سلام ،این اولین باره که میخوام یه خاطره سکسی بنویسم،اگه خیلی خوب نبود به بزرگی کیرتون ببخشید… 😁 من الان 36سالمه و این خاطره برای 29سالگیمه که تازه ازدواج کرده بودم،من مهندس ناظر توی یه شرکت ساختمونی بودم،یک روز برای چک کردن دودکشای بخاری یکی از پروژه های تحویل شده رفتیم به مجتمع موردنظر که چهاربلوک 16واحدی داشت،قراربود من و همکارم یکی از بالای پشت بوم وزنه ای رو که با نخ بسته شده بود بندازه پایین و یکیمون از داخل واحدها باز بودن دودکشها رو چک کنیم و به رویت صاحبخونه برسونیم و ازشون تاییدیه بگیریم که دودکشها مشکل و گرفتگی ندارن،خلاصه کارمونو شروع کردیم من در واحدها رو میزدم و هرواحدی که حضور داشتن میرفتم داخل و با بیسیم از همکارم در پشت بوم میخواستم که وزنه رو از فلان دودکش بفرسته پایین،چون ساعت اداری بود خیلی از واحدها خانمها تنها بودن توی خونه و حالا بماند که خیلی صحنه های سکسی دیدم ولی مهمترین و جذابترینش که هنوز بعد از هفت هشت سال برام جذابه و فراموش نکردم این بود… در یکی از واحدها رو زدم یه دختر 14_15 ساله خوشگل با موهای مشکی لَخت و بلند درو باز کرد و در حالیکه سعی میکرد خودشو پشت در قایم کنه گفت بفرمایید،وقتی موضوع رو براش گفتم گفت یه لحظه اجازه بدین من چادر بپوشم و درو پیش کردو رفت داخل،من که جذب چشمای درشت و کشیده‌ش شده بودم از همون نگاه اول فهمیدم که میشه روی این مورد بیشتر فکر کرد،چندلحظه ای بیشتر طول نکشید که برگشت و گفت بفرمایید داخل،وقتی درو باز کرد یه خانم نسبتا مسن که بعد فهمیدم مادرشه توی هال نشسته بود و داشت سبزی پاک میکرد! سلام کردم و مجدد توضیح دادم برای چه کاری اومدیم،دودکشها توی این واحد که یکخوابه بود دوتا بودن یکی داخل هال و یکی داخل اتاق،اول رفتم سراغ دودکش هال و چک کردیم اوکی بود،در این حین چندتا نگاه معنادار بین منو دخترخانم خونه ردوبدل شد،بعد رفتم توی اتاق تا اونجارو چک کنم که دختره هم دنبالم اومد،وقتی همکارم وزنه رو داد پایین کمی سیمان ونخاله از داخل دودکش ریخت پایین ولی مشکلی نداشت و راهش باز بود،به دختره گفتم ببخشید یه خورده خاکی شد فرشتون برای زمان خریدن و سرصحبت باز کردن گفتم جارو بدین براتون جمع کنم خاکارو،گفت نه اشکالی نداره خودم بعدا تمیز میکنم،یواش طوریکه مامانش که تو هال بود نشنوه گفتم مامانته؟و اونم آروم گفت آره،از جواب دادن و آروم گفتنش کافی بود تا مطمئن بشم که ایشونم بدش نمیاد یه رابطه ای ایجاد بشه،بلند گفتم خب دودکشتون مشکلی نداره،این فرمو امضا کنید که من برم،وقتی خواست خودکارو ازم بگیره دستشو گرفتمو گفتم،شمارتو میدی بهم؟کلی استرس داشتم نکنه مامانه بیاد،نکنه دختره قاطی کنه و کلی استرسای دیگه…خوشبختانه خانوم پایه بودن و شمارشو کف دستم برام نوشت وقتی خواست فرمو امضا کنه گذاشت روی میز کامپیوتری که اونجا بود و درحالیکه پشتش بمن بود شروع کرد به پر کردن فرم و امضا کردنش،منم فرصتو مناسب دیدمو از پشت بغلش کردم،روشو برگردوندو آروم گفت نکن الان مامانم میاد ولی من دیگه هیچی حالیم نبود،دستمو انداختم لای کسش و یه کم مالوندمش،دست و پاش شل شده بود،خودشو رها کرده بود تو بغل من،با دست دیگم صورتشو چرخوندمو لبام گذاشتم رو لباش و یه بوسه گرفتم از لباش،این حرکات کلا ده بیست ثانیه طول کشید،سریع خودشو جمع و جور کرد و گفت مامانم میفهمه،منم با صدای بلند گفتم خب دودکشاتون مشکلی نداشت فقط بالای پشت بوم رو حتما چک کنید که کلاهک H داشته باشه دودکشتون،بعد آروم بهش گفتم به بهونه چک کردن کلاهک چند دقیقه دیگه بیا بالای بوم،با اینکه پر از شهوت بودم و کیرم داشت شلوارمو پاره میکرد ازشون خداحافظی کردمو رفتم توی راه پله ها،چند دقیقه ای منتظر موندم که دیدم داره از واحدشون میاد بیرون،رفتیم تو پاگرد آخر پله ها و دوباره چسبیدم بهش،همینجوری که بغلش کرده بودم داشتم کونشو میمالوندم و لباشو میخوردم،خیلی حشری شده بودم،چندبار خواست منو از خودش جدا کنه که همسایه ها میبینن و این حرفا ولی نه اون خیلی جدی اینکارو میکرد نه من شهوتم اجازه میداد که ولش کنم،تااینکه باصدای در یکی از واحدها سریع از هم جداشدیم و رفتیم بالای پشت بوم،همکارم که از اون موقع منتظر بود من برم واحد بعدی و بهش اعلام کنم وقتی مارو دید جا خورد،رفتم و جریانو براش تعریف کردم،حالا اونم کلید کرد که از اینجا ببعد رو من میرم تو واحدا و تو بالا باش،هرچی گفتم تو عرضه اینکارا رو نداری بیفایده بود،وقتی داستانو شنیده بود اون از من حشری تر شده بود که بره و همچین کیسی رو پیدا کنه،خلاصه جاهامونو عوض کردیم و کارمونو تموم کردیم،بماند که اونم هیچ گوهی نتونست بخوره ولی من بیصبرانه منتظر اولین قرار با دوست دختر تازه پیدا کرده بودم،اگه طولانی شد ببخشید،مجبور بودم یه سری توضیحات بدم ولی توی قسمت بعد که اولین قرارمون اتفاق میفته داخل همون خونه، همش از کردن و لحظات لذت بردن از سکس با یه دختر چهارده ساله‌ی ترگل ورگل براتون تعریف میکنم،حتما شما هم لذت میبرید،اگه نظرات مثبت بود حتما قسمت بعدی رو مینویسم…
نوشته: بازنشسته