داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

حسین و مادرزن

سلام خدمت سایت انجمن کیر تو کس من حسین هستم سن من 35 سال دارم من 6 سال ازدواج کردم این خاطره بر میگرده به سه سال قبل یک صبح تابستان که مادر زن من امده بود خونه ما خانوم من که اسمش رویا یک روز در میون صبح ها می‌رفت باشگاه از ساعت 8 میرفت تا 12ظهر من هم که سه سال بود تو کف مامان مهربان خودم مهین جون بودم یه نان بربری خریدم رفتم خونه در یواشکی باز کردم رفتم تو یواشکی در اتاق مهین جون باز کردم به سختی نگاه کردم دیدم خوابیده یه شلوار گشاد سفید پوشیده بود یه پیراهن نازک سفید که سوتین زرد رنگ معلوم بود یواش یواش یواش رفتم سمت مهین جون شلوار گشاد کوچولو کوچولو کشیدم پایین چون روی شکم خوابیده بود کون سفید مهین دیدم وای چه کونی نرم سفید گنده شورت پاش نبود شلوار تا نصف کشیدم پایین قشنگ کس صورتی رنگ دیدم شلوار شورتم کشیدم پایین به کیرم تف زدم هنوز خواب بود همین‌که کیر خورد به لای کون مهین جون از خواب بیدار شد گفت چیکار میکونی حیون من جای مادرت هستم گفتم مامان مهربان مهین جون سه سال که هوس کس نازت کردم زود تموم میکنم با اصرار من قبول کرد تو همون حالت گفت حسین فقط فقط فقط همین یک بار زود کارت تموم کن تا دخترم نیومده آبروم بره شروع کردم از کس کیرم رفت تو کس نرم داغ مهین دراورردم تف زدم دوباره کردم تو کس نرم داغ مهین داشتم تلمه میزدم مهین جون بادستاش چشم هایش را گفت بود من داشتم تلنبه میزدم اخ چه حالی داشتم میکردم که بهش گفتم مهین جون کون گشاد ت هم بکنم گفت نه من تو این 40 سال زندگیم به بابا سجاد کون ندادم حتی یک بار هم ندادم گفتم مهین جون پس بکی دادی انفدر گشاده گفت حسین به خدا این اولین آخرین باره که به بابا سجاد خیانت میکنم با اصرار من گفت اولین آخرین باره کیرم از کس مهین جون در آوردم تف زدم کیرم گذاشتم در سوراخ کون مامان مهربان مهین جون راست می‌گفت انقدر تنگ بود که بازور زیاد کردم تو کون مهین که گفت ای سوختم جر خوردم عوضی در بیار ای ای ای گفتم چرا دروغ میگی این کون گشاده که خلاصه اهمیت ندادم کون تنگ تلمبه میزدم میگفم کون خیلی گشاده از کس قشنگت هم گشاده تلمبه میزدم مهین جون گریه میکرد می‌گفت خدا لعنت کنه اخ اخ جرم دادی گفتم جون چه حالی میده کون گشادت هی تلمبه زدم چون در میواردم دیگه نمیزاش بکنم توکونش تلمبه زدنم تنتر شد داشت ابم میومد مثل دیونه هام تلمبه میزدم که ابم امود تو کون مهین گریه می کرد فحشم میداد کیرم کشیدم بیرون پاشدم لباسم پوشیدم گفتم مامان مهربان خودم مهین جون دست درد نکه عقده سه سال منو در اوردی گفت خفه شو چنان چکی زد تو گوشم که جای سه تا انگشت مهین رو صورتم موند از خونه زدم بیرون رسیدم سر کوچه رویا رو دیدم سلام علیکم کردم گفت کجا بودی گفتم برای مامان نون بردم گفت بیدارش که نکردی مامان تا 2 میخوابه گفتم نه خواب بود خداحافظی کردم رفتم مغازه شب که برگشتم خونه رویا تا منو دید گفت صورت چی شده دعوا کردی مامان مهین انگار هیچ اتفاقی صبح نیفتاده گفت تو مغازه صاحب کارش زده تو گوشش حسین جا مادر خوب کارت درست انجام بده مادر کتک نخوری دیگه از اون موقع تا حالا هیچ کاری بین ما انجام نشده دوستان دفعه بعد داستان خاله خانوم براتون مینویسم

نوشته: حسین

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها