داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

من و سحر 16 ساله

سلام به همه ی کسانی که دارن داستان منو میخونن. این داستانی که دارم براتون مینویسم کاملا واقعی هست چون دلیلی نمیبینم ذاستان فانتزی بنویسم و به خیال بعضی از دوستان خودمو اینجوری خالی کنم.

خب من اسمم حمید قد 180 وزن 75 ورزشکارم. این داستانی که دارم براتون مینویسم بر میگرده ب سال 90.

خب من تو شهر بوشهر زندگی میکنم و داستان اشنایی من با سحر اینجوری شروع شد ی روزی من با دوستم رفته بودیم بیرون که دوستم دختر عموشو تو خیابون دید که اونم با دوستش بود و رفتیم پیششون و بعد از سلام و احوال پرسی ازشون خداحافظی کردیم.
ولی من همش تو فکر سحر بودم ی دختر توپول خوشکل و ناز. قدش 173 وزن 65 سیزه سینه 80. کمر باریک کون تاقچه ای و 16 ساله.

خب من تا صبح خوابم نبرد تا اینکه دلمو زدم به دریا و رفتم سراغ دختر عموی دوستم و ازش خواستم امار سحرو بهم بده و اونم لطف بزرگی کرد و داد حتی شماره موبایلشم گرفتم.

من همون روز زنگ زدم ب سحر خودمو معرفی کردم و موخشو ب کار گرفتم و باهم دوست شدیم تا اینکه سحر ی شب بهم اس داد و ازم کمک خواست و من ازش خواستم برام توضیح بده. بله سحر خانوم ی پسر عمویی داشت. ب اسم میلاد من بش میگم میلاد اوبی که غذیه دوستی سحر با منو فهمیده بود و سحرو تحدید میکرد که اگه باهاش سکس نکنه به باباش میگه که با من دوسته. اخه بابای سحر خیلی تعصبی بود. و این فرصت خوبی بود بحثای سکسی رو با سحر باز کنم و این اتفاق هم افتاد. من شماره میلادو ازش گرفتم و زنگ زدم تحدیدش کردم و چون بچه سالتر بود و منو میشناخت حلش کردم رفت و فرداش من با سحر قرار گذاشتیم همدیگرو ببینیم. و من قرار گذاشتم ی پارکی که همیشه خلوته جز 5شنبه جمعه ها.
ساعت 1 ظهر بود سحر از مدرسه تعطیل شد من رفتم دنبالش و بردمش پارک شغاب خیلی خلوت بود. رفتیم ی جایی نشستیم که دید نداشت و اگه کسی میومد ما اونو زودتر میدیدیم.
نشستیم رو نیمکت من دستمو انداختم دوره گردنش و باهم ضحبت کردیم چند دقیقه گذشت من صورتم نزدیک صورت سحر بود که یه دفعه لبای نازه گوشتیشو قفل کرد رو لبام. شکه شده بودم ولی دوست نداشتم لباشو از رو لبام ورداره. بعد از چنن دقیقه لب گرفتن لب گرفتنو تموم کردیم و کم کم راه افتادیم بعد اینکه رسوندمش رفتم خونه. تا اینکه شب شد بهش اس دادم و ازش پرسیدم لب امروز بابت چی بود و اونم گفت بابت تشکره کاری که برام کردی و شره میلاد کم کردی ولی میدونستم این بهونشه.
خلاصه بازم برای فردا قرار گذاشتیم . ولی من بش گفتم اگه میخوای مثل امروز کنی پارک اصلا جای مناسبی نیست ها. گفت چیکار کردم مگه منم زوود تو جوابش گفتم اوووووم دیگه )لب)
سحر: خب نمیگیریم امروزم بابات تشکر بود اون. منم خودمو لوس کردم براشو گفتم میخوام من. خلاصه کنم خودمم خستم شده چون تایپ فارسی برام خیلی سخته. خلاصه مخشو زدم که فردا نره مدرسه و بیاد خونم. صبح رفتم جلو مدرسه و اوردمش خونه بردمش تو اتاق و رفتم تو اتاق بغلی که 4 تا از دوستام شب پیشم بود رو بیدار کردمشون و گفتم برید خونتون قراره برام مهمون بیاد . یکی از دوستام که اسمشم هم اسم خودم حمید بود فهمید ناقولا ولی ب روو کسی نیاورد بهم چشمک زدو رفتند. من زوود رفتم تو اتاقی که سحر بوود و زوود بغلش کردم و ازش لب گرفتم. بعد خوابوندمش لباشو خوردم بازم و با دستام سینه هاشو میمالیدم بعد اومدم لباسو در اوردم وایییی چی میدیدم سینه های گردویی سیزه 80 سریع شروع کردم ب خوردنشون و با دستم کوسشو از رو شلوار میمالیدم دیگه طاقت نمیتونستم بیارم داشتم از شق درد میمردم شروع کردم شلواره سحرو در بیارم مگه در میومد چسبده بود ب رونای بزرگو خوش فرمش بعد در اوردن شلوارو شرتش دستمو گذاشتم رو کسش مالیدمش نخورم چون یکم مو داشت. دکمه های شلوارمو باز کردم و بهش اشاره کردم ساک بزنه.یجوری شد فمیدم تا حالا ساک نزده یکم خورد دیدم چندشش میشه گفتم بسه خابوندمش و سوراخ سرخ کونشو خیس کردم و شروع کردم با انگشتم مالیدم بعد ی انگشتمو کردم تو سوراخش و شروع کردم ب عقب جلو کردن بعد از چند دقیقه ی انگشت دیگه ب اون ی انگشت اضافه شد و یکمی بازش کرده بودم و اه اوه های سحر منو حشری تر میکرد
دیگه وقتش بود ب این شق درد پایان بدم. سحر اماده ای ؟ میخوای چیکار کنی حمید؟ هیچی بکنم دیگه مردم از درد. وای حمید میترسم خیلی درد داره. نترس عزیزم قول میدم درد نکشی این همه بازش کردم. سره کیرمو تا گذاشتم رو سوراخش خودشو سفت کرد که با هزاتا خایه مالی و قربون صدقه رفتن شل کرد تا سرشو با ی فشار کردم داخل ی جیغ بلندی زد سریع گوشه پتو رو گذاشتم تو دهنش گفتم اینو گاز بزن. یکمی صبر کردم تا اینکه سره کیرم جا باز کرد و یکم دیگه فشار دادم رفت تو تا نصفه شروع کردم به کوچیک کوچیک تلمبه زدن معلوم بود خیلی درد داره ولی من خیلی حال میکردم ی چیزی که خیلی داغ بود دوره کیرمو گرفته بودو داشت خفش میکرد و این برام خیلی لذت بخش بود تلمبه زدنام یکم که عادیتر شد با ی فشار تا ته کیرمو هدایت کردم داخل. سحر جونم خیلی درد داشت میکشید ولی چاره ای نداشتمشروع کردم ب تلمبه زدن اینبار محکم میزدم دیگه سوراخش باز شده بود و لذت میبرد اینو میشد از اه اووه کردناش و در اوردن پتو از دهنش فهمید. بعد از چند دقیقه ابم اومد و ریختم وسط پاش بعد وسط پاشو تمیز کردم و سوراخشو ی بووس کردم و ازش تشکر کردم و یکمی باهم لب گرفتیم بعد لباسامونو پوشیدیم و رفتیم بیرون. ببخشید اگه داستان بد بود چون اولین بارم بود داستان مینوشتم.

نوشته: حمید

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها