داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

توقیف ماشین و سکس با خواهرزن

اساتید و منتقدان محترم قبل از اظهار نظر و فحش دادن دقت کنید همونطور که از عنوان داستان مشخصه من با خواهرزنم سکس داشتم پس هر کسی با این موضوع به هر دلیلی مشکل داره از ادامه خوندن صرف نظر کنه و هیچ نیازی هم نیست که اعلام کنم این داستان واقعیه یا صرفا تخیلیه، هرکس خواست باور کنه و نکنه مهم نیست، ولی برای من خیلی مهمه چون باعث شد زندگیم کامل عوض بشه.

عصر جمعه آخرای دی ماه با همسرم مونا جلو تلویزیون نشسته بودیم که باجناقم محسن زنگ زد گفت داشتن از شمال برمیگشتن پلیس ماشینو توقیف کرده، بهش گفتم یه دربست بگیر بیاین خونه ما شام بخورید فردا یه کاریش میکنیم، حدود ساعت نه رسیدن، میترا خواهرزنم 34 سالشه از مونا دو سال بزرگتره، هیکلش هم برعکس خانومم گوشتیه و کون و سینه خیلی بزرگتری داره و تا رسید شروع کرد به دعوا با محسن که صد بار بهت گفتم آروم تر برو گوش نکردی، من سعی کردم آرومشون کنم و دخترشون که شش سالشه رو بغل کردم و گفتم بخاطر بچه آروم باشید خودم درستش میکنم، میترا گفت محسن پس فردا باید بره عسلویه ماموریت و تا یک هفته دیگه هم نمیاد ماشین هم به نام منه و به محسن تحویل نمیدن باید خودم باشم، من گفتم مشکلی نیست آقا محسن شما فردا خلافی ماشینو بده منو میترا پس فردا میریم شمال ماشینو میاریم، مونا گفت منم سلین (دختر میترا) رو نگه می دارم، یکم که آروم شدن پیشنهاد دادم شب خونه ما بمونن، فرداش محسن خلافی ماشینو داد و مدارک رو هم به میترا داد و رفت.
چون میترا رانندگی نمیکرد مجبور بودیم تا شمال رو با تاکسی بین شهری بریم که من برگشتنی ماشین رو بیارم تهران.
شب زود خوابیدیم، ساعت چهار صبح میترا رو بیدار کردم و برای ترمینال غرب اسنپ گرفتم، وقتی رسیدیم هوا به قدری سرد بود و سوز داشت که فقط میخواستیم زودتر سوار شیم اولین ماشین دو تا پیرمرد توش بودن و ما خواستیم سوارشیم یکیشون رفت جلو نشست منو میترا هم عقب نشستیم،پیرمرده که کنار من نشسته بود انقدر چاق بود مجبور شدم بچسبم به میترا، ماشین هم آردی بود و کسی که وسط میشینه جای پا نداره چون یه چیزی مثل کیر خر زیر پاس، دوتا پامو گذاشتم طرف میترا و کامل چسبیده بودم بهش، کاپشنم رو هم انداختم رو جفتمون شاید بتونیم تو جاده یکم بخوابیم، هنوز راه نیفتاده بودیم پیرمردا جفتشون خوابشون برد و خر و پفشون بلند شد، اول جاده چالوس رسیدیم میترا هم خوابش برد، وقتی وارد پیچ ها شدیم منم خوابم گرفت ولی گرمای بدن میترا نمیذاشت بخوابم یه حس خیلی عجیبی داشتم تا حالا باهاش تو همچین شرایطی نبودم، خیلی حشری شده بودم، چشمامو بستم و خودمو زدم به خواب و دستش رو گرفتم منتظر شدم ببینم واکنشش چیه، وقتی دیدم واکنشی نشون نمیده سرشو گذاشتم رو شونم و پیشونیشو بوس کردم، یه تکون خورد و کامل لم داد تو بغلم؛ همونطور که دستشو گرفته بودم با انگشتام پشت دستشو نوازش میکردم و بعد از دو ساعت که بیدار شد دستش رو از دستم بیرون اورد و اصلا به روی خودش نیاورد.
ساعت نه صبح رسیدیم و دو ساعته کارای ترخیص ماشینو کردم، وقتی رفتیم پارکینگ ماشینو گرفتیم ظهر شده بود و به میترا گفتم ناهار بخوریم بعد بریم تهران، بعد از ناهار اومدیم راه بیفتیم هر چی استارت زدم ماشین روشن نمیشد به ناچار بکسلش کردیم نمایندگی و گفتن فردا حاضر میشه ،به یارو گفتم ما مسافریم و باید بریم تهران گفت ماشین گارانتیه و هزینه ای نباید بدید ولی اگر ببرید جای دیگه ازتون کلی هزینه میگیرن و گارانتی ماشین هم باطل میشه، دیدم راست میگه و چاره ای نبود جز اینکه شب رو شمال بمونیم.
از نمایندگی اومدیم بیرون به میترا گفتم بیا بریم هتل دو تا اتاق بگیریم تا فردا، میترا گفت کلید ویلاشون رو آورده و میتونیم بریم اونجا، گفتم نمیشه جفتمون بریم خیلی ضایع اس تو برو من میرم هتل، وقتی رسوندمش گفت کلید یدک ویلای شما هم اینجاس ولی مشکل این بود که ویلای ما نوساز بود و هنوز گازش وصل نشده بود به ناچار کلید و گرفتم و رفتم، ویلای من و محسن تو یه کوچه اس و وقتی در و باز کردم انگار وارد قطب شمال شدم از بیرون سردتر بود به میترا زنگ زدم ببینم بخاری برقی دارن گفت خودم برات میارم چند دقیقه بعد اومد تو و گفت اینجا که مثل فریزره با این بخاری گرم نمیشه آب گرم هم نداره بیا بریم اونور، گفتم پس هیچ کس نباید بفهمه و قرار گذاشتیم به کسی نگیم، قبل از اینکه برم تصویری با مونا تماس گرفتم و گفتم شب جای خودمون میمونم و میترا هم ویلای خودشونه بعد از خداحافظی رفتم پیش میترا، تا رسیدم رفتم یه دوش گرفتم و یکی از لباسای محسنو پوشیدم افتادم رو مبل، بعد از شام قلیون درست کردم و گذاشتمش جلو مبل تلویزیون نشستم کنارش، داشتیم قلیون میکشیدیم بهش گفتم امروز منو تو کاملا مثل زن و شوهر بودیم، گفت آره ولی ای کاش محسن هم غیرت تو رو داشت و شروع کرد به درد و دل، گفت محسن فقط به فکر خودشه هیچی و هیچ کس براش مهم نیست، کم کم بحثو به سکس کشوندم گفت حتی تو سکس هم فقط به فکر ارضا شدن خودشه و هیچ وقت تلاش نمیکنه منو ارضا کنه و کلی درد و دل کرد…
یه شمع روشن کردم موزیک آروم هم گذاشتم، چراغارو خاموش کردم و دستشو گرفتم بهش گفتم بی خیال بیا امشب خوش باشیم، بلندش کردم با هم برقصیم، داشتیم تانگو میرقصیدیم دم گوشش با صدای خیلی آروم گفتم ما که امروز زن و شوهر بودیم بیا کاملش کنیم! لبمو بردم نزدیک لبش یهو هولم داد و گفت ما تا همین الان هم خیلی خط قرمزها رو رد کردیم بهتره برم بخوابم و رفت تو اتاق و در روبست، من همونجا میخکوب شده بودم صدام در نمیومد باورم نمیشد میترا تا همین یک دقیقه پیش یه آدم دیگه بود چرا اینطوری کرد؟
منم رفتم تو یه اتاق دیگه خوابیدم، صبح میترا از من زودتر بیدار شد ولی خجالت میکشیدم از اتاق برم بیرون، بالاخره خودش اومد در زد و گفت فرید بیدار شو زودتر راه بیفتیم، اصلا انگار نه انگار دیشب اتفاقی افتاده بود، بعد از صبحانه خونه رو جمع و جور کردیم رفتیم ماشینو گرفتیم و راه افتادیم سمت تهران به مرزن آباد رسیدیم گفت فرید بزن بغل خرید دارم، وقتی اومد سوار شد ماست موسیر، چیپس و آبمیوه گرفته بود بهش گفتم چرا رفتی مزه خریدی؟ خندید و گفت بخاطر این…! از زیر صندلی یه بطری عرق در آورد گفت میخوام تو جاده چند تا پیک بزنم، سه چهار تا پیک زد و صدای موزیک و زیاد کرد دیدم داره حال میکنه ازش خواستم برای منم بریزه چند تا پیک زدم توپ شدم خیلی حال میداد، ترکیب بارون، جاده چالوس، عرق کشمش و موزیک واقعا لذت بخش بود مسته مست بودم دست میترا رو گرفتم و آماده شدم دستشو بکشه ولی به جاش لبمو بوس کرد!!! گفتم تو همون میترای دیشب هستی؟ پس چرا دیشب اینطوری کردی؟ گفت وقتی خواستی بوسم کنی ازت ترسیدم و فکر کردم میخوای بهم تجاوز کنی و موقعی هم که رفتم تو اتاق هر لحظه فکر میکردم الانه که درو باز کنی بیای تو اتاقم ولی وقتی رفتی خوابیدی و هیچ کاری نکردی نظرم نسبت بهت عوض شد و فهمیدم آدم عوضی نیستی برای همین ازت میخوام فقط برای امروز شوهر من باشی.
وقتی رسیدیم تهران رفتم دم خونه شون و رفتیم بالا هر دومون خیلی مست بودیم و تا در خونه رو بستیم بغلش کردم و شروع کردم لب گرفتن، بردمش روی تخت و لباساشو در آوردم و کسشو خوردم آه و اوهش رفت هوا چند دقیقه چوچولشو مکیدم یه دفعه یه جیغ بلند کشید و ارضا شد، خوابیدم کنارش و شروع کردیم لب گرفتن، کیرمو گرفته بود تو دستش باهاش بازی میکرد و بعد از یه مدتی شروع کرد ساک زدن، داشت آبم میومد بلندش کردم نشوندمش رو کیرم، کسش خیلی تنگ بود داشت کیرمو له میکرد، خوابودمش روی تخت پاهاشو باز کردم کردم توکسش، داشت آبم میومد گفتم داره میاد اومدم بکشم بیرون پاهاشو قفل کرد دور کمرم و تو کسش ارضا شدم، کنارش دراز کشیدم چند تا بوسش کردم از پرسیدم تا حالا به محسن خیانت کردی؟ گفت نه ولی واقعا نیاز به سکس داشتم محسن اصلا نمیتونه منو ارضا کنه و رابطه ما هم همینجا تمومه و این اتفاق دیگه هیچ وقت نمی افته!! لباسامونو پوشیدیم رفتیم خونه ما وقتی رسیدیم یه بسته آدامس اکالیپتوس زدیم تابلو نشه که مشروب خوردیم بعد از دو سه روز که محسن اومد و میترا رو برد خونه شون تازه استرس من شروع شد همه اش میترسم میترا کسخول بشه و قضیه رو لو بده برای همین ارتباطمو با محسن خیلی کم کردم با این حال تا تلفن یا گوشی زنگ میخوره میترسم قضیه لو رفته باشه و از اون موقع هم رفتار میترا کاملا عوض شد و معلومه خیلی پشیمونه ولی دیگه کاریش نمیشه کرد و منم دارم سعی میکنم این خاطره رو از ذهنم پاک کنم.

نوشته: فرید

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها