داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فقط یک مرد 46

کیرمو طوری یک ضرب کردمش تو کون جمیله کون گنده که می خواستم دردش بیارم ولی اون قوی تر از این حرفا بود که جیکش در آد . لعنتی شنیده بودم که عربها کوس گشادن ولی نشنیده بودم که گون گشاد باشن . البته عربای  خارجی و غیر وطنی که خیلی کون گشادن . از بس پول مملکتو دادیم اونا کوفت کردن که خلیج همیشه فارس ما رو کردنش خلیج عربی و تا کوس ننه چند تا از این خلفای عرب تو همون آب خلیج فارس گاییده نشه اونا ول کن قضیه نیستن . بد فکری هم نیست ها . از این به بعد باید به نفع کشور خودم امتیاز بگیرم تا کوس و کون زنای عربو بگام ولی اونا آدمو تلف می کنن . بیچاره می کنن . جمیله اندام بدی نداشت و اگه تو کوکش هم می رفتیم ظاهر بدی هم نداشت ولی نمی دونم چرا من دوست داشتم خوشگل تر و ظریف تر از اینا باشه . نصرالله خان چپ چپ منو نگاه می کرد از این که می دیدم کون زنشو گاییدم خیلی پکر بود -حامد جان من که اونو کوس آبش می کنم . سعی می کنم سوگلی اون از من بار دار شه ولی یادش باشه  به این کوس کش که مال ملت ما رو می خوره بگو تمام شناسنامه ها فارسی و به نام پدر کوروش باید باشه . وگرنه خنجر اسلامو فرو می کنم تو سوراخ کونش و از وسط جرش میدم .. حامد پاسداره از ترس کونش این حرفای منو تر جمه نکرد . ولی چه حالی می کردم با کون این جمیله .. -های نصرالله خان تو که می گفتی کون کردن المکروه .. الحرام .. پس این سوراخ گشاد چیه ;/; کیرمو که تو کون زنش فرو کرده بودم از بغل چند تا انگشت منم توش جا می شد . کاری کردم که شیخه نگاهشو به سوراخ کون زنش بدوزه و در همین حال بهش می گفتم های ببین چشم کورتو باز کن .. الوسیع ..الوسیع .. یعنی خیلی گشاده .. دیگه نمی دونستم چه جوری ترجمه اش کنم که حالیش شه . این حامد ایرانی عرب صفت هم که تر جمه نمی کرد تا کارم راحت شه ولی با دست به جایگاه کیر نصرالله اشاره زدم و یه اشاره هم به سوراخ کون جمیله که یعنی این چیه . ما هذه ;/; نمیدونم درست گفتم یا نه .. الوسیع .. الحرام ..لا  لا…الحلال ..الحلال … اینو می گفتم و با حلال حلال گفتن حال می کردم . آی گاییدم آی گاییدم این کون جمیله رو اون دو تا بی خایه با حسرت به من نگاه می کردند . باید جیگرشونو می سوزوندم . حالا که دوست دارن صحنه گاییده شدنو ببینن پس بذار ببینن . نامردا فکر کردن هر غلطی که دلشون میخواد باید بکنن و کسی هم نگه بالای چشتون ابروست . .دیگه خیس عرق شده بودم . این نصرالله خان از این جور گاییده شدن کون زنش شگفت زده شده بود .- یالعجب .. یالعجب -سوراخ کون زنت یک وجب یک وجب .. کاش این مادر قحبه فارسی بلد بود و حرفای منو حالیش می شد . نمیدونم چرا خون این عربای غیر ایرونی رو می خوردم سیر نمی شدم . تا زمانی که ملت خودمو در رنج و بد بختی می دیدم نمی تونستم اونا رو ببینم که دارن به ریش ما می خندن . برای همین تصمیم گرفتم تا می تونم اونا رو بگام و سرشون کلاه بذارم . صدر رحمت به قوم یهود اینا اگه به جایی می رسیدند رحم به صغیر و کبیر نمی کردند . هنوز به جایی نرسیده صاحب اختیار همه چی شده بودند وداشتن واسه کشور من تعیین تکلیف می کردند وای به روزی که اگه یه شاخی هم پیدا می کردند . نصرالله و حامد صورتشونو آوردند جلوی سوراخ کون جمیله منم همچین با فشار تو کون زن شیخ آب ریختم و بر گشتشم آنچنان سریع بود که در یک لحظه کیرمو کشیدم بیرون و با آخرین توان و غیظ و عصبانیت سرهاشونو گرفته به کون جمیله چسبوندم طوری که آب کیر بر گشتی من مقداریش روریش این دو نفر نشست . منم داشتم فکر می کردم چی بهشون بگم که حقشون باشه . دونایی دنبالم کردند و می خواستند منو بزنن . منم از دستشون در می رفتم . نمی دونستم چی بگم . می خواستم بگم بخورید این آب کیر رو که حروم نشه ..-لا تسرفوا ..اکل ..اکل حامد جون اگه بد ترجمه کردم حالیش نشد تو تر جمه کن … خلاصه موش و گربه بازی ما ادامه داشت تا این که اون دو تا جاکش رضایت دادند که دست از سر من وردارن . از اونایی بودند که می دونستم خوک رو با پوستش می خورند . هرچند هیکل هر دوتاشون هم شبیه به خوک بود . ازبس مفت خورده بودند . من و جمیله دوتایی مون رفتیم حموم و غسل کردیم . -یا حبیبی -محبوبی محبوبی  .تو حموم کیرمو گذاشت تو دهنش و گفتم لا ..لا .. الان خسته ام لالا .. سرمو از حموم بیرون آورده و به حامد گفتم مرتیکه جفنگ به این زنیکه بگو ما تازه اومدیم حموم چرا بیخود داره غسلمونو باطل می کنه . با این تر فند ها بود که از حموم اومدیم بیرون . ولی دهنم سرویس شد تا سه چهار روز داشتم زنای عربو می گاییدم ولی خودمونیم تو کوس نصف بیشترشون آب نریختم و فقط کیرمو می پروندم . سر بیشتراشون کلاه رفت ولی در چند مورد زنا مچ منو گرفتند و مجبور شدم تو کوسشون آب بریزم . تیکه های خوشگل هم توشون زیاد بودند . هنوز بیست نفرشون مونده بودند . فکر فرار به سرم زده بود . طوری با همه خوگرفته بودم که فکر می کردند عاشقم که تا ابد همونجا بمونم ولی من که همچین قصدی نداشتم . می دونستم این روبه صفتان شیطان زاده دهها زن دیگه هم واسم میارن که بگامشون و کار به همین بیست تا ختم نمیشه وگرنه این بیست تا رو هم می گاییدم و ول می کردم . چون می دونستم که رابطه اینا با دولت ما چقدر خوبه  . کشور ما همه چیزشو که میده به این عربای بیگانه این کیری رو هم که این روزا کیمیای یگانه شده دو دستی تحویل اینا میده و میگه تا هر وقت میخواین حالشو ببرین . آخه صاحب کیر منم از کیسه خلیفه می بخشن … ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها