داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

سوتی خواهرزن منجر به سکس با من شد

سلام دوستان خوبید دوست دارم زیبا ترین خاطره سکسیم رو براتون تعریف کنند بخاطر اینکه لو نرم از آوردن اسامی مکان ها و انسان ها داستان خودداری میکنم
من چند سال ازدواج کردم هنوز بچه نداریم یه خواهرزن و باجناق دارم که از خودم ده سال بزرگترن اونا هم بچه ندارن اونا مرکز استان زندگی میکنن و مثل من و خانومم کارمند هستن خواهرزن من همیشه خونه ما یا خونه خودشون جلو من راحت می پوشه و باز باز هست یه میلف به تمام معنا هیت الان حدود ۴۵ سالش هست یه دو سال پیش وقتی میخواستن از خونه ما برن خونشون حرکت که کردن چند ساعت بعد دیدم توی واتساپ یه پیام از خواهر زنم اومد ببخشید این دفعه نشد کنار هم باشیم دفعه بعد با سکس توپ جبران‌میکنم من‌م سریع این پیام رو که دیدم اسکرین گرفتم و یه جا سیو کردم و چند تا استیکر تعجب فرستادم بعد شب که جواب من دیده بود جواب نداد صبح سرکار بودم به تلفنم زنگ زد و میخواست قضیه رو ماست مالی کنه و حرف های بی ربط میزد من که قبول نکردم و پیش خودم گفتم من که باهاش تنها نمیشم بی خیال و بهش گفتن حرفت رو قبول نمیکنم و باور ندارم ولی کاری بهت ندارم و پیش خودم رازت میمونه. این گذشت تا یه روز تو سایت انجمن کیر تو کس تو عکس های سکسی ایرانی عکسش رو که صورتش معلوم نبود اما تختشون اتاقشون و چیزهای اتاقشون معلوم بود دیدم زیر یکیه و چندتا عکس سکسی دیگه از خودش تو اون پست بود همش رو ذخیره کردم که داشته باشم این گذشت تا چند ماه پیش تا اتفاق خوب زندگی من برسه داستان از اینجا شروع میشه. مادر خانومم حالش بد شد با امبولانس انتقالش دادن مرکز استان خانومم هم همراش رفت منم ماشین برداشتم پشت سرشون رفتم اونجا بیارستان بردنش اتاق عمل و کارا رو انجام دادن و گفتن یه یک هفته باید بیمارستان تحت نظر باشه خانومم و خواهر خانومم میرفتن بیمارستان پیشش یه روز این و یه روز اون دو روز گذشته بود که به باجناقم اطلاع دادن که عموت فوت شده و اون مجبور شد برگرده شهرمون اون روز خواهرخانومم بیمارستان بود و قرار شد ساعت ۹ خانومم رو برسونم و خواهر خانومم رو بیارم خونه خانومم رو که رسوندم منتطر بودم خواهرزنم بیاد دم بیمارستان که داروخونه بود یه لحظه به ذهنم رسید گفتم امشب یه شانس دارم برم یه قرص تاخیر بخورم شاید شانسم زد و یه حالی کردم قرص خریدم و خوردم تا خواهر خانومم اومد دوتا دلستر خریدم یکی رو داشتم میخوردم که خواهر زنم اومد به شوخی گفت داری مزه میخوری پیکت گو گفتم حالا اینو بخور خسته ای سوارش کردم بردمش خونه گفت برم یه دوش بگیرم خیلی خسته ام از حموم اومد بیرون به من گفت میرم اتاق خواب بخوابم با حوله بود تو هم تلویزیون رو خاموش کن برو بخواب یه ربع ساعتی گدشت صدا سشوار که قطع شد یه چیزی هم بگم خواهر خانومم عادت داره لخت بخوابه و شورت پاشه اینو هم خانواده میدونن خونه ماهم میره تو اتاق اونجا لخت میخوابه صدا که قطع شد دلمم زدم به دریا گفتم شانسته یا میشه یا نمیشه رفتم تو اتاق رو تخت دراز کشیده بود چراغ خواب روشن بود من دید پتو کشید رو خودش گفت چیکار میکنی گفتم امشب میخوام کنارت بخوابم گفت چه غلطا به خواهرم میگم حالت رو بگیره تهدید کرد زنگ بزنه به خانومم تلفنش تو شارژ بود که گرفتم انداختم کنار گفتم دختر خوبی باش و حال کن وگرنه ازت اتو و سوتی دارم میفرستم به شوهرت و عکسا و اسکربن شات رو نشونش دادم عرق سردی کرد گفت بخدا گول خوردم نمیخواستم اینطوری بشه از این حرفا گفتم کاری بهت ندارم ابروت هم نمیبرم فقط امشب یه حالی به ما بده همین گفت فقط همین یه دفعه گفتم باشه. رفتم کنارش خوابیدم شروع کردم لب گرفتن اولش یه خورده مقاومت میکرد بعد راه اومد سینه هاش رو خوردم مثل خانومم نقطه ضعفش سینه اش بود که ربع ساعت سینه هاش و و شکمش رو خوردم رسیدم به پایین شورتش رو کشیدم پایین به به تازه اپلاسیون کرده بود بی مو بی مو افتادم به جونش و خوردن کسش که اه و نالش بلند شد یه ده دقیقه ای خوردم که شروع کرد بکن منو زودتر بکن من دیدم اماده هست سریع کیرمو تنطیم کردم و با یه فشار دادم تو یه جیغی کشید گفت وحشی دردم اومد شروع کردم یواش یواش تلمبه زدن که دوباره خمار شد و اسممو صدا میزد میگفت کسمو براتو جرم بده منم حشری تر شدم و تند تند تلمبه میزدم که دیدم زیرم لرزید و ارضا شد یه خورده حالش جا اومد گفتم نوبت توئه کیرم گرفتم جلو دهنش شروع کرد ساک زدن خوب ساک میزد یه چند دقیقه ای زد خوابوندمش که از پشت بکنم گذاشتم پشتش خودش رو کشید کنار گفت پشت درد داره داگی از کس بکن گفتم نمیشه کونت رو لخت جلو من باز باز راه میرفتی الان بایت تاوان پس بدی ازمن اصرار از اون انکار دیگه راضی شد. رفتم روغن زیتون اوردم شروع کردم کونش رو ماساژ دادن و بار کردن اماده که شد یواش یواش کیرمو دادم تو و شروع کردم تلمبه زدن اونم حال میکرد و کسش رو میمالید که ده دقیقه ای تلمبه زدم دوتایی عرق کردیم اونم داشت حال میکرد که ارضا شد و ناله میکرد که اب منم اومد خالی کردم توش ولو افتادیم ساعت یک ونیم بود رفت دوش بگیره منم خوابم برد لخت لخت صبح پاشدم رفتم دوش گرفتم صبحونه خوردیم یه دست دیگه کردمش اما این دفعه زود ابم اومد به دادن عقب نرسید گفت نامرد دیشب قرض خورده بودی خندم گرفت گفتم اره دیگه دوش گرفت ظهر بردمش بیمارستان که خانومم رو اوردم خونه یا چند ماهی گذشته و شوخی هامون بیشتر شده با هم کلی فرصت جور نمیشه دوباره بکنمش
ببخشید که طولانی شد

نوشته: آریا

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها