داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فقط یک مرد 23

چه کیفی داشت وقتی که وقتی کیرم تا ته می رفت تو کوس کبوتر صحرا جفت برشهای کونش با قسمتهای بالای کیرم تماس می گرفت . دلم می خواست زودتر اونو به اوج برسونم وخودم تو کوس یا کونش یه جایی خالی کنم . هر چند حس می کردم این روزا خیلی ضعیف شدم و نیاز به تقویت زیاد دارم . خروجی های من زیاد شده بود وواسه تولید اقدام زیادی نمی کردم . آخه در این چند ساعتی فقط چند تا لقمه خرگوش خورده بودم . اینم شده بود غذا;/; سینه های کبوتر صحرا رو که هر کدومش به اندازه یه کبوتر بود تو دستام داشته و ازهمون پشت در حال گاییدنش بودم و دیگه خودکار همین جوری به گاییدنم ادامه می دادم وجلوگیری می کردم . یه جای کار حس کردم که دیگه اونو به ار گاسم رسوندم . دلم می خواست تو کونش خالی می کردم ولی من رسالت دیگه ای داشتم حداقل یدفعه رو که باید تو کوس خالی می کردم . . هرچند میگن خوب نیست که در حالت سگی زن برای بند شدن نطفه تو کوسش آب ریخت ولی من دیگه رعایت نکرده و از همون طرف ریختم تو کوسش ..  بازم یه چیزایی واسه خودش می گفت که اصلا حالیم نمی شد . یه خورده که لنگشو داد هوا تازه فهمیدم که نمی خواد قطره ای از آب حیاتی رو که تو کوسش ریختم حروم شه و بریزه زمین . کمکش کردم و ول کن هم نبود و رضایت نمی داد که به این سادگیها بذارمش پایین . کمرم درد گرفته بود ولی با عشق این کارو انجام می دادم . آخه من بهش مدیون بودم . ساعتها پروازم داده بود و منو رو آسمون نگه داشته بود و من برای دقایقی می خواستم اونو رو زمین داشته باشم . دیگه یادم رفت که می خواستم کونی هم بکنم . بعد از مدتی تن لختشو بغل کرده و یه رو اندازی انداخت رو تنمون و دوباره به هم چسبیدیم . انگار خوابش نمی برد . دوست داشت باهام درددل کنه . اون یه چیزایی می گفت و منم یه چیزایی دیگه . دل می دادیم و قلوه می گرفتیم . بیشتر از اون که بخوایم با زبونمون همدیگه رو حالی کنیم با نگاهمون راز و نیاز می کردیم . نگاه محبت آمیزشو با محبت جواب می دادم . طوری منو می بوسید که احساس عاشقانه ای بهم دست داده بود . چی می شد این کبوتر هم مال من می شد . انگار هر زنی رو که می کردم نسبت بهش یه احساس مالکیت خاصی پیدا می کردم . فکرمی کردم با ورود کیر به کوس دیگه همه چی رو تسخیر کردم . دیگه باید متعلق به من باشه . جسم و روحش و همه چیزش . چقدر این خواب بهم مزه می داد . صبح که از خواب پاشدم دیدم کبوتر تو بغلم نیست . از کلبه اومدم بیرون . دیدم کنار آتیش داره چند تا پرنده رو سرخ می کنه . دیروز خرگوش خوردیم و امروزم باید این پرنده ها رو بخورم . هر چی خواستم ببینم از پر این پرنده ها چیزی این دور و برا می بینم یا نه هیچی دستگیرم نشد .دوست نداشتم کلاغ بخورم . اصلا دوست نداشتم پرنده های پروازی رو بخورم ولی گرسنه ام بود . خیلی هم خوشمزه درست کرده بود . یه چند تا میوه هم تو دستش بود که اصلا شباهتی به میوه های خودمون نداشتند فقط یکی از اونا شبیه از گیل جنگلی بود . اونا رو هم خوردم و بازم جا داشتم ولی دیگه خبری نبود . لباسام بوی بد گرفته بود . اینو با حرکاتم به کبوتر صحرا فهموندم . اون پایین یه رود خونه داشت . منو لختم کرد و یه لباسی هم واسم آورد و تنم کرد که وقتی می خواستم راه برم اول یه متری اون لباسه می رفت جلو بعد من بهش می رسیدم . یاد عبای گشاد بعضی از آخوندای خودمون افتاده بودم . وقتی دیدم اون شکمشو گرفته و داره کر کر می خنده منم نتونستم جلو خنده خودمو بگیرم .. اونو با تمام وجودم بغلش کرده وبا انگشت به لباس سرخپوستی خودم اشاره کرده و گفتم یور گراند فادر ;/; یور گراند فادر ;/; یعنی این مال پدر بزرگته ;/; کاملا متوجه حرفم شد و دیگه نتونست از خنده زیاد وایسه و رو زمین ولو شد . لباسای منو شست و اونا رو رو درخت وسنگ  تو آفتاب پهن کرد . آفتاب کنار رود خونه فضا رو گرم تر کرده بود . کبوتر اومد کنارم نشست . از طرز نگاهش فهمیدم که بازم هوس داره با یه حرکت لباس سرخپوستی رو از تنم در آورد و خودشم لخت کرد و رفت طرف آب . چه با لذت هم خودشو انداخت تو رود خونه . ولی وفتی من پاهامو گذاشتم تو آب از سرما داشتم به خودم می لرزیدم آخه عادت نداشتم . بغلم کرد و یهویی با هم رفتیم زیر آبی که تا کمرمونم نمی رسید .  چند بار پشت سر هم این کارو انجام داد تا عادت کردم . تازه داشتم خودمو با محیط داخل آب وفق می دادم که اومد خودشو بهم چسبوند . کیرمو تو دستاش می گرفت . کونشو به من می مالوند . چقدر چهره اش زیر نور آفتاب زیبا تر شده بود . کاشکی مال من بودی کبوتر ! چه جوری ازت جدا شم و تو رو بدم دست یکی دیگه . بیخود نیست که واسه اون دنیا به ما مردا وعده و وعید میدن که میشه چند هزار تا حوری به عنوان همسر داشته باشیم . من خودم تو این دنیا هر کی رو که میگام هوس داشتنشو می کنم . … ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها