داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

سکس زوری با مرد چهل ساله

سلام من ۲۳سالمه و حدودا یسالی هست که ازدواج کردم، چند وقتی بود ک متوجه شدم شوهرم دیر وقت میاد گوشیش زیاد زنگ میخوره وقتیم ازش میپرسیدم میگفت تو مغازه سرم شلوغ تر شده درگیرم،من هم بعد از اینکه چند باری چک ش کردمو چیزی دستگیرم نشد بیخیالش شدمو سرم به دانشگاه گرم بود، یه روزی صبح زود تر از همیشه بیدار شد و متوجه شدم ک انگار هوله و میگفت باید برم جنس بیارم زودتر میرم امروزو و از خونه زد بیرون، من هم بیدار شدم تا به کارای روز مره م برسم کمی ورزش کردمو رفتم دوش گرفتم، دلم رابطه میخاست دیروز بود پریودم تموم شده بود و همیشه بعد از پریود به شدت هورنی میشدم، علی هم که گذاشتو رفت، از حموم بیرون اومدم، داشتم لباسامو میپوشیدم که پشت سر هم زنگ خونه رو میزدن، ایفونو جواب دادم یه اقایی بود گفت بسته تونو اوردم عجله دارم سریع بیاید تحویل بگیرید وقتی درو باز کردم یهو سه تا مرد هیکلی درو هل دادن یکیشون در دهنمو گرفتو هلم داد سمت خونه،و همش میگفت صدات در نیاد وگرنه خونتو میریزم از ترس نفسم بند اومده بود و نمیدونستم جریان چیه، وقتی رسیدیم تو خونه دهنمو ول کرد گفت اون شوهر کصکشت کجاس از ترس حتی نمیتونستم حرف بزنم گریه م گرفته بود، مردی ک از بقیشون بزرگتر بود گلومو چسبیدو گفت حرف بزن تا کونتو پاره نکردم جنده
شوهر بیشرفت ک میدونست ما داریم میایم سراغش تورو گذاشت واسه ما و رفت اره؟ بعد بلند زد زیر خنده و یه چشمک سمت اون یکی زد، اصلا نمیدونستم موضوع چیه، با تته پته پرسیدم چیکار منو شوهرم دارین، چیشده
که باز همون مرده زد زیر خنده و گفت اره نبایدم بدونی شوهرت جنسامونو بلند کرده مادر نزاییده کسی اینکارو با من بکنه حالا نشونش میدم در افتادن با من یعنی چی
رو کرد به دوستاشو گفت خونه رو بریزین بهم ، به منم گفت پاشو خوشگله زنگ بزن شوهرت بگو عابد گفته یا همین الان میای خونه یا زنتو میبرم جلو محل میکنمش
داشتم از ترس میمردم و گریه م بند نمیومد نمیدونستم چیکار کنم ولی با خودم گفتم میرم تو اتاق بجا علی زنگ میزنم به پلیس
گفتم گوشیم تو اتاقه باید برم بیارمش
پوزخندی زد گفت برو خدا خدا میکردم نقشم بگیره گوشیم رو تخت بود ورش داشتم تا میخواستم شماررو بزنم یهو از پشت سرم گفت صداشو بزار رو اسپیکر، واقعا اوضاع خرابی بود هیچ کاری نمیتونستم بکنم، خونه هم ویلایی بود نمیشد صدا کنم، زنگ زدم به علی هرچی زنگ میزدم جواب نمیداد حالم داشت ازش بهم میخورد وقتی فهمیدم میدونسته اینا میانو منو بی خبر ول کرده رفته دنیا رو سرم خراب شده بود، اومد سمتم گوشیو از دستم کشید پرت کرد رو زمین گفت ببین جنده خانوم شوهرت شاید تورو در ازای حسابش گذاشته دم دست گربه، ها؟ باز داشت گریه م میگرفت وقتی نزدیکم می ایستاد دقیقا دو برابر من بود من خیلی جثه ی ریزی دارم، گفتم اقا توروخدا من از همه جا بیخبرم صبر کنید خودش بیاد با خودش حرف… دستشو گذاشت رو دهنم اروم زیر گوشم گفت خفه شو، خوشم از سروصدای اضافی نمیاد رفت سمت در، در اتاقو بستو بلند داد زد کارتونو انجام بدین این سمت نیاین منم کارم اینجاس و باز پوزخند زد
اومد سمتم برم گردوند از پشت خودشو چسبوند بهم سرشو برد تو گردنم گفت بوی خوبی میدی، دوس دارم و محکم گلومو گرفت داشتم خفه میشدم هرچی دستو پا میزدم فایده نداشت بهم گفت یا همکاری میکنی یا همینجا میکشمت پس صدات در نیاد
اشکام بند نمیومد نفسم داشت میرفت ک ولم کرد افتادم رو زمین ک دست کرد تو موهام موهامو کشید انداختم رو تخت، حتی دیگ جون نداشتم تقلا کنم، مانتومو دراورد، یه تاپ نازک بدون سوتین پوشیده بودم و یه شلوار لگ، گفت من عاشق گاییدن دخترای ریزه میزه م نمیدونی وقتی دارن زیرت له میشن چه کیفی داره
شلوارمو نصفه کشید پایینو دمر خابوندم رو تخت دستشو از پشت اورد سمت کصمو محکم روش میکشید مطمعن بودم زود خیس خیس میشم چون عاشق این حرکت بودم،دوتا انگشتشو یهو فرو کرد تو کصم ک جیغم دراومد گفت پدرسگ تو ک اب ازت چکه میکنه پ دستو پازدنت ب چیه، چند بار پشت سر هم بهم اسپنک زد ک مطمعنم جاشون کبود میشد شلوارمو کامل دراورد و زیپ شلوار خودشم باز کرد منو همونطور نشوندو از پشت بهم چسبید سرشو اورد سمت گوشمو تند تند زبون میزد و با دستاش ممه هامو محکم چسبیده بود، اینقدر خوب گوشامو میخورد ک دیگ صدای ناله هام داشت درمیومد و کامل بین پاهام خیسیو احساس میکردم، نوک ممه هامو محکم میکشیدو یکی در میون بهشون سیلی میزد نفسم از حشر داشت بند میومد برم گردوند و خوابید روم، تاپمو دراورد و دندون به جون نوک ممه هام افتاد با یکیشون ور میرفتو اون یکیو میخورد وقتی چشامو دید گفت حشری شدی نه؟ انقد میکنمت تا معتاد کیرم بشی، زن اون بیشرفو باید هرروز گایید
انقد ممه هامو خورد تا دیگ حس کردم نوکشون داره از جا در میاد دلم میخاست کیرشو بگیرم هل بدم تو کصم انگار خودش از نگاهم خوند ک بلند شد وایساد روبروم گفت کیرمو نیگا، میبینی چقده؟ همشو میکنم تو کصت، باید جر بخوری پدرسگ، کیرم اندازه کل هیکلته، راس میگفت خیلی بزرگ بود و کلفت، مطمعن بودم که واقعن قراره جر بخورم ولی انقد حشر داشتم ک اصلا حس ترسی نداشتم، سرمو گذاشت لبه ی تخت جوری ک اویزون بود و کیرشو مالید ب لبام گفت دهنتو باز کن
اصلا نمیتونستم کیر ب اون بزرگیو تو دهنم جا بدم گفتم نمی… ک کیرشو بزور هل داد تو حلقم، گفت همون اولم بهت گفتم صدات در نیاد هر جا حرف اضافه زدی صدا میزنم اونام بیان سه تایی جرت بدیم فهمیدی؟ تصورشم ترسناک بود زیر سه تا غول تشن باشم، حتی یه سوم کیرشم تو دهنم جا نمیشد و داشتم خفه میشدم هرچی دستو پا میزدم فایده نداشت و در تلاش بود کیرشو بیشتر فرو کنه حس میکردم تو گلومه، یهو کشیدش بیرون و تا تونستم عق زدم، باز کردش تو حلقم و تلمبه میزد، اشکام پشت سرهم میریختنو فقط سعی میکردم هلش بدم عقب ک فایده هم نداشت، بعد چند دیقه ولم کرد و من نشستم و فقط سرفه میکردم گفت ساک زدنت خوب نیس باید کل کیرمو قورت بدی، خودم جندت میکنم نگران نباش
و باز هلم داد رو تخت، افتاد روم کیرشو محکم میکشید رو کصمو. وقتی خوب خیس شد سر کیرشو کرد تو کصم، برق از کله م پرید کصم میسوخت و این تازه اولش بود، یه نیگا کرد تو چشامو یهو نصفشو فرو کرد از درد جیغ بلندی کشیدم ک خندید و گفت ارررره عزیزم این تازه نصفش بود
خوشحالی داری بجا پول شوهرت کص میدی نه؟
حس میکردم کصم داره میترکه فکرشم نمیکردم انقدر درد داشته باشه سرشو اورد نزدیک ممه هامو همونجور ک میک میزد یواش یواش تلمبه میزد یکم ک گذشت صدای ناله هام داشت بلند میشد وقتی ناله هامو شنید دستشو گذاشت رو دهنمو کل کیرشو یهو جا کرد، چشام داشت از حدقه در میومد و جیغ خفه ای کشیدم هر بار ک جیغ میزدم بلندتر میخندیدو برای خودش کیف میکرد که کیرش بزرگه، یکم ثابت موند و همونطور برم گردوند ک داگی بشم، چند تا اسپنک محکم زد رو کونمو شروع کرد ب تلمبه زدن، چشام داشت سیاهی میرفت همش میفتادم رو تختو باز داگیم میکرد، و دوباره اسپنک میزد، وقتی کصم عادت کرد باز داشتم لذت میبردم و اه و ناله م دراومده بود، یه اسپنک محکم زدو گفت جون میداد بدم رفیقام همزمان کونتو بگان ولی میدونی چیه؟ ازت خوشم اومده فقط مال خودمی هرروز میام میگامت اون بیشرفم اگ صداش دراومد کونشو جر میدم، فهمیدی؟
جواب ندادم یهو کیرشو محکم ب ته کصم فشار داد و بلند گفت صداتو نشنیدما بگو چشم اقا عابد هرروز بهت کص میدم
یواش زیر لب براش تکرار کردم که اسپنک موهامو کشید و سرمو برد نزدیک خودش گفت بلندتر بگو، داد بزن
از درد صدام بالا نمیومد داد زدم من هرروز به اقا عابد کص میدم
موهامو ول کرد گفت افرین دختر خوبی باشی کاری ب کون قشنگت ندارم، کشوندم لب تخت و شروع کرد به تلمبه زدن انقدر زد که کصم داشت حال میومد و یهو لرزیدم، انقد لرزیدم ک دیگ نمیتونستم پاهامو بالا بگیرمو بیحال افتادم، اومد سمتمو دوتا سیلیه محکم بهم زدو یکم کیرشو جلوی صورتم تکون داد و ابشو ریخت رو سر و گردنم، حالم از بوش داشت بهم میخورد و هیچ عکس العملی نمیتونستم نشون بدم، شلوارشو پوشید و یه نگاه ب جسم بی جونم کرد گفت عجب اثری خلق کردم همینطوری بمون تا شوهر بیشرفت بیاد ببینتت که حساب کار دستش بیاد من میرم ولی بازم منتظرم باش چشمکی بهم زد و از اتاق رفت بیرون، صداشونو میشنیدم ک دارن از خونه بیرون میرن، حتی جون نداشتم که از جام تکون بخورم و انقدر همونطور موندم ک خوابم برد.

نوشته: کوچولو

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها