داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

فقط یک مرد 189

خلاصه گشت و گذاری هم در یونان داشتم . از آثار تاریخی اون جا حسابی باز دید کردم تا می تونستم گاییدم و گاییدم به صغیر و کبیر رحم نکردم . یه سری هم  که نقطه ضعف منو فهمیده بودند خودشونو جای نوادگان پادشاهان یونان جا می زدند و ازم می خواستن که اونا رو بکنم . آخه من خیلی دوست داشتم رگ و ریشه اونایی رو که شجره شون می رسه به این پادشاهان بگام . یه سری رو که تر تیبشونو دادم دیدم چند هزار نفر دیگه هم پیداشون شد که ما هم فک و فامیلای پادشاهان دو سه هزار سال پیش یونانیم . خوب که فکر کردم دیدم واقعا که اینا باز دارن ما رو کس خل گیر میارن اگه این جوری باشه که  در ایران ما هم باید فک و فامیلهای  پادشاهان همه مشخص باشه .. .ما خیلی هنر کنیم رگ و ریشه قاجاریه رو پیدا کنیم که اونم غیر از آقا محمد خان بقیه همه ننگ تاریخ ایران هستند .  خسته شده بودم . پزشکان هم هر روز منو معاینه می کردند و اگه این پزشکا زن  بودند که من بیچاره می شدم . چون بد جوری حالم گرفته می شد و اونا می خواستند هر جوری که شده خودشونو به من بچسبونن . .. به ایران عزیز خودم برگشتم . تر تیب یک جشن در استادیوم آریامهر داده شد . حالا به احترام آزادی گاهی میگم استادیوم آزادی . نمیشه که با همه اسامی لج کرد . هر چند در این مملکت یه چند ماهی واسه خالی نبودن عریضه یه چیزی به نام آزادی داشت سایه مینداخت ولی اینا برای حفظ و سیاست بود و گور کنان آزادی همچین به طرفش حمله ور شدند که بیچاره بد بخت سالهای ساله عین کبک سرشو کرده زیر برف و بیرون نمیاره . قرار بود از سراسر جهان مادرانی که برام بچه آوردند  با بچه هاشون بیان استادیوم . چون جا زیاد داشتیم و  من هنوز  به اندازه یک استادیوم فوتسال تر تیب زنا رو نداده بودم برای همین می شد از خانومای بار دار و حتی آقایونشون هم دعوت کرد که بیان . واااایییییی چه جالب می شد . انواع و اقسام بچه ها مو می دیدم . حتما خیلی از زنایی رو که گاییدم یادم نمیاد . قرار بود چند شبانه روز این مجلس و محفل بر گزار شه . دور استادیوم آزادی و هتلهای شهر آماده پذیرایی از دهها هزار  مهمان از سراسر جهان بود . هیجان زده بودم . با اصرار خواسته بودم که کبوتر صحرا رو هم بیارن .. وایییییی کبوتر من میاد اینجا . من نمی ذارم کبوتر من دیگه پر واز کنه . اگه نخواد بمونه . اگه نخواد بمونه من چیکار می تونم بکنم . اونو عقدش می کنم . می دونم پیشم می مونه . دوستش دارم . سوار بر اسب   سه تایی بر فراز کوههای کالیفر نیا پرواز می کردیم . دختر رئیس قبیله آپاچی ها .. سرخپوستای نازنین که صاحبان اصلی امریکا هستند . خود این امریکائیان که کشور امریکا رو اشغال کردند و بیشتر رگ و ریشه ای انگلیسی دارن حالا ادعای حکومت بر دنیا رو دارند . هر روز که  به زمان موعود نزدیک تر می شدیم بیشتر دچار استرس می شدم . نمی دونستم آیا امریکاییان به قبیله آپاچی و دختر رئیس قبیله اهمیت میدن یا نه . در هر حال برای من که مهم بود . تهدیدشون کرده بودم که اگه کبوتر من نیاد من بر آسمان آزادی پرواز نخواهم کرد . . چقدر آزادی زیبا شده بود . پرچم حدود دویست کشور جهان و شاید بیشتر برافراشته شده و به دستور من سرود جدیدی رو که به نام سرود آریایی بود نواختند . مراسم افتتاح منو به یاد افتتاح مسابقات المپیک مینداخت چه با شکوه بود . از یک هفته قبل پرواز پشت سر پرواز .. یعنی نشستن پرواز و هواپیما .. که دیگه دو تا فرود گاه مهر آباد و اون یه فرود گاه  دیگه کاملا اختصاص به این بر نامه داشت . وقتی اولین زنو دیدم که یه نوزادی بغلش گرفته از خوشحالی داشتم بال در می آوردم . مثل دیوونه ها رفتم سراغش . اون زنه خودش بیشتر سور پرایز شد .. اصلا یادم نمیومد اونو گاییده باشم . سفید پوست بود .. . پسر کوچولومو بغلش کرده و حسابی بوسیدمش . دیدم زنه هم لبشو آورد جلو تا رفتم ببوسمش پنجاه شصت تا زن و کودک دیگه رو هم دیدم که اومدن دور و برمو گرفتن .. وای کوروش کوروش اگه جدت کوروش زنده بود می گفت آبروی هر چی آریایی رو بردی .. ولی کوروش جان قرن بیست و یگم !حکومت تو جهانگیر تر از حکومت جدت کوروش خواهد شد . اما بابا بزرگ کوروش ! من یکی که خیلی چاکرتم . همیشه کوچیکتم .به هزار درد سر خودمو از دست خانوما خلاص کردم . کوچولوهامو می دیدم که یکی یکی  بغل مامانشون هستند و دارن وارد استادیوم میشن . بعضی از این زنا با شوهراشون بودن . چند تا مامور جلو راههای ورودی ایستاده بودند و نفری یک مای بی بی و از این چیزایی که میذارن لاپای بچه می دادن دست مادرا . ..البته امکانات پذیرایی به حد وفور بود و این که این مهمونا نیازی نبود که خیلی فشرده بشینن . چون گفتند که به خاطر رعایت حال نوزادان استادیوم رو کا ملا پرش نکنن ….. ادامه دارد … نویسنده …. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها