داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فقط یک مرد 21

شورت کوچولوش شبیه همون شورتی بود که شبنم خاتون پاش کرده بود . با این که این چند روزه زیاد سکس کرده بودم ولی تنوع سکس ها و زنان مختلف باعث شده بودند که هر عشقبازی هیجان خاص خودشو داشته باشه . شور و حال خاصی در من ایجاد شد . یه خورده خودمو به کبوتر نزدیک تر کردم . چراغای روشن صورتشو پر نور تر کرده بودند . یه خورده سرخی پوستش مشخص تر شده بود . اما این سرخی بیشتر شبیه به التهاب بود . این همه راه اومده بودیم اصلا تنش بوی عرق نمی داد . سینه هاش یه طراوت خاصی داشت که دلم نمیومد نو کشو از دهنم ول کنم . -اوووووو اوووووووو …. هااااااا هاااااا .. ظاهرا آه  و ناله کردناش هم سر خپوستی بود . ولی من به این کارا کاری نداشتم و به کار خودم ادامه می دادم . .در اون کلبه و راه دور .. دور از همه هیاهوها و استرس این که طالبان بیاد سر وقتم یا هر نیروی دیگه ای من و کبوتر با هم تنهای تنها تو یه کلبه داشتیم با هم حال می کردیم . لبای کبوترو گرفته  و بوسه آبدار و طولانی رو شروع کردم . حرکاتش خیلی هوس انگیز بود . بوی عطر تن و صورت و موها و سینه هاش .. اوخ که فکر می کردم وسط دو تا سینه اش گل یاس گذاشته .  آروم آروم اومدم پایین تر . شورت توری و سفید و هوس آورشو از پاش در آوردم . کوس خوشمزه و کوچولوش خوردن داشت . دو تا دستاشو محکم به زمین می فشرد وقتی که کوس داغ و کوچولوشو گذاشته بودم تو دهنم و مث یه عسل می خوردمش . صدای اسب کبوتر و زوزه گرگها سکوت جنگل و کوهستان رو به هم می زد . ولی من در کنار کبوتر شجاع خود که مثل یک پلنگ دلیربوده  مثل یک آهو در آغوش من نرم و رام بود هراسی نداشتم . اون هم تفنگ داشت و هم تیر و کمان . که هیشکدوم از اونا رو نمی تونستم به کار ببرم . سلاح قدرتی من کیرم بود و بوسه ها و عشق و حالی که به این سرخپوست زیبا می دادم . کاش یه بچه هم تو شکم اون درست می کردم . البته از وضعیت بقیه که خبری ندارم کارشون به کجا کشیده شده . اونو بر گردوندم تا بتونم کون خوشگلشو بر انداز کنم . این جوری که فهمیده بودم اونم از این که من مقدمه چینی کنم زیاد خوشش میومد . چون حال می کرد و ما در دل اون شب تاریک کار دیگه ای نداشتیم که انجام بدیم . سرمو گذاشتم رو کون قشنگش . پس از این که یک شکم سیر از اون طرف کوسشو میک زدم و خوردم این طرف کون لیسی اونم یه حالی می داد که در آرامش نسبی جنگل خیلی لذت بخش بود . داشت سردم می شد ولی با تقلایی بیشتر و اضافه کردن سرعت کون خوری سعی کردم خودمو گرم تر کنم . تیکه تیکه کون و کپلشو میذاشتم تو دهنم و دوباره از درز وسط و اون خط وسط کونش رسیدم به کوس . اون هنوز واسم عشوه گری می کرد و کونشو تکون می داد . یه چیزایی می گفت که اصلا حالیم نمی شد و فقط گوش می دادم . این جور موقعها واقعا کوس خلیش گل می کرد و به عقلش شک می کردم چون طوری منو نگاه می کرد و بر اندازم می کرد که انگار ازم انتظار داشت که جوابشو بدم . منم کوس خلی اونو با کوس خلی جواب می دادم و به زبان شیرین فارسی باهاش صحبت می کردم . -اوخ جیگرتو بخورم . ممه اتو بخورم . کوس و کونتو بخورم . کیر می خوای ;/; اونو که به طرف خودم بر گردونده بودم .. کیرمو تو دستم گرفته و چون به نظرم اومده بود که یه جایی یکی به انگلیسی به کیر می گفت دیک .. منم پیش  کبوتر جونم افه میومدم و دیک دیک می کردم .. خندید و گفت یس .. یس .. گیو می …. این دو تا  چند کلمه آخرو فهمیده بودم . البته گیو می خودش اضافه بود همون یس بس بود . حس کردم که تو این دو سه روزه بیش از هر وقت دیگه ای آب تو کیرم جمع شده و باید که خالیش کنم . واسه خودم پسر و دختر جدا می کردم . داشتم فکر می کردم که مثلا  چند تا دختر می تونم داشته باشم و چند تا پسر و چند تا ازاینایی که گاییدم  اینا می تونن بار دار شن . حتما تا چند وقت دیگه برای نتیجه کارهام باید چند تا مامور سر شماری به گوشه کنار دنیا بفرستند .. ازم کیر می خواست . منم کوسشو می خواستم . کیرم  خیلی دراز شده بود . دستشو گذاشت دورش و چشاشو گرد کرد . منم دستمو گذاشتم رو کوسش و گفتم نترس خیسه . خیلی هم خیسه . درد نمیاد .. کیرمو گذاشتم سر کوسش . داشتم می سوختم . خیلی داغ بود . وقتی هم که در حال حرکت به اون داخل بود به خوبی حس می کردم که چقدر تنگه . از اون کوسهایی که تو کشور خودمون براش سر و دست می شکنن . هر چند من اونجا از کوس گشاد ها هم نصیبی نداشتم .  واقعا عجب سفر هایی بود این سفر های من . هنوز شروع نشده خیلی جا ها رفته بودم . جاهایی که به خواب هم نمی دیدم . بسیار سفر باید تا پخته شود خامی . صوفی نشود صافی تا در نکشد جامی … در همین افکار بودم که دیدم کبوتر داره خودشو به طرف کیر من حرکت میده . حق هم داشت فکرم رفته بود جای دیگه … ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها