داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

حسن کنار مادرزن خوابی

سلام
من مردی هستم 28ساله معمولی ولی مادرزنی دارم دوست داشتنی وجگر ازخصوصیات بدنی بگم موارد توی چشم مردان باسن xxxLو رون های خوش فرم 48ساله که هرکی میبینه فکر میکنه خواهر زنمه من سه سالی هست ازدواج کردم میرم سرمطلب تقریبا هشت ماه پیش رفته بودیم خونه مادرزن که شب مثل بیشتر وقتها موندیم دائی و خاله خانومم اونجا موندن چون جا کم بودہ(خونه 3اتاق تودرتو) خیلی مهربون خوابیدیم بگم مادرزن من چند ماهی میشد طلاق گرفته بودولی من تااون شب هیچ نظربدی بهش نداشتم وقت خواب من وسط زن ومادرزنم که یک ساعتی خواب بود بودم هرچی بهشون میگفتم اینجا خوب نیست توی کتشون نرفت یک ساعت گذشت ومنم بیدار از ترس آبروم با موبایل داشتم بازی میکردم دیدیم دایی دودفعه ای بلندشد منو نگاه کرد خیالاش راحت شد که خبری ازشیطنت نیست ولی بوی بدن مادرزنه بدجوری حوسیم کرده بود میخواستم یه دستی به کس وکونش بکشم ولی میترسم که بیداربشه نمیدونم چقدری گذشته بود که چرخید واز کون چسبید منم از موقیت استفاده کردم یه پتو انداختم رومون کیرمم که داشت میترکید گذاشتم لای پاش بعد دیدم حال نمیده چون شلوار پارچه ای بودخیلی یواش به قول طغرل کسی شک نکنه دست انداختم ودکمه روبازکردم وازپشت یواش شلوارشو کشیدم تا زیر کونش دیدم مثل اینکه طرف نمیخواد بیدار بشه منم جراتم زیاد شده بود چراق قوه موبایلم روشن کردم ورفتم زیرپتوجاتون خالی منظره ای دیدم که نگووووووو یه کون نه یه سوپر کون توی یه شرت تمام توری سبز مغزپسته ای بسیار چسبون درجا داشت ابم میومد یه نگاه انداختم دیدمم شهر درامن وامان ساعت 3:10 هرکاری کردم شرت پایین نیومد انگارباکون یکی شده بود دباره کیرم از شرتم دراوردم اب دهن جانانه ای زدم لبه شرتشو گرفتم کیرم گذاشتم لای کونش انقدر امق کونشششششششش زیاد بود انگار لاپای دختر 14ساله است کیرم بالا پایین میکردم بادستم پستونش میمالیدم که بعد از پنج شش دقیقه ابم اومدو خالی کردم لای کونش بعد بادستم سوراخ کونش میمالیدم لیز شده بود یواش یواش فروکنم توکنش که دیدم یه تکونی خورد نگو ناکس بیدار بوده به روی نمی اورده من خیلی ترسیدام که فردا به زنم چیزی نگه چرخید اززیر پتو دراومد من خودمو زده بودم به خواب یه نگاهی کردو شلوارش کشید بالا وزیپو بست دوبار همونجا پشت به من خوابید اون شب باتمام لذت وترس از فرداکه چی میشه گذشت این بود اولین برنامه من بامادرزن جان خداحفظ تا قسمت بعد که فردا صبح چی شد

نوشته: فرخ

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها