داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فقط یک مرد 141

  جوووووووون یه کوس ناب لبنانی رو کردن داشت . البته شنیده بودم باباش لبنانی و مامانش مصریه . هرچی بود که خیلی کار درست بود . انگار هر کونی که این روزا به تور من می خورد از اون کون های کار کشته و ناب و میدون دیده بود . ولی به این یکی باید کیری می زدم که تا عمر داره زیر کوسش بمونه و از یادش نره جنده خانوم . وای یه چیزی یادم اومد  که مو بر اندامم سیخ شد . توی امریکا که در خونه یکی از خونه ایرونی  های مقیم اونجا یه چند روزی رو بودم , رفته بودم اینترنت سرکشی و در مورد همین کوس کلفت خوندم که واسه لبنانی گردن کلفت خرس گنده مش نصرالله پیام داده که من ازت حمایت می کنم . اون حزب الشیطانی هم هیفا رو پشم کیر خودش حساب نکرد و اول گفت حجابتو درست کن بعدا .. نکنه یه وقتی واسه خوش خدمتی بخواد منو بده به دست این مش نصرالله حزب الشیطانی تا زن و خوار مادرشو بگام . به نظرم میومد اون دفعه گاییده باشمشون . ولی اینا از بس مفت خوردن و چاپیدن به آب کیر منم رحم نمی کنن . اولش که افتاده بودم تو دام هیفا فکر می کردم که از چاه افتادم تو چاله ولی حالا یه خورده بر عکسشو فکر می کردم . کوروش کوروش به دلت بد راه نده . تو اگه می خوای جهان رو در سیطره خودت داشته باشی باید با تمام اقوام به خوبی کنار بیای . همه اقوام و نژاد ها رو باید زیر کیر آریایی خودت داشته باشی . جهان رو باید پر از قوم ایرانی کنی . کاری کنی که وقتی اسرافیل در صور  اول خودش می دمه همه اونایی که چشمشونو می بندند از قوم ایرانی باشند . ولی با همه اینا چندشم می شد که این لبنانی های حزب الشیطانی رو بکنم . شاید من این گروه شیطانی ازلبنانی های مفت خور دیوث رو کیر می زدم ولی  اگه خوب دقت کنیم می بینیم که … نه دیگه بقیه شو نمیگم آبروی خودمون میره ..  انگشتام توی کوس هیفا بی حرکت مونده بود . دید که من ساکت شدم خودش کونشو دور انگشتام حرکت می داد . چند تا  ویدیویی که از اون دیدم واقعا کون گنده بود . دریکی از اونا یه شلوار چرم براق قرمز چسبون پاش کرده بود که وای وای .. ولی حالا فقط می تونست دل منو ببره . چون تنها مردی بودم که می تونستم . یه خورده خودمو نصیحت کردم و گفتم مرد حسابی از لحظه هات لذت ببر . عیبی نداره . دنیا دوروزه بذار بقیه هم حال کنن . زندگی که فقط مال تو نیست . بالاخره شیطان هم واسه خودش عقیده ای داره . در جامعه دموکراسی مدار به رای شیطان هم باید احترام گذاشت . ولی اون دیکتاتور هیچی حالیش نیست . پامیشه میاد میگه همه رای ها باید آرا شیطانی باشه . امان از دست این شیطان . آدم نمی دونه به کی باید شکایت کنه . خیلی دلم می خواد یه روزی این شیطونو ببینم . از روزی که فهمیدم این شیطون از هر مجتهد کتابداری باسواد تره و فقیه تره و مدیر و مدبر و آگاه به علوم زمانه و دیگه واسه سلطنت نیاز به وصیت قلابی یه آدم قلابی نداره دیگه خاطرم آسوده شد که اگه چهار تا حرف هم بار این خالی بندا کردم نمیشه به حساب گناه گذاشت . بگذریم که این هیفا داشت خودشو پاره پاره می کرد . شورتشو یواش یواش از پاش در آوردم . مثل یکی از آهنگ هاش به رقص اومده بود و پاهاشو به این طرف و اون طرف حرکت می داد . عین قدم روی سر بازی . یه وجب رفتم جلو تر . عجب سینه های درشتی .  وووووییییی تا اینا رو نخورم نمی تونم حرکت دیگه ای بکنم . اول که سینه هاشو از شکاف بلوزش دیده بودم به نظرم اومد که دوپینگ کرده ولی حالا که اونا رو بیرون انداخته می خواست به خورد من بده حس کردم که از هر چی طبیعی  هم طبیعی تره . جوووووووون چه حالی می داد . روحم تازه می شد . من که عربی حالیم نبود ولی می دونستم که این کس کلفت داره میگه اکل اکل یعنی بخور بخور سینه هامو بخور .. -جاااااااان خودم تا فردا تو همین ماشین می خورمت . فقط ایستاده یه خورده تکون می خوریم ممکنه بیفتیم سر اون جلویی ها . هر چند دیگه مردا همه شون خواجه هستند . با این که مردا هیچ احساس و هوسی نداشتند گاهی وقتا مثل حالا سختم بود که یه زنی رو جلو چش اونا بکنم اون که حالیش نبود من چی دارم میگم ولی من حرف دلمو می زدم . جوووووون قربون سینه هات برم من . اگه شیر داشتی همه شو می خوردم . هرکی یه دست تو رو بکنه تا آخر عمر تضمین و تضمینه . بی خود نبود چند تا پادشاه تا حالا تو رو گاییدن .. وووووییییی یعنی من پس مونده اونا رو دارم می کنم . ولی حالا دیگه اونا بی خایه هستند . تو مال خودمی .. مادر قحبه وقتی این حرفا رو بهش می زدم سرشو تکون می داد . نکنه هر چی رو من میگم حالیش میشه و به روی خودش نمیاره .اون وقت باید از خجالت آب شم که چرا این حرفا رو بهش زدم . دستمو گذاشتم دور کمرش و اونو انداختمش رو کاناپه چرمی . اونم به رنگ مشکی بود . یه پرده ای دور شیشه های ماشین کشیده نور کم سو یی اونجا رو کرده بود مثل امامزاده های بین راهی قدیم . هیفا خودشو دمر انداخته بود رو کاناپه سه نفره و منم خودمو انداختم روش . کون گنده و بلندش نزدیک بود منو پرتم کنه به طرفی ولی خوب تونستم سوارش شم . … ادامه دارد .. نویسنده  .. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها