داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

گی با پسر خوشتیپ ۲۹ ساله

سلام این دومین و آخرین عشق و حال من با یه مرد بوده توی تانگو باهاش آشنا شدم اینقدر خوشتیپ بود که عکساش دهنم رو آب می نداخت وقتی گفت بیا پیشم تا ماساژت بدم و ببینمت منم رفتم خیلی دو دل بودم اما واقعا نمیتونستم جلوی خودمو بگیرم رفتم دیدم دم در وایستاده سلام و علیک گرمی باهام کرد و منو برد تو خونش منم خودم رو به تماشای فضای معمولی خونش سرگرم کردم بهم گفت بیا تو اتاق منم رفتم بهش گفتم ببین میخوام باهات حرف بزنم گفت بشین باهم حرف بزنیم درحالی که اشاره به تخت می کرد نشستم یهو بغلم کرد بعد لبامو خورد اصلا فکر نمی کردم لب خوردن اینجوری باشه احساس می کردم لذت بخش تر باشه ولی باز علاقه نشون دادم بهم گفت درار لباساتو ببینم چی داری منم ناخودآگاه لخت شدم با اینکه شق کرده بودم گفت حشری شدی ؟ گفتم بدجور بد حالا منتظر بودم که اون لباساشو دربیاره تا عضلات خوشگلش رو ببینم و لیس بزنم گفتم توهم لباساتو دربیار گفت وایسادم تا تو برام درشون بیاری خواست لباسشو دربیاره که منم؟کمکش کردم همینکه لخت شد بغلم کرد و گفت جوووووون اوووووم جونم بدنای لختمون بهم؟چسبیده بود و منم سفت گرفتشم و گفتم دوستت دارم گفت منم همینطور بعد انداختم رو تخت و افتاد روم همینجوری لبای همو میخوردیم یهویی یه گاز طولانی و پردرد از لب پایینم گرفت جیغ زدم و محکم گرفتم جلوی دهنمو گرفت گفتم الآن خفه میشم و دستشو کمی از سمت دهن شل تر کرد شلوارشو روی من درورد و نمیذاشت کونشو ببینم و فقط کیرشو اورده بود بیرون بلندم کرد گفت بخور داشتم میترسیدم ازش خوردم و خوردم اما زیاد مثل فیلما آه و ناله نمی کرد گفت بیا بشین روش گفتم نه من اینکاره نیستم گفت غلط کردی یکی زد توی صورتم گفتم میخوام برم و بلند شدم و یکی دیگه زد تو صورتم گفت راهی نداری یا میکشتم یا دست و پات رو میبندم میکنمت تمام حس انجمن کیر تو کسم از بین رفت پهنم کرد روی تخت و منم مقاومت می کردم تا اینکه بالاخره راضی شد لاپایی منو بکنه اون موقع فقط میخواستم نجات پیدا کنم بعد سرپا شد رو تخت گفت یه قطره ش بیاد بیرون از دهنت می کشمت منم ناچارا اون ماده حال بهم زن رو مکیدم و تند تند رفتم تو صورتشویی خالیش کردم هیچوقت از این ریسک ها نکنید ممکنه بکشنتون یا ازت ن فیلم بگیرن و تهدید و باج… به خودتون رحم کنید

نوشته: پسر

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها