داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

نوجوانی با مامان ۴۹ ساله

مامانم۴۹ سالشه. میخوام اول از حدود ۱۵ سال پیش بگم. وقتی من تازه ۱۵ سالم بود و تازه به بلوغ رسیده بودم. اون موقع مامانم ۳۵ سالش بود. خوشگل با یه بدن گوشتی جا افتاده. چاق نبود، ولی باسنش بزرگ بود و با مانتو بدون چادر خیلی توی چشم بود. سینه‌ هاش ۸۰ بود و خودشم خوشگل. اون موقع بابام اکثر اوقات سر کار بود. مامانم معمولا تو خونه با دامن میگشت. یادمه مبل نداشتیم و وقتی کنار دیوار مینشست و زانوهاش جمع میکرد تو سینش که مثلا کتاب بخونه یا با تلفن حرف بزنه من به یه بهونه‌ای رو زمین دراز میکشیدم تا زیر دامنشو ببینم. اکثر اوقات شرت هم زیرش پاش نبود. یا مثلا سعی میکردم خط سینه هاشو دید بزنم. چند باری هم اتفاقی کامل لخت دیده بودمش. بدنش یه کمی سبزه بود و بزرگی کون و سینه‌هاش واقعا تو چشم بود. همیشه به بابام حسودیم میشد که مامانمو میکنه. حتی یبار از خواب پا شدم و مامانم داشت پوزیشن سگی به بابام میداد و میگفت بسه دیگه. من از شهوت داشتم میمردم.
همیشه توی حمام با لباساش جق میزدم و شرت و سوتینش میپوشیدم. بو میکردم‌و آرزو میکردم یروزی با خودش بخوابم. یکی دو بار وقتی از زیر دامن دیدش میزدم فهمید و دیگه حواسش بود که جلوم پاهاش رو نده بالا.
دلم میخواست همون روزها میتونسم سرمو ببرم لای پاهاش و ساعت‌ها کسشو بخورم و همونجوری بمونم. یا سرمو بزارم لای کونش و انقدر بخورمش که ده بار ارضا بشه.
اما این همیشه در حد یه رویا باقی موند. چون هم من خجالتی بودم و هم‌مامانم مذهبی بود. تنها شانسم دید زدنش بود. یا اینکه کاندوم‌های بابام رو از تو کشو برمیداشتم و‌باشون جق میزدم.
همیشه تنها حمام‌میرفتم‌و مامانم نمیومد پشتم‌رو بشوره. ولی یادمه هنوز اون موقع که بچه بودم و‌میبردم حمام. طبیعیه که من با شرت بودم‌و اون با شرت و سوتین. کاش ضبط کرده بودم اون صحنه‌ها رو. همیشه هم‌اول منو میفرستاد بیرون و بعد خودش میومد. ولی یادمه یکی دو بار وقتی میومدم بیرون از شیشه مشجع حمام‌میدیدم که داره خود ارضایی میکنه. مامانم کلا حشری بود و اینو‌ از بدن و رفتارش میشد فهمید. سوتینش معمولا قرمز بود و سینه‌های بزرگ و خوش فرمش واقعا سکسی بود.

حدود ۴ ماه پیش مریض شده بودم و مامانم میبردم پیش به خانمی که کارش ماساژ شکم‌بود. اونجا مامانم میدید که اون خانم مسن منو ماساژ میده و حس میکردم یه چیزایی بوجود اومده. بعدش به شدت اصرار داشت که خودش هم سینم رو‌ماساژ بده در حالی که خودم هم میتونستم اینکارو بکنم. یا اینکه موقع دوش گرفتن خیلی کمتر مراقب بود و یهو لخت میدیدمش. در حمام رو یهو باز میکرد یا میگفت یچیزی برام بیار و من بدن خوشگلو میدیدم.
حس میکردم شهوتش بهم زیاد شده. میگن زنها عاشق پسرشون میشن و مردها عاشق دخترشون. من وقتی سنم بیشتر شد مامانم این حسو بهم پیدا کرد. شاید بخاطر فاصله‌ی زیادمون بود یا شاید سکسش با پدرم‌مثل قبل نبود. بعضی زنها تو‌ سن بالاتر شهوتشون بیشتر میشه. هر چی بود که تغییر رفتارش رو میدیدم و حس میکردم بیشتر خودشو بهم نشون میده.
ادامه دارد …

نوشته: Badguy

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها