر حال نکردم بودم کیرت خیلی باحال و کلفت و خوردنیه !! باربد گفت : جووووووووووووون آررررررره !! بعدش بلند شدیم و خودمونو تمیز کردیم و لباسامونو پوشیدیم ، من رفتم سمت خونه مون و باربد هم رفت تو مغازشون کنار آرش ، الـآن دو روز گذشته از اون اتفاق ، هنوز کونم به شدت درد میکنه اما ارزشش رو داشت چون خیلی حال کردم !! امیدوارم از خاطره ام لذت برده باشین ، این ماجرا کاملا واقعی بود و من مو به موی جریان براتون تعریف کردم و چیزی رو از قلم ننداختم ، اینکه این خاطره ام رو باور کنید یا نه مشکل شماست نه من !! بــه امیــد دیدار !! …

نوشته:‌ mr_surashe

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها