داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

مهدیس خواهرزن دوست داشتنی

سلام دوستان
همیشه میگند خواهر زن نون زیر کبابه و مزه اش چیز دیگه ایست راست میگن
اوایل ازدواجم هیچ حسی غیر از دوست داشتن نسبت به خواهر خانمم مهدیس نداشتم ولی واقعا دوست داشتم و دارم، مهدیس دختری مهربان و جتنلمنه که با راحت بود دو سال از خانمم کوچکتر ولی تو دل بروتر بود، حس من به مهدیس زمانی شروع شد که خانمم باردار بود، اما این حس هر روزتر قوی تر میشد با اینکه میدونستم رسیدن بهش بسیار سخت یا حتی ناممکن بود، تا گذشت مهدبس ازدواج و چون شوهرش ساکن بندرعباس بود از شهر ما رفتند، من بندرعباس زیاد میرفتم بخاطر شرایط شغلی که داشتم اما کمتر پیش مهدیس میرفتم وفتی هم که میرفتم زمانی میرفتم که همسرش خونه بود، سال گذشته اوایل اردیبهشت بود رفتم بندرعباس، کارم طول کشید و مجبور شدم ظهر برم خونه مهدبس، قبلش زنگ زدم و هماهنگ کردم که بهنام شوهرش باشه، وقتی رسبدم مهدیس حمام بود و بهنام در حال رفتن، با تعجب گفتم کجا، گفت صاحب کارم زنگ زده تو برو داخل به مهدیس هم گفتم، بهنام که رفت نشستم روی مبل و سرگرم ماهواره شدم، حس عجیبی داشتم میخواستم هر طور شده برم تو حموم و مهدیس و خفت کنم اما جرات نکردم، تا خودش که از حضورم مطلع بود با حجاب کامل بیرون اومد، دامن بلندی پوشیده بود اما کاملا معلوم بود که زیر دامنش شلوار نپوشیده بود، بعد از احوالپرسی وارد اتاقش شد و بعد از اینکه با سشوار موهاش و خشک کرد وارد آشپزخونه شد، حالم خیلی خراب بود دبگه مغزم یاری نمیکرد فقط میخواستم به زور هم که شده بکنمش، کیرم داشت شلوارم پاره میکرد و بدنم داغ داغ شده بود، بلند شدم رفتم سمت آشپزخونه، مهدیس پشتش به من بود و داشت یخ میشکست، در یک لحظه از پشت بهش چسبیدم و محکم دهنش رو گرفتم و گفتم، تو رو خدا مقاومت نکن دارم میمیرم، چیزی نگفت، تمام بدنش میلرزید و یخ کرده بود، عملا داشت سکته میکرد و نمیتونست چیزی بگه، دامنش رو کشیدم پایین، شورت هم پاش نبود، کون خوشکلش رو که دیدم، دبونه وار سرم گذاشتم لای قاش کونش و شروع کردم به لیسیدن کوسش، بوی عجیبی میداد، بوی واقعی بهشت، آنقدر لیسیدمش که دیگه مهدیس واداد و شل کرد، اما هنوز هبچی نمیگفت اما موقعی که کیرم توی کوس داغش جا دادم، کونش رو داد عقب و همراهیم کرد، روی ابرا بودم باورم نمیشد کیرم رو جا دادم توی کوسش، صدای شلاپ شلوپ برخورد کیرم توی کوسش فضای خونه رو پر از بوی شهوت کرده بود، خیلی طول نکشید که حس کردم تمام وجودم تو کوسش خالی شد، فوران آبم توی کوسش به حدی بود که مثل فواره از کوسش بیرون زد، ولی من هنوز تازه داغ شده بودم، کیرم بیرون کشیدم با دستم قاش کونش رو از هم باز کردم و تا منظره زیبای بیرون اومدن آب منی رو از کوسش رو از دست ندم، چند ثانیه ای محو تماشا شدم و زبونم گذاشتم روی کت کونش، با دست راستم کمرش رو هل دادم پایین و مشغول لیسیدن کت کونش شدم، میخواستم این غار زیبا رو فتح کنم و پرچم پیروزی رو داخل غارش علم کنم، مهدیس هبچ حرکتی انجام نمیداد و داشت لذت میبرد، ریع ساعت فقط کت کونش رو لیسیدم و با انگشتم انقدر توش کردم تا اماده کیر بشه، کبرم با آب دهنم خیس کردم و قبل از اینکه مهدیس عکس العملی بخواد انجام بدم کبرم تا دسته جا کردم توی کونش، آنقدر تنگ بود که حس کردم کیرم خفه شده، التماسهای مهدیس با رفت و امد کیرم توی کونش هر لحظه بیشتر میشد و میخواست درش بیارم، ولی من فقط محو زیبای کونش و لذت بی حد و حصر گاییدنش بود، ده دقیقه فقط تلمبه زدم بدون هیچ استراحتی و زمانی ایستادم که آبم ته کونش خالی کردم، مهدیس نای حرف زدن و ایستادن نداشت، وقتیکه کیرم از کونش بیرون کشیدم بیحال کف آشپزخانه افتاد،وقتی دیدم داره گربه میکنم زدم از خونه بیرون، هم خوشحال از گاییدنش هم ناراحت از عذاب وجدانی که گرفته بود، تا اینکه تماس گرفت و گفت بیا کارت دارم.
با ترس و لرز وارد خونه شدم، وقتی دیدم لخت نشسته شوکه شدم. گفت بیا بکن و برو، دبوونه وارد خودم پرت کردم روش تا دسته کبرم فرو کردم توی کوسش. نمیدونم چقدر طول کشید وقتی فهمیدم و خالی شدم توی کوسش که تمام بدنم غرق عرق شده بود، وقتی ازش جدا شدم گفت من و به آرزوم رسوندی ممنون مرتضی دبگه مال خودمی همیشه باید بیایی بکنی و بری، تا ابنکه برای همیشه رفتند و فقط سالی یک یا دوبار میببنیم و کام میگیریم

نوشته: اهورا رحیمی

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها