داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فقط یک مرد 96

یه سایه هایی رو پشت در دیدم -بفرمایید داخل در بازه سرپا خسته میشید .. معلوم نبود انگاری این دو نفر خوشخواب خواب از سرشون پریده بود .. وقتی اومدن داخل و مارو با اون وضعیت دیدند یه جیغی کشیدند و مثل دخترای چهارده ساله خجالتی محجوب که تازه همچین صحنه هایی رو دیده باشن روشونو بر گردوندند -داداش .. داداش این چه وضعیه . واسه چی گفتی ما بیاییم داخل . خجالت هم خوب چیزیه -کتی ما باید خجالت بکشیم یا شما .. زودباشین برین بیرون تا بیشتر از این عصبانیم نکردین . وقتی اونا رفتند من و سپیده تا چند دقیقه می خندیدیم و بعدشم یه حسن ختامی به سکسمون دادیم و لباسامونو پوشیدیم و… سپیده رفت و ظاهرا از مرکز باهام تماس گرفتند که یواش یواش باید برم پایتخت . نتایج کنکور سراسری اعلام شده بود و من باید چند تا ماموریت رو هم در این خصوص انجام می دادم . بعید نبود یه دکترای افتخاری هم به من بدن . وای چه حال بگیری می شد اگه مجتهدین می خواستند پارتی بازی کنند و زن و دخترا و احیانا خواهراشونو بدن دست من . البته مافیای اقتصاد و کارتل ها و تراست ها که در این مملکت اونا رو پشم کیر خودشون و پشم کوس زنشون حساب نمی کنند مگر این که خود اونا جزو همین کارتل ها باشن . ولی خود برای حفظ سیاست هم که شده چند تا از فک و فامیلای این عمامه دارها رو ممکنه بدن به دم من . یه خورده لاغر شده بودم . شوخی نبود . خیلی بیشتر از توانم فعالیت می کردم . کتی و افسانه برج زهر مار بودند . کتی عصبی تر بود . -ببینم شما دوتا باهام قهرین ; /; افسان تو هم باهام لجی ;/; چیکار می کردم . من و سپیده که قرار نبود نون بیار کباب ببر بازی کنیم . اصلا کی به شما گفته بود کار ما تموم نشده بیاین اونجا . دست افسانه رو گرفته و بردمش طرف اتاقی که دیشب من و سپیده درش مشغول بودیم . -کتی جان تو بهتره همین جوری قهر باشی چون دیگه موتور من نمی کشه که حریف تو هم بشم . یه خورده هاج و واج و بر و بر نگاهمون کرد و در حالی که پشت به خواهرم داشتیم می رفتیم فریاد زد افسانه قرارمون چی بود کی گفت همراش راه بیفتی خائن ;/; -چیکار کنم پدر بچه امه .. ناراحت میشه . کتایون اومد جلوتر و دودستی تند و تند مشتاشو گره کرده و می زد به پشتم . منم دستاشو گرفته و گفتم خواهر لجباز .یه چشمکی بهش زدم تا از دلش در بیارم . خیلی بهش بر خورده بود که من و سپیده رو اون جوری دیده بود و یه ضد حال بهش زده بودم . حسادت زنونه و این که سرش بی کلاه بمونه باعث شد که همراه ما راه بیفته . -داداش بعدا خدمتت می رسم – نمیشه همین حالا خدمتم برسی ;/; حالا کتی رو با خودم آشتی داده بودم دیدم این افسانه حالش گرفته شده سگرمه هاش رفته بود تو هم . بیا و درستش کن . دلش به این خوش بود که بی سر خر میاد تو بغل من . .سه تایی مون رفتیم رو تخت . واسه لخت کردن من رقابت داشتند . گذاشتم هر کاری دوست دارن باهام انجام بدن -داداش انگاری تو هم داری مثل بقیه مردا میشی -چیکار کنم وقتی خواهرم به من استراحت نمیده از بقیه چه انتظاری میره . خودشونو منو کشتند تا یه نصفه و نیمه ای کیرمو شق کردند و به نوبت میومدند رو من و با نشستن رو کیرم اونو تو کوسشون فرو می کردند . گاهی خوابم می برد و کیره شل می شد و اونا رو عصبی می کردم . حداقل دلم به این خوش بود که اگه ارضا هم نمی شدند مرد دیگه ای هم وجود نداره که برن باهاش باشن و بهم خیانت کنند . -بچه ها من خسته ام بقیه بمونه برای شب .. تورو خدا فردا رو بهم استراحت بدین که پس فردا رو باید برم تهران .. وای اگه می شد یه دکترای افتخاری هم به من بدن بد نبود . گفتن اگه بتونم  رضایت نخبگان کنکور سراسری رو جلب کنم دکترای افتخاری دانشگاه تهران رو می دن به من و حوزه علمیه هم یه عمامه افتخاری میدن بهم که این یکی رو دیگه بهشون اخطار دادم همچین غلطی نکنن که جلوی همه توی اون عمامه یه کارایی می کنم و میذارم توی سر اهدا کننده . خیلی راست میگن برن جلوی دزدی ها رو بگیرن . از خواب که پاشدم و ناهارمو که خوردم بعد از ظهری رو هم خوابیدم و یه خورده ورزش کردم تا شب سر حال باشم . اون شب به افسانه و کتی دوتایی شون رسیدم . هم جدا جدا و هم مخلوط .. . ازشون قول گرفته بودم که این یه ساعته رو کاری به کارم نداشته باشن که قبل از رفتن به تهران سر حال باشم . از قرار معلوم اونا یه قولهایی هم به بشار اسد داده بودند که خوار مادر و زنشو هم بکنم . حالا نمی دونم مرتیکه کونی دختر هم داره که اونو بکنم یا نه . چندشم میشه دشمنان ملتو بگام . فکر می کنم خودشم باید کونی باشه . نه من نمی تونم نسل اسد رو زیاد کنم . فکرم به هم ریخته بود . ملکه الیزابت تو انگلیس انتظارمو می کشید . اون دیگه کیر می خواست چیکار کنه . اگه در انتخابات بعدی رئیس جمهور امریکا عوض شه من بدبخت حتما باید برم زن رئیس جمهور جدید رو هم بگام . داشتم فکر می کردم اون سیاهپوستایی رو که تو کاخ سفید گاییدم بچه شون بیشتر شبیه کی میشه . نیم سیاه نیم سفید ;/; …. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها