داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

خواهرزن سکسی و ناز من

من و خانم ام حدود ۷ سال تفاوت سنی داریم و اما خیلی باهم دوست و عاشق همدیگه هستیم. اما گاهی نمیشه حوادث رو پیش‌بینی کرد.
دو خواهرزن دارم یکی بزرگتر و یکی کوچیکتر از خودم. آنکه بزرگ است ۳۵ سالشه و عروسی کرده و دو طفل هم داره. اون دیگه کوچیکه ۲۴ سال سن داره با قد بلند و تیپ مودل های هالیوود و خیلی هات و ستایلی و آزاد و شیک پوش. از همون روز های اول نامزدیم که خوهرزن کوچیکه اونوقت ۱۹ سال اش بود، خیلی خوشم اومده بود. از تصادف با من خیلی صمیمی و نزدیک بود. هر وقت میرفتم خانه پدرزنم، با من خیلی صمیمی رفتار میکرد. وقتی برایم چای می‌آورد سینه های کوچولویش از یقه هایش معلوم میشد. به اندازه یه سیب نسبتا سفید با قد ۱۷۳.
بعد از عروسی یه مدت گذشت فهمیدم دوست پسر پیدا کرده. فهمیدم که میشه یه کار هایی کرد. تو کف اش افتاده بودم. دو سال از عروسی مون گذشته بود. یه روز تو خونه تنها بودم و خانم ام رفته بود سر کار چون تو یه شرکت کار میکنه، یهو دروازه زنگ خورد دیدم بله از دلتنگی خوهرزن کوچیکه اومدن خونه ما، با خواهر اش قرار گذاشته بوده ولی بنابر کار ضروری پیش اومده در دفتر کار اش نتونسته بیاد.
وقت سلام کردن خواستم یه بوسی از اش بیگیرم ولی قهر شد.
اما وقتی برایش قهوه درست کردم و پهلویش نشستم. کم کم آرام شد و از حرف زدن و قصه خالصه آهسته آهسته کشیدم به طرف حرف های عشقی و سکسی، متوجه شدم چشاییش حرف هایی برای گفتن داره. دست انداختم دست شو بیگیرم اول دست خودشو پس کشید ولی کم کم دست شو گرفتم و راز دل ها رو شروع کردیم، دیدم نفس هایش کمی تغیر کرده و مناسب قدم برداری بعدی شده. یکدم لب هامو گذاشتم رو لب هاش. اول دست شو گرفت رو لب هایش ولی دست شو پایین کرده لب در لب شدیم. اخخخخخخخ نپرس که گویی عشل تو لب ات ریختی. تمام شرم جای خود را به شهوت داد و اونهم همکاری رو شروع کرد. آنقدر لب همو مکیدیم و زبانش رو خوردم که خودش دست منو برد طرف سینه هایش. آخخخخخ جووووووون با یک دست از موهاش گرفته لب شو میخوردم و با دست دیگه سینه هایش رو میمالیدم، دیدم شرایط مناسبه تاپ شو دادم بالا وای چی میدیدم. دو سیب سفید بین دو کاسه سرخ یاقوتی. دیوانه شدم، لباس هایش رو مکمل کشیدم و سینه هایش شروع کرد به چشمک شدن. خودش سرم رو پایین کشد طرف سینه هاش. حالا بخور کی میخوری. آنقدر خوردم که چیغ اش اتاق رو پر کرده بود.
آهسته آهسته شورت شو نیز پایین کرده یه کوس صورتی رویش رو نمایان کرد. با یک دست شروع کردم به مالیدن. آنقدر چیغ میزد که ترسیدم همسایه ها خبر نشن. چیغ میزد که بخور منتظر چنین روزی بودم. من هم از خدام از آسمان خواسته ولی روی زمین گیر آورده بودم، آنقدر خودم که سینه هایش درد گرفت و اهسته آهسته پایین اومدم تا به جنت اش رسیدم. آه چی بوی و طعمی، شروع کردم به خوردن اش. آنقدر خودم که دیدم لرزید. کمی آرام گرفت. گفتم حالا نوبت تو هست تا برام بخوری. از گردن شروع آنچنان با ولع می‌خورد تا رسید به کیر ام، آنقدر بلد نبود ولی از فلم ها دیده بود خیلی با اشتها می‌خورند. و من سینه های ناز و سخت شو گرفته میمالیدم، دیدم میام، ولی کنترول کردم و مانع از ادامه اش شدم. دوباره گرفتم اش بردم اتاق خواب. آنجا که هر شب ترتیب خواهر شو میدم، انداختم و دوباره شروع کردم به خوردن سینه ها و لب اش. دوباره گرم شد و آب از کوس اش مثل چشمه می‌ریخت. گفت شوهر خواهر عزیزم امروز کاملا در خدمت ام باش. گفتم چشم. اگر بخواهی برای همیش در خدمت ات ام.
گفت میمرم جر ام بده. گفتم مگر دختر نیستی؟ گفت هستم ولی پرده ام فدایت دیگه طاقت ندارم. گفتم نه زنده گی ات تباه میشه. ولی کوشش میکنم برایت ترتیبی بدم که دل ات شاد گردد، بین پاهاش نشستم و سر کیر ام رو دهن کوس ناز اش آخخخخخخخ گذاشم یک تیکه آتیش بود. سر شو داخل اش کردم گفتم تو آرام بیگیر من خودم غم تو میخورم، مبادا پرده ات پاره نشه. گفت باشه. وقتی سر کیر ام تا گردن داخل کوس اش بود، توقف دادم راست اش زیاد مشکل بود کنترول کردن که کوس به اون تازه گی و ناز پیش ات باشه و کیر ات تا گردن داخل باشه ولی داخل رفتن نگذاری.
دیدم چیغ اش به آسمان رسید و هی میگفت تورو خدا داخل کن میمرم. ولی گوش نکردم و آهسته آهسته سر کیرم رو داخل دهنه کوس اش تکان میدادم. چند لحظه نگَذشته دوباره ارضا شد. من هم با شوق تمام لحظه ارضا شدن شو دیده آب ام اومد. ریختم دهنه کوس اش. ولی این کیر سبیلی اون کوس ناز رو که دیده بود اصلا خواب نمیکرد. دوباره ار لب اش گرفتم و بعد از چند دقیقه گفتم از کون بده تا داخل ات کیر ام رو حس کنی و من هم بتونم تا دسته داخل ات حس کنم. گفت در داره، گفتم برای من اینقدر نمیتونی؟ گفت باشه. آهسته آهسته شروع کردم به مالیدن کون ناز اش. کمی سوراخ تنگ و دست نخورده اش جای باز کرد و کریم لوبریکانت آوردم و مالیدم به حالت داگی آوردم اش و سر کیرم رو دهن کون اش گذاشتم گفت میترسم. گفتم نترس آهسته آهسته فشار دارم چیغ اش برامد ولی ،وش نکردم و تا دسته داخل کون اش کرد. کمی چیغ اش باطل گرفت. توقف کردم تا کیر ام جا باز کنه. آهسته آهسته شروع کردم به حرکت دادن کیر ام. آخ که چی لذتی بود. واقعا که می‌گفتند خواهرزن مثل نون زیر کبابه. حقیقت گفتند. خواهرزنم نیز کم کم صدایش به آه و اوه تبدیل میشد شروع کردم به آهسته آهسته تلمبه زدن. هی کس صحنه ی فراموش ناشدنی بود. سینه های کوچولو آویزون و کون صاف و بغل پر کن اش به اطراف کیر ام وقتی میخورد، مانند ژله میلرزید. آنقدر تلمبه زدم که دیدم آب ام میاد. گفتم میام. گفت بریز داخل. آب ام اومد و با فشار در اوج لذت تمام ریختم داخل اش و خواهرزنم هم با حس گرمی آب ام داخل کون اش ارضا شد. و روی همدیگه افتادیم، یک وقت دیدم یه ساعت مونده به اومدن زنم. عاجل رفتیم حموم و باهم یکجا سکس ایستاده و حموم کردیم. بخاطر کم بودن وقت نتونستم داخل حموم هم بکنم اش. قرار گذاشتیم دفعه بعدی تو حموم با هم سکس کنیم. همچنان وقتی عروسی کرد، تو همون اوایل پرده برداری اش باهم یک سکس جانانه از کوس هم بکنیم. از حموم بیرون شدیم و من رفتم یه دوری تو کوچه بزنم تا زنم شک نکنه. و خواهرزن ناز ام هم رفت نشان بده که خواب رفته.
با خوهرزن بزرگم هم سکسی داشتم که بعدا برای تون تعریف میکنم.

نوشته: ذکی

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها