داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

زن دایی خوشتیپ

سالها پیش تازه رفته بودم دانشگاه ۲۰ ساله بودم ، خونه پدرم روستا بود و منم خوابگاه دانشجویی بودم ، خونه داییم توی شهری بود که من دانشگاه میرفتم و داییم هم که متاهل بود و ی دختر نوزاد داشت تازه کارشناسی آزاد مهندسی صنایع ی شهر دیگه قبول شده بود . از سه شنبه تا آخر هفته کلاس داشت و دانشگاهش هم از شهر محل زندگیش تقریبا ۵ ساعت فاصله داشت و همونجا خوابگاه گرفته بود ، منم وقتی دیدم زندایی تنهاست خوابگاه نمیموندم و میرفتم خونه دایی ، زندایی دقیقا هم سن خودم بود و خیلی خوشگل و خوش تیپ و ما با هم هم خیلی صمیمی بودیم ،روزهای اول و هفته های اول عادی گذشت تا اینکه هفته های سوم و چهارم من به زندایی حس و میل جنسی پیدا کردم ،آخه زندایی لباس راحت جلو من می‌پوشید . آستین حلقه ای و شلوار تنگ نازک . راستش من میترسیدم اقدامی بکنم تا اینکه ی شب خودش گفت کمرم درد میکنه میتونی برام ماساژ بدی ؟ گفتم بلد نیستم . گفت همینطوری بمالش و ورز بده کاری نداره . ب شکم خوابید و منم کنارش نشستم و شروع کردم مالش از سمت گردن و پشت کمرش ، کم کم گفت برو پایین تر ، تا رسیدم ب گودی کمرش ، ی کم جرات پیدا کرده بودم گفتم زندایی بلوزت رو در بیاری بهتر نیست ؟ گفت شاید بهتر باشه و درآوردش. ی سوتین تنش بود داشتم گودی کمرش مالش می دادم که گفت برو پایین‌تر دستم خورد به باسن گندش و کیرم یواش یواش شق شده بود . دوباره گفت برو پایین گفتم مگه شلوارت رو دربیاری گفت در بیار ولی چشمات رو درویش کن گفتم چشم . شلوارش رو درآوردم واییییییییییی که چی میدیدم ی کون سفید و گنده با ی شورت قرمز خطی که لای کونش رفته بود . شروع کردم مالیدن باسن که دیدم داشت ناله یواشکی می‌کرد، دستم رفت لای چاک کون زندایی چقدر داغ بود ی کم نگه داشتم چیزی نگفت بدون اینکه بهش بگم شورت رو کشیدم پایین به نشانه رضایت باسنش رو داد بالا تا شورت راحت دربیاد . دیگه کاملا چراغ سبز رو گرفته بودم و سوتین رو براش باز کردم و حسابی از نوک پا تا گردن مالش دادم و بعدش بهش گفتم زندایی برگرد تا از جلو هم ماساژ بدم . برگشت و ساعدش رو گذاشت جلو چشماش . به به چه کوس خوشگل و توپلی چه سینه های خوش فرمی . شروع کردم مالیدن سینه هاش و یواش دستم گذاشتم روی کوسش . خیلی داغ و کاملا خیس شده بود . لباس خودم هم درآوردم و دراز کشیدم کنارش و چسبیدم ب کنار پاهاش . کیرم کامل بغل کونش رو لمس می‌کرد. خلاصه دستم لای کوسش بود و براش ماساژ میدادم . بعدش پاهاش رو از هم باز کردم و کیرم رو گذاشتم روی کوسش و کمی با سر کیرم مالیدم ب کوسش . واقعیتش برای اولین بار بود که کوس میدیدم و برای کوس کردن لحظه شماری میکردم . کیرم رو آرام فشار دادم و کوس زندایی رو فتح کردم حالا کیرم تا ته توی کوسش بود و شروع کردم به تلمبه زدن زندایی پاهاش رو جمع کرد و انداخت روی کمرم و با چشمای بسته دستاش رو گذاشت روی شونه هام و خودش رو تکون تکون میداد سرم رو بردم پایین و لب ازش گرفتم و به دو یا سه دقیقه نکشید شایدم کمتر که آبم با فشار خالی شد توی کوسش . زندایی ارضا نشد و هنوز حشری بود و دوباره میخواست نیم ساعت گذشت تا دوباره کیرم راست شد و مجدد کوس زندایی رو فتح کردم اینبار به دو سه مدل زندایی رو کردم و اون هم ارضا شد و منم دوباره کوس زندایی رو آبیاری کردم . از اون روز ب بعد تا تقریبا ۵ سال ک من ازدواج کردم موقعیت پیش می اومد زندایی رو میکردم چند باری هم ب اصرار من و دلخوری زندایی کونش گذاشتم و خیی لذت می بردم . از اون داستان حدودا ۱۵ سال گذشته و همه چی مختومه شده بین ما .

نوشته: مهران

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها