داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

سکس همزمان با مادرزن و خواهرزن و زنم

باسلام مجیدهستم27سالمه.قیافیه متوسطی دارم.3ساله ازدواج کردم اززندگیمم راضی هستم.این یه داستان نیست که ازتخیلات ذهنمیم باشه این واقعیت داره.قصدنداشتم بنویسم وباراول وآخرمم هست که مینویسم چون افرادی نظرمیدن که ازانتقادفقط فحش وچرت وپرت یاددارن بدن.بریم سراصل مطلب.من بامادرخانمم وخواهرخانمم راحت نیستم چون فکرسکس بااونادرذهنم نبود.یه روزمادرزنم زنگ زدگفت میخام بیام خونتون میتونی بیای دنبالم گفتم باشه حاضرباشین اومدم.رفتم دنبالشون دیدم باخواهرزنم جلوی درمنتظرمم هستم.اینم بگم خواهرزنم ازخودم چندسالی کوچیکتره ولی یه بچه2ساله داره.سوارشون کردم بردم خونمون.وقتی رسیدیم مادرخانمم مثل همیشه بایه لباس پوشیده وخواهرزنم بامانتوتوخونه راه میرفتن چون هواگرم بودزنم به خواهرش گفت برو مانتوتو در بیارچادرسرت کن چون خواهرزنم همیشه جلوی من با مانتو یا چادر راه میره.اونم گفت نه خوبه.منم به شوخی گفتم اگه راحت نیستین من برم بیرون اونم بارودربایستی گفت نه میرم عوض میکنم فقط لباسم خیلی دیگه راحتیه زنم اگه میخای من لباس دارم بدم گفت نه چادرسرم میکنم.رفت تواتاق بعد5دقیقه اومد دیدم چادررنگی زنم بهش داده زیرشم یه تاپ سفیدکه چاک سینش دیده میشدبایه دامن بلندکه تنگ بود.
اومدیم سفره پهن کنیم که چندباری چادرازسرش افتاد مادر زنم گفت اذیتی چادرت رو بزار کنارکه بعد از کلی خجالت چون تا به حال جلومن بی حجاب نبود چادرشو گذاشت کنار. غذاکه تموم شد زنم باخواهرش رفتن ظرف بشورن من رفتم آشپزخونه ازکابینت چیزی بردارم چون ازپشت زنم میخاست ردبشم یهوکیرم به کونش خورد شق کرد. خاهرزنم دید ولی روشو اونطرف کرد انگار ندیده. شانس بد من مادرزنم به زنم گفت چندوقته کمردردم اگه پماد داری بده به خاهرت برام چرب کنه یهوخاهرزنم گفت من ازچرب کردن بدم میاد زنمم گفت من دارم ظرف میشورم من گفتم میخان من چرب کنم گفت زحمتتون میشه گفتم نه چه زحمتی.رفتیم تواتاق گفتم کجا دردمیکنه گفت ستون فقراتم گفتم باشه یکم لباس شو دادم بالاچرب کردم گفتم باید الباقیشو بدین بالاگفت ازین بیشتر نمیشه تنگه گفتم درش بیارین. لباسشو درآورد فقط با سوتین خابید.کمی چرب کردم دیدم بندسوتین اذیت میکنه گفتم بهش گفت مجبورم درددارم بازش کن.منم ازخداخاسته بازش کردم کیرمم داشت دوباره شق میشد.کمرشومالوندم دیدم چشماشوبسته منم گفتم باسنتم اگه دردمیکنه چرب کنم باتکان دادن سربه معنی اوکی کشیدم شلوارشوکمی پایین میداشتم میمالیدم که خاهرزنم که چون بچش تواتاق بودگریه کردوارداتاق شدودیدمادرش نیمه لخت جلوی من خابیده.اولش تعجب کردوناراحت شدولی وقتی دیدبچش خابیدنشست کنارمون دیدمادرش چیزی نمیگه اون گفت مامان راحتی مامانشم گفت وقتی دخترام چرب نکنن دامادم چرب میکنه چقدرم خوب چرب میکنه میماله خوش بحال دخترم چه کیفی میکنه.خاهرزنمم گفت مجیدکه بهتره داره کیف میکنه.گفت شوهرم وبچهام که نمالوندن حالاکه اون میماله بده محرمم هست.بعدروبمن کردگفت پاهامم چرب کن منم شلوارشودرآوردم شورتشم بخاطرچرب نشدن درآوردم وروپاش نشستم مالوندم که دوباره کیرم شق شدترسیدم ناراحت بشه که خودش گفت مجیدراحت باش شلوارتودربیارمنم یه نگاه به خاهرزنم کردم دیدم اونم فقط داره بمن ومادرش نگاه میکنه هیچی نمیگه.منم دیدم همه چی داره خوب پیش میره کل بدنش روچرب کردم دیدم خاهرزنمم دستش روگذاشته روپاهای مادرش میماله منم باترس دستم روگذاشتم روکس مادرزنم که یه تکون خوردولی چیزی نگفت ولی جلوش خیلی خیس بود.اومدم دستم روبه خاهرزنم نشون بدم که خیسه دیدم چشماش روبسته داره رونهای مادرش رومیماله منم دستش روگرفتم گذاشتم روکس مامانش دیدم داره همکاری میکنه دستم روگذاشتم روسینه هاش مالوندم دیدم دست دیگش روکردتوشلوارم کیرم رودرآورد.باهاش بازی کردوکردتودهنش یکم خوردبااشاره گفت مادرم منتظره ولباسشودرآوردمنم کیرم روکردم توکس مامانش باسینه های خاهرزنمم بازی میکردم هرسه نفرمون کیف میکردیم که مادرزنم گفت خاهرزنت روکه همونجورمن وزنت روکردی بکن که وقتی بهش میگم چرب کن نازنیاره.منم مشغول کردن خاهرزنم شدم که زنم وارداتاق شدتاچشمش افتادگفت خوشم باشه باخاهرمادرمن چکارمیکنی که باناراحتی رفت بیرون که مادرزنم رفت جاش که نفهمیدم چی گفت اومدکنارمون گفت بکن هرچقدردوس داری.بعدفهمیدم که گفته هروقت حامله شدی شوهرت چون نمیتونه توروبکنه من وآبجیت هستیم منم هر3تاشون روکردم.وقتی زنمم حامله شدکسم به راه بود

نوشته: مجید

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها