داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فقط یک مرد 114

هی آقا منو کجا می بری . من که اصلا نگفتم کجا می خوایم بریم . یه رفتار های مشکوکی داشت . یه جا نگه داشت . -بفرمایید می خوای پیاده شی آزادی . درو باز کردم و رفتم از یه طرفی برم که دیدم دو تا گردن کلفت از یه گوشه خیابون منو وسط خودشون گرفته انداختند پشت ماشین . دوباره منو دزدیده بودند . لعنت به این شانس . همه جور دزد تا حالا توی این جامعه پیدا می شدند جز کیر دزد که اینو هم دیدیم . اونم مردای کیر دزد . -شماها کی هستین ;/; منو کجا می برین .من به رژیم جمهوری اسلامی قول دادم که دفعه بعدی برم نفر اول کنکور تجربی رو بکنم . الان هم از خونه شیخ مجتهد ستم ستیز بر می گردم . -ما همه اینا رو می دونیم .هیچ اینو می دونین ما کی هستیم ;/; خود من .. این ماشینی که الان سوارشم واسه من حکم یه دوچرخه رو داره .. من از یه گروهی هستم که می تونم توی دهن این دولت و سیستم بزنم . من دولت تعیین می کنم . من سیستم عوض می کنم . من مجتهد تعیین می کنم . قانون اساسی عوض می کنم . البته دسته جمعی . -شما که از این غلطا می کنید ببخشید از این کارا که می کنید پس واسه چی سر کیر من هیچ کاری از دستتون بر نمیاد -واسه این که از اول شل گرفتیم سرمون گرم بود به غارت در آمد های نفتی و این که جورو آشفته کنیم و یک شبه از افزایش قیمت دلار و سکه و طلا میلیارد ها سود کنیم . ما مجبور بودیم واسه این که گماشتگان خودمونو در کشور نگه داشته باشیم ماشینهایی رو که تولید می کنیم به زیر قیمت بدیم به سوریه و چند کشور دیگه که مردمش انقلاب نکنن در عوض مردم تو سری خور ما هرچی که بهشون زور بگی صداشون در نمیاد واسه همین سود عربها رو از ملت خودمون می گرفتیم . خیلی با حاله نه ;/; -حیوون عوضی تو سری خور خودتی .. آشغال همچین مشتی توی سرش زدم که فرمون ماشین از دستش در رفت -بی شرف تو از کارتل های اتومبیل سازی ایرانی ;/; دیوث .. عوضی وطن فروش .. اگه کیرمو از ته قطع کنین من اونو تو کوس زناتون فرو نمی کنم .. پست فطرت ها .. کودتاچیای .. ..شما از نسل همو نایین . سرم درد گرفته بود . اون دو تا گردن کلفت گردنمو گرفته بودند و دیگه صدام در نمیومد . چشمامو بستن.. وقتی چشام باز شد سرم داشت سوت می کشید . در دل کوهی بلند که فکر کنم اطراف تهران بود قصری ساخته شده بود به اندازه یک شهر کوچیک و به بلندی معلوم نبود چند صدمتر . مشخص نبود چند نفر در این کاخ زندگی می کنند ولی از قرار معلوم این قصر اختصاصی بود . غصه ام شده بود . من چه جوری باید از این کاخ در می رفتم . چه جوری . ترس برم داشته بود . من اسیر آدمایی شده بودم که حاکمان واقعی ایران بودند . یک شبه می تونستند همه چی رو عوض کنند . مافیا . کارتل و تراست .. امپریالیستی که دست نظام سر مایه داری امریکا را از پشت بسته بود . بذر افشانی و بهمن نتیجه داده بود . معلوم نبود اینا چه بلایی می خوان سر ملت بیارن . زالوهای کثیف . کثیف تر از آخوند های ستم خواه و ستم پذیر و ستمگر . ..حتی ممکن بود در میان این امپریالیست شرق و مافیای اقتصادی آخوند هم وجود داشته باشه .. من فکر کنم این سرمایه دار ها که ریشه شون از همون ساواک های خیانتکار و امریکای همون موقع و فعلی هست احتمالا این دور و براباید با هلی کوپتر و هواپیمای شخصی رفت و آمد کنند . دیگه من چه جوری باید از این جا خارج شم . تا آخر عمرم باید همین جا بمونم و بپوسم . کاش همون امریکا یا اسرائیل می موندم و اسیر این طایفه نمی شدم .. فقط مونده بودم که اینا بهترن یا طالبان . یه چند روز بمونم معلوم میشه . از دست طالبان می شد در رفت ولی از دست اینا نه . وای پسر اینجا دیگه کجا بود . دنیایی بود . عین هالیوود .. یا یک سازمان فضایی .. با یه سری بند و بساط و اسکورت منو بردند .. رفتم به یه محوطه ای که ظاهرا یک سالن پذیرایی بزرگ یا به اصطلاح تالار بود .. صد ها زن و دختر  با لباسهایی فانتزی سرگرم رقصیدن بودند که به دیدن من ساکت شده و هورایی کشیدند .. چه عجب ! ظاهرا بیخود مشکوک شده بودند . یعنی این همه راه رومنو آورده بودند عروسی ;/; تازه این دوره و زمونه کی عروسی می گیره که این دومیش باشه . ازطرفی این اطراف ماشین ندیده بودم . این جمعیت پس از کجا اومدن . حتما ماشینا رو تو همین خونه پارک کردند . یا یه جایی یه پارکینگ داره درهر حال داشتم شاخ در می آوردم که منو بردن یه اتاق دیگه و یه کت و شلوار نو و کراوات بهم چپوندند و یه مرد مسن که ریش و پشم داربود و از اون قیافه های نشسته مانند اطلاعاتی ها رو داشت و بعدا فهمیدم که کلی کارخانه و تولیدی داره و یکی از پایه های مافیای اقتصادی حکومتی در ایرانه اومد جلوو دستمو گرفت و با هم رفتیم طرف عروس .. ظاهرا پدر عروس بود . عروس خانوم که خیلی خوشگل بود . فکر کنم پدره می خواست با من و دختر و دامادش یه عکس یاد گاری بندازه . پدره وسط وایساد و من و عروس دو طرفش . -کوروش جان تو برو اون طرف کنار عروس -ببخشید کاظم آقا زشته الان آقا دوماد میاد و خوب نیست من جاشو بگیرم -کوروش جان خیلی شوخ طبعی .. داماد عزیزم خیلی خوش مشربی .. برو پیش عروست یعنی همون زنت وایسا که از همین حالا می خوام گرمای عشق شما دو تا رو احساس کنم … ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها