داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

امیرعلی و خواهرزن

سلام دوستان یه خاطره خیلی به یاد موندنی رو واستون می خوام تعریف کنم از خودم و خواهر زنم ،

یک شب من و هسرم خونه باجناقم دوره داشتیم که مهمونها اون شب حدودا 30 نفر بودن ، ( این دوره ها هر هفته خونه یکی از اعضا بود ) خلاصه از سر شب اونجا بودیم و کلی خوش میگذروندیم و همه در حال مشروب خوردن و رقصیدن بودن ، در ضمن همه زن و شوهر بودیم و مجرد اصلا تو جمع نداشتیییییم ، تقریبا همه بد جوری مست بودن ، همه رو مبل نشته بودن بعد از صرف شام که یکی از بچه ها داشت سنتور می زد و میخوند ، هر کسی هم پیش زنش نشسته بود و حال میکرد ،در ضمن اینو بگم که باجناق من فوق العاده تو کف زن من بود ، در صورتی که خواهر زن من خدایش هیچی کم نداشت مثل زنم ، بعد یکهو باجناقم رو به زن من کرد و جلو همه گفت خ.اهر زن بیا پیش من بشین ، زن من هم که یکم معطل کرد تا بیخیال بشه ولی نشد و دوباره گفت که خواهر زن بیا بیشین پیشم ، زنم تو رودرواسی رفت نشست ، بعد از چند دقیقه یکهو دیدم زنم رو نشونده رو پاش ، از این موضوع تاراحت شدم ، اومدم که بگم به زنم بریم ، از اونجایی که خواهر زنم هم لجش گرفته بود از این صحنه یک دفعه امد بغل من نشت ، در ضمن ما کلا چه تو خانواده چه تو مهمونی فوق العاده راحتیم از لحاظ پوشش ، یعنی در حدی هست که تا حالا فقط سوراخ کونه بقیه رو ندیدیم و لباس ها کاملا سکسی هست ،

خلاصه خواهر زنم امد نشست بغل منو بعد با مرور زمان هی خودشو ول تر می کرد و هر پیکی که میرفت بالا حالش بد تر می شد و خودشو کامل بهم می مالوند حالا یا از روی لجبازی یا خودشم از این موضوع بدش نمی یومد ، بعد از یکم مالوندن خودش به من امد دم گوشم گفت زنت مگه جنده اس رفته رو پای شوهر من نشسته ، منم گفتم نمی دونم خواهر توء ، در این مدت هم باجناقم که دیگه کارش به جاهای باریک کشیده شده بود ، دستش رو لمبر زن منو با اون دسته دیگش رو ساق پاش می کشید ، با گذشت زمان هر چند دقیقه یکی از مهمونها می رفت و تا جایی که همه رفتن ، بعد من اومدم دوباره نشستم زنم امد رو پام نشست و یه لب مشتی داد ، همونجا باجناقم به شوخی گفت منم می خوام منم گفتم اونها زنت بگبر لباشو بخور ، همینو که گفتم انگار همه حشری شدن ، خلاصه ساعت حدود 4 صبح بود که باجناقم گیر داد بریم کله پاچه بخوریم من که اصلا حس وحال نداشتم گفتم تو بر بگیر بیا همینجا بخوریم ، خواهر زنم هم همینو قبول کرد و زنم هم گفت اره واقعا منم حوصله بیرون رو ندارم ، باجناقم گیر داد نه فقط بیرون ، منم گفتم خوابم میاد ، نمیام ، بعد باجناقم گفت کونه لقت ما 3 تایی میریم ، خواهر زنم هم گفت منم نمیام ، بعد باجناقم رو به زنم کرد گفت تو حداقل بیا بریم ، زن منم که تو رو داریوایسی مونده بود به من نگاه کرد و گفت باشه من میام ، خلاصه دوتاشون حاضر هم که بودن سریع رفتن ، بعد من موندمو خواهر زن گلم ، وااااااااااااااای رفت رو کاناپه دراز کشید شروع کرد با گوشیش ور رفتن یه چند دقیقه ای گذشت رو به من کرد و گفت ( در ضمن مست مست هم بودیم ) مرتیکه لاشی جلو چشمای من با خواهرم لاس میزنه ( باجناقم رو میگفت ) بعد به من گفت تو هم که اینقدر بی غیرتی هیچی نمیگفتی ، منم بهش گفتم عوضش تو هم امدی پیشم نشستی که تلافی کردی ، خواهر زنم گفت این که تلافی نشد ، بعد گفت که من خیلی وقتها شده امدم کنار تو نشستم پس یعنی دارم همش تلافی می کنم ، منم موندم چی بگم یهو گفتم پس چیطوری تلافی میشه ، اونم نه برداشت نه گذاشت گفت که وقتی من لخت رو تو باشم ، منو میگی همونجا راست کردم ، یهو دیدم از جاش بلند شد اومد رو پام نشست و گفت حالا می خوام تلافی کنم ، یکهو لباشو چسبوند رو لبام ، اینو واقعا میگم یک لحظه قفل کرده بودم نمی دونستم باید الان چی کار کنم ، کمی لب گرفتیمو منم که تازه دو زاریم افتاد که بله امشب یه کس توپول افتادم ، رو بهش کردمو گفتم الان میان گفت نترس ، عمرا اونا حالا حالا ه نمیان ، مطمئن باش که اونم الان رو کار خواهرم ، اینو که شنیدم حشری تر شدم بلند شدم اونم بلند شد کمی کونه گندشو مالوندم بعد یه دامن کوتاهم که با یه تاپ تنش بود ، دامنو دادم بالا وای چی میدیدم یه کس چاق نیم کیلویی ، نمی دونم از اول شرت پاش نبو یا بعدا در آورده بود ،

خلاصه امون ندادم نشستم شروع کردم به خوردن اونم هی ااااااااااای و وااااااااااااااااای میکرد که یکهو یه داد بلند زد فهمیدم که ارگاسم شده بعد برعکس شد امد شلوارمو دراورد نشست یک ساک مجلسی مشتی زدو تاپشم دراوردم وای خدای من ، من نوکه سیناهشو تا حالا ندیده بودم که دیدم یه چند دقیقه ای هم جیجی خوردمو دیگه تاقت هر دوتامون تموم شد و بلند شدم یه تف زدم به کیرم و گذاشتم تو کسش واااااااااااااااااااااااااااااای الان که یادم میاد کیرم بلند شد ، ااااای کردم بعد از چند دقیقه خودش گفت بکن تو کونم ، منم از خدا خواسته نه تفی نه مالشی یکهو کردم توش ، خیلی هم راحت رفت ، یه دادی زدو بعدم قربون صدقه کیرم میشد هی میگفت عجب کیری ، فرهاد کجایی ببینی کیر یعنی این ( شوهرش رو میگفت ) خلاصه اینقدر کردم تا رسید به لحظه قشنگ ماجرا که داشت ابم میومد که گفتم داره میاد گفت بریز تو کونم منم همشو خالی کردم توش واااااااااااااااااااااااااااااای کیرم داشت منفجر می شد چقدر اب اومد هنوز تموم نشده بود که یهو نشت بقیشو تو دهنش ریختم ، ابم هم همینجور داشت از کونش می ریخت رو سرامیک کف حال بعد بلند شد همینجوری لخت افتاد رو کاناپه خوابید منم که میترسیدم هر لحظه سر برسن سریع لباسای خودمو تنم کرم و رفتم رو مبل دراز کشیدم داشت خوابم میبرد که یکدفعه در باز شد ، باجناقم با زنم با حالی خراب وارد شدن ، منم که خودمو زدم به خواب ، باجناقم که زنشو لخت رو کاناپه دید رو به زنم کردو گفت خوب اینا که کارشون تموم شده حالا نوبت ما ، اونا هم رفتن تو اتاق شروع مرن به گائیدن منم که مست مست بودم کیرمک دوباره بلند شد رفتم کنار خواهر زنم دراز کشیدم و شلوارمو درآوردم دوباره کردم تو کونش به ، خواهر زنم که بیهوش بود من خوب تلمبه زدمو تا ابم میخواست بیاد ریختم رو سینه هاشو بلند شدم ، تمیز هم نکردم گذاشتم وقتی باجناقم مید ببینه که زنش به گا رفته دوباره ، بعد از چند دقیقه امدن بیرون ، باجناقم به زنم گفت شوهرت دوباره ترتیب خواهر تو داده ابشم ریخته روسینه هاش ، زنم تا این صحنه رو دید حشری شو رفت شروع کرد به خوردن سینه های خواهرش همه اب منو خورد و دوباره رفتن تو اتاق به حال کردن ، منم دیگه نایی نداشتم که خوابم برد ، واقعا شب عجیبی بود.

نوشته: امیرعلی

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها