داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

معلم قرآن به زور من 15 ساله رو کرد (۱)

سلام بچها من امیر ترنس هستم اومدم با یک داستان سکسی دیگه از خودم…
21 سالمه یک کیس خاص و ناز هستم عکسام تو تایپیک هام میتونید ببینید…
اینبار میخام داستان اولین کون دادنم تو 15 سالگیم به معلم قرآنم براتون بگم…
تابستون بود برای اوقات فراغت مامانم منو ثبت‌نام کرد تو کلاس قرآن برای اینکه خیلی خوشکل و خوش اندام بودم هرجا میرفتم منو یجوری یا بهونه ای میکردن…
تازه اولای کون دادنم بود و مدام فیلم پورن میدیدم و داخل فیلم ها دوست داشتم به جای زن ها میبودم و از کون گاییده میشدم…
چند جلسه از کلاس قرآنمون گذشته بود که آقای احمدی احساس می‌کردم بیشتر هوای منو نسبت به بچه‌های دیگ داره و همش دوربر من بود… متوجه میشدم زمان خداحافظی دست که میدادم چند لحظه ای دستم تو دستش می‌مالید. و این حس خوبی بهم میداد…
بعد از چند روزی که این احساس و ازش میگرفتم و فیلم های سکسی که میدیدم حس زنونه داشتم و دوست‌داشتم این کار با یکی امتحان کنم…
کارم شده بود آخر شب ها تو اتاقم به دیدن فیلم های سکسی و انگشت کردن خودم…
کمکم با چیزای خیلی ریز کونمو باز میکردم و همش دوست داشتم یک چیزی بره تو کونم…
خیلی حس خوبی بهم میداد جراتم رفته بود بالا و از اون درد های ابتدایی خلاص شده بودم گاهی با خیار های کوچک و ریز تو کونم میکردم و فیلم میدیدم و همون پوزیشن زن ها منم با خودم حال میکردم…
اوووم همش دوس داشتم یک دیلدو داشته باشم هر شب بکنم تو کونم… چون شرایط اینکه جرات کنم به کسی کون بدمو نداشتم…
مدتها گذشت از طرف کلاس قرآن تصمیم گرفتن مارو ببرن اردو…
منم رضایت خودم از مامانم گرفتمو صبح اون روز راهی اردو شدیم.
آقای احمدی نگاه هاش و احساسش بهم بیشتر شده بود و خیلی نزدیکتر از قبل بهم بود…
به بهونه دست به کونم میزد خودش می‌چسبند تو شلوغی ها بهم البته منم از این حس خوشم میومد…
با این حال بازم اونطوری فکر نمیکردم که آقای احمدی دوست داشته باشه منو بکنه یا به کردن من فکر بکنه…
اواخر اردو که حسابی تو نخ من شده بود حین سوار شدن اتوبوس از پشتم رد شد و قشنگ با دستش لوپ کونم گرفت و از کنارم رد شد.
اوووم یک حس خیلی عجیبی به کون خورد و خیلی دوس داشتم بعد از اینکه ازمن رد شد یک نگاه برگشت منو نگاه کرد و چشم تو چشم شدیم و یک لبخندی زد… منم ناخداگاه نیمچه لبخندی زدم… اصلا دست خودم نبود و بعدش مدام به خودم میگفتم اسکل چرا خندیدی الان آبروت رفته…
اون روز تموم شد و یک روز تلفنی بهم زنگ زد و گفت تو خونه کلاس آنلاین قرآن سراسری داره برم برای دیدن البته گفت بچه های دیگه هم هستن…
منم قبول کردم و رفتم خونشون اول خودم تنها بودم با آقای احمدی که گفتم کو بقیه گفت میان چند نفر دیگه هم هستن…
منم اصلا هیچ خیالی به سرم نزده بود که داستان از چه قراره…
رفتیم جای کامپیوترش برام صندلی آورد گفت بشین تا ببینم وصل میشه یا نه…
کمی معطل شدیم… دیدم کسی هم نمیاد و سیستم هم وصل نمیشه…
رفت تو آشپزخونه و گفت برم کمکمش تا بچها میان و مگه تا موقع سیستم وصل بشه کمی شیرینی بزارم داخل ظرف…
در حین چیدن شیرینی ها توی ظرف بودم که یهو از پشت نزدیکم شد و دستاش از دورم آورد و گفت اینطوری بچین که کامل جا بشه…
کامل بهم چشبیده بود و کمکم کیرش احساس کردم که داره میخوره به کونم…
حس عجیبی به کونم داد اووووف یک کیر خورده بود به کونم…
ولی ناخداگاه خودم کشیدم کنار با نگاهی متعجبانه آقای احمدی نگاه کردم…
کیرشم سیخ از توی شلوارش دیده میشه…
گفت چیشده امیر جان نگران نباش چیزی نیس…
من اسکل که هنوز این‌چیزا ندیده بودم و اصلا فکرش نمیکردم آقای احمدی همچین آدمی باشه از اون قضیه گذشتم…
رفتیم تو اتاقش واستاده بودم نگاه میکردم ببینم وصل نمیشه که یهو از پشت اومد و گفت امیر جان من خیلی ازت خوشم اومده و به تو گفتم بیای اینجا که باهم باشیم و بچه هایدیگه هم قرار نیست کسی بیاد… نترس آسیبی نمیخام بهت برسونم فقط میخام بقلت کنم و بقل هم باشیم کمی…
منم که تعجب کرده بودم گفتم نه یعنی چی اینکار ها اومدم که از اتاق برم در اتاق بست و گفت نمیزارم بری… بمون نمیخام ازیتت کنم فقط میخام کمی بقل هم باشیم و باهم دوست باشیم…
منم قبول نکردم گفتم نه بزار برم… خیلی ترسیده بودم…
یهو دیدم چاقو گرفت دستش و گفت هرچی میگم به حرفم گوش بده زود میزارم بری خونتون…فقط میخام بقلت کنم هیچ کار دیگه ای باهات نمیکنم
منم به اجبار که خیلی ترسیده بودم گفتم باشه فقط زود بزار برم…
منو دراز کرد و دارز کشیده لباسام در آورد…
همش میگفت عزیزم و قربون صدقم میشد و می‌گفت نترس بابا کاریت ندارم من خودم آبرو دارم…
فقط کمی میخام نازت کنم منم که کمی آروم شده بودم به حرفش گوش میکردم فقط سریع منو بزاره برم…
از سفیدی و بدون مو بودن بدنم تعجب کرده بود تو کف مونده بود من همچین کونی هستم…
منم که خودم بدم نمیومد از این کار ولی در ظاهر نشون میدادم که دوس ندارم…
به بدنم دست میزد بوسم می‌کرد قربون صدقم میرفت همش میگفت قربون کون سفید قلمبت بشم…
منم کمکم داشت حسابی خوشم میومد و همکاری میکردم باهاش…
گفت بچرخ میخام سوراخ کونت ببینم منم چرخیدم و نگاه کرد به سورخم گفت اوووف لعنتی چه صورتیه…
گفت شیطون با سوراخت چیکار میکردی که اینقد صورتی و سرخه چیزی می‌رفته توش؟؟؟
منم که کمی رام شده بودم گفتم نه بابا یک خنده ای هم کردم…
انگشتش می‌کرد لای کونم کونم نمیدونم با چی بود چرب کرد و با انگشت کمی فشار داد تو کونم… ااااوم حس خیلی خوبی بود وقتی کامل چرب شده بود…
گفت دیدی گفتم چیزی رفته لای کونت…
پاشد گفت حالا بزار راحت تر باشیم از داخل کامپیوترش هم فیلم سوپر گذاشت… صحنه های می‌آورد که مرده در حال مالیدن کون و سوراخ بود… منم که دیوانه شده بودم…
آروم آروم با انگشتش کامل کرد تو کونم… منم هیچی نگفتم صدای ناله فقط میکردم…
کمکم دیدم دو تا انگشتش داره میکنه تو کمی احساس درد داشتم ولی حس و حالش خیلی بیشتر بود…
همین چیزی بود که میخاستم من جای اون زنه تو فیلم گاییده بشم…
گفت تو هم همچین بدت نمیاد… منم هیچی نگفتم…
گفت بیا مثل همین فیلم باهم بازی کنیم هر کاری که کردن ماهم بکنیم… می‌گفت خجالت نکش دیگه تو زن منی…
منم که از شهوت داشتم می مردم…
اومد کیرش در آورد جلو صورتم و گفت میخای؟؟
اووومذچه کیر خوشکلی داشت لامصب
اوووم میخاستمش
گفت مثل همین زنه بکن تو دهنت و برام ساک بزن…
منم حسابی کیرش گرفتم مثل همین فیلمه میخوردمش… اوووم چه کیری بود…
آقای احمدی هم مدام قربون صدقم میرفت و می‌گفت عجب کونی هستی…
بعدش منو درازم کرد و اومد روم خوابید گفت میزاری یکمی بکنم تو کونت…
منم گفتم بکن فقط دردم نیاد…
اونم که این حس و حال من و دیده بود با خیال راحت داشت کارش می‌کرد…
سوراخم کامل چرب کرده بود و کیرش آروم میخاس بکنه تو که کمی درد داشتم… گفتم نمیتونم خیلی کیرت کلفته…
دوباره اومد امتحان کنه بازم درد داشتم اصلا نمیتونستم
میگفت دوس داری مثل این فیلم بکنمت و زن خودم بشی منم که خجالت رفته بود گفتم آره ولی الان نه باید بزاری برم…
اونم گفت باشه ولی اصلا به کسی چیزی نگی خودم حسابی درستت میکنم که اصلا درد نکشی و زیر کیرم لذت ببری…
گفت پ رفتی خونتون با کونت بازی کن و کم‌کم کونت باز کن… تا دیگ درد نداشته باشی و لذت کیر بچشی…
منو دازم کرد و کیرش کرد لای پاهام منو لاپایی میکرد…
اوووم چه کیری رفته بود لای پام خیلی دوس داشتم…
ولی دوس داشتم هم اول از اینجا برم هم اینکه درد نداشته باشم…
خلاصه لای پام می‌کرد و منو بوس می‌کرد تا اینکه آبش اومد و ریخت روی کمرم و کونم…
اوووم گاییده شده بودم به عبارتی…
بعد آبش با دستش آورد دم سوراخم و می‌مالید به سوراخم و با انگشت می‌کرد تو کونم…
اوووم خیلی حال میداد…
اندازه کوچیک خیلی بهم حال میداد…
گفت اینجوری دیگ سوراخت مدام کیرم میخاد…
بعد منو تمیز کرد و قرار شد چند روز دیگ باز برم خونشون…
منم قبول کرده بودم…
ممنون که تا انتها با من بودید… ادامه داستان هم میزارم… منو دنبال کنید برای دیدن ادامه داستان…
فدای شما امیر ترنس هستم…
عکسام هم تو تایپیک هام هست بیان نظرتون بدید…
از انجمن کیر تو کس و ادمین هاشم بخاطر سایت خوبشون ممنونم…
این داستان ادامه دارد…
بای

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها