داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

سکس با مادرزن کوند گنده در سال ۹۱

سلام خدمت دوستان و خوانندگان عزیز انجمن کیر تو کس من میخوام سکس واقعی که با مادرزنم سال ۹۱ امجام دادم بصورت داستان براتون بنویس و تو انجمن کیر تو کس بعنوان یه داستان واقعی ثبت بشه ولی چندتا مورد هست میخوام قبل گقتن خاطره ام اشاره کنم اول وقتی یکی براس یه اتفاق تو زندگیش میفته خواسته یا ناخواسته نباید در موردش زود قضاوت کنین چون شما تو شرایط و موقعیت طرف نیستین و دوم به اخلاقیات هم احترتم بداریم ممنون از لطفتون بریم سراع خاطره ای که برام افتاد و انتظارشو نداشتم من با خانمم قبل ازدواج دوست بودم چهار سال و قشنگ همدیگرو میشناختیم و وابسته هم شده بکدیم طوری که حتی به واسته اینکه خانمم با خواهرم اشنا کردم و دوست شدن رفتامد خانوادگی هم ایجاد شد من تو سن ۲۴ سالگی و خانمم ۲۰ سالگی با هم ازدواج کردیم مادرزنم یه زن جوان و خوشگل و به قول معروف کون بزرگ که از زیر چادر هم مشخصه کونش بزدگه طوری که موقع عروسی من همه تو تالار فکر میکردن خواهر خانمم هست چون وقتی ۱۳ سالش بود ازدواج میکنه و موقع عروسی ۳۷ سالش بود قبل ازدواج بخاطر رفتامد و دبدن مادرزنم من هیکلشو دید میزدم منم ار اول عاشق بزوهای پر و تپل زنها بودم مخصوصا سن بالا از خودمم بزرگتر بعد ازدواج من چشمم دنبال کون مادرزنم بود وقتی خنشون میرفتم روزها میگدشت و من به هیکل مادرزنم نگاه میکردم تو خونشون حتی یه دوست داشتم میگفت خوشبحالت مادرزنت جونه و خوشگل و سکسی هست عجب کونی داره رو معز من کار میگردم تا یه روز من تو اینترنت زدم سکس داماد با مادرزن سایت انجمن کیر تو کس اومد و با سایت انجمن کیر تو کس اشنا شدم داستانهای سکس مادرزن و خوندم و بیشتر تحریک شدم به مادرزنم تو دلم میگفتم یعنی واقعی هست داستانها دیگه تصمیم گرفتم به یه طریقی با مادرزنم سکس کنم یه مدت گفتم چی بگم بهش گفتم پیام سکسی میفرستم خطاب بزنم اگه چیزی برگشت گفت میگم اشتباهی شده و تو پیامها هم به خانمم میگم که کمبود سکس دارم تا مادرزنم از این طریق بدونه من ادم داغی هستم چندبار پیام دادم توپیام نوشتم که خواب دیدم چطوری سکس میکنیم فرستادم به مادرخانمم و اسم زنمم هم تو پیامها مینوشتم تا متوجه بشه اشتباهی میفرستم ولی خبر نشد ازش بعدا بهش زنگ زدم حرف زدیم احوتل پرسی اینا کردیم بعدش گفتم شارژ داری گفت نمیخواد برات زحمت میشه من براش شارز خریدم دیگه چند روز یبار به بهونه شارژ براش زنگ‌میزدم یبار بهش گفتم پول لازم داشتی بهم بگو بهت میدم اونم طوری بود که میخواست برا خانمم خرید کنه کلاس میداشت پدرخانمم زیاد بهش اهمیت نمیداد پول اینا نمیداد اونم مجبور بودکم کلاس بداره درصمن خانم من تنها دخترشون بود وقتی گفتم پول لازم داشتی بگو گفت باشه فرداش زنگ زدم گفتم شماره کارت بده بهت پول بزنم گفت مرسی گفتم بوه بزنم وقتی میری بیرون با خانمم تو کیفت پول باشه براش خریدی میکنی نمیمونی این خوشحال شد ولی بهش در مورد رتبزه چیزی نگفتم و وقتهای که تنها میشد بهش زنگ مبزدم خودش هم حس کرده بود چون گفتم پکل میدم به کسی چیزی نگه موقع زنگ زدن هم بهش پیام میدادم میگقتم تنهای زنگ بزنم اونم میگفت اره بزن دیگه خودش یه چیزهای فهمیده بود یه روز بهش زنگ زدم بعد احوال پزسی و یکم حرف زدن گفت میتونی بهم پول بدی ۴۰۰صد هزارتومن گفتم اره چی میخوای لخری گفت از همسایه قسطی خرید کردم الان پولشو میخواد منم بهش دادم دیگه قشنگ دوتامون میدونستیم که ما رابطه محفی داریم باهم چون منم موقع رفتن به خونه بهش پیام میدادم پیام نده میرم خونه پیشش خانمم که دخترش بود میگفت باشه بعد دو هفته حرف و رابطه مخفی من دلو زدم به دریا گفتم یه چیزی بگم گفت چیزی گقتم دوست دارم و میخوام بجای مادرزن و داماد باهات دوست بشم دوست زنم بشی برگشت گقت این چه حرفیه گفتم مگه تو من و دوست نداری گفت چراعین برادرم من گفتم یاشه ولی میخوام دوست زنم باشی گفت باید فکر کنم گفتم باشه فردا بهش زنگ زدم گفتم چه خبر چی میگی تو دوست زنم شو منم هواتو دارم بهت پول اینا میرسونم گفت کسی بدونه میدونی چی میشه گفتم کسی نمیدونه از کجا میخوان بدونن من وقتی میام مغازه باهات حرف میزنم تو هم خونه خالی هست بهم جوتب میدی در ضمن کسی از کجا میخواد بدونه من وقتی بهت زنگ میزنم پیشت کسی هم باسه میگی دامادم بود حالمو میخواست بپرسه گفت باشه قبوله از روز که قبول کرد وارد یه رابطه دیگه شدیم هرروز حرف میزدیم پول میخواست شارز میخواست دو هفته بعد من دلو زدم به دریا گفنم درسته ما دوست هستیم ولی برا اینکه بیشتر بهم وابسته بشیم درستش اینکه باهم سکس کنیم گفت این چه حرفیه میدونی لو بریم چی میشه گفتم چرا لو بریم من بیام خونتون کسی شک نمیکنه که میگنن دامادش هست رفت خونه گفت نه اصلا بیا حرف نزنیم منم بهت دستم افتاد پولهاتو میرسونم گفتم یعنی چه مگه تو نیازنداری منم نیاز دارم گفتم ما دوستیم برا اینکه همدیگرو بیشتر دوست داشته باشیم بهترین راه سکس هست گفت نمیدونم حالا درموردش حرف میزنیم چندروز بعد گقت بریم جلفا منطقه ازاد هست گفتم میریم ولی جواب اوکی بهم ندادی برا سکس گفت تو مارو ببر جلفا منم درموردش فکر میکنم گفتم باسه جواب مثبت میخوام با خانمم هماهنگ کردیم چمعه خانوادگی بریم بسمت جلفا صبح جمعه راه افتادیم رسیدم به جلفا قبل رفتن یه روز قبلش بهش پول داده بودم که رفتیم برا خودش خرید کنه بازارهای جلفا رو میگشتیم مادرزنم هم خوشحال بود چون به هرچی میخوایت از طریق من میرسید مسافرت پول فقط مونده بود که باهم سکس کنه زیاد بهش برسم یکی دوبار وقتی کنارش بودم موقعیت میشد میپرسیدم فکر کردی میگفتم میگم بهت منم میگفتم دیدی که من به حرفت گوش دادم اوردمت جلفا پول لازمت میشه میدم اینم میگم که سکس کنیم بیشتر همدیگرو بخوایم تا موقع برگشتن تو راه نگه داشتم برا چای وقتی داشتیم از پشت ماشین وسایل میبردیم برا نشستن تنها شدیم گفتم چی میگی تصمیم گرقتی گفت آره قبوله فقط باید احتیاط کنیم گفتم مرسی خندید دیگه به حدفم رسیده بودم بعد چندماه زحمت کشیدن و خوندن داستانهای سایت انجمن کیر تو کس کار خودشو کرد و من مخ مادرزنمو زدم الان منتظر موقعیت بوریم تا تنها بشیم من با بابام اینا زندگی میکردم بابام دو طبقه داست ما طبقه بالا ستکن بودیم دیگه از فرداش باهاش در مورد سکس حرف میزدم میگفتم دوستداری چطوری سکس کنبم اونم میگفت هر طور تو دوستداری منم میگفتم اینطوری اونطوری میگفت باشه یبار بهش کفتم از کون چطور میزاری گفت دردم نیاری اره گفتم اوکی دیگه کامل به خواستم رسیده بودم چند روز بعد بهش گفتم برات روسری خریدم گفت دستت درد نکنه هماهنگ شدم بردم بهش بدم پدرزنم تو پارک بودتومحلشون تو برادرخانمم هم بیرون وقتی رسیدم خونشون روسری و دادم باز کرد گفت خیلی خوشگله یکم بعد موقع اومدن از خونشون بیرون رعتم باهاش خداحافظی کنم لباشو گرفتم خوردم اونم همراهیم میکرد دستمو بردم از رو لباس سینه هاشو بازی دادم وای چه سینه های بزرگ و سفت و سنگین بودن که از هم جدا شدیم گفتم الان پدرزنت میاد که ایفن خورد درو باز کردیم دیدیم خودشه منم بعد سلام و احوال پرسی باهاش اومدم بیرون دیگه موفق شده بودم تو کارم فقط منتظر مکان خالی بودیم خونه خودشون قبول نمیکرد وقتی بچه ها میرن مدرسه پدرخاننم بیرون برم سکس کنیم میگفت نه میترسم خونه خودتون خالی شد میام چون خانمم کارگاه خیاطی داشت بخاطر همین میگفت خونه ما ولی چون با خانواده ام زندگی میکردم باید منتظر میشدم بابام اینا برن شهرستان بعد بعد یک ماه صبح سرکار بودم ساعت ده اینا بود مامانم زنگ زد گفت میریم شهرستان مت شب ریر نون زود بیا خونه گفتم باسه فوری به مادرخانمم زنگ زدم گفتم خونه خالی شد خانمم هم تو کارگاه خیاطیش بود میایی بیام خونه فاصله خونمون با خونه مادرخانمم نزدیگه ده دقیقه پیاده راه گفت نه استرس دارم گفتم چه استرسی بیا گفت نگه دار برا یه روز دیگه هرچقدر اصرار کردم نیومد گفتم باسه روز موعد فرار رسید خانمم دوتای بردیم دکتر تا عمل چشم لیزینگ انجام بدیم خانمم رفت اتاق عمل من با مادرخانمم تنهاشدم تو سالن گفتم امروز اوکی هستی بکنمت گفت اره فقط باید صبر کنیم بخوابه برا احتیاط یکم هم قرص خواب میدیم بهش منم شق کردم بهش گفتم‌ نگاه کرد خندیدت عمل تمام شد رفتیم خونه بعد اینکه چای اینا خوردیم خانمم تو پدیرایی خوابش گرفت هم بخاطر عمل هم یکم تو چایش قرص خوتب ریخته بودم خوابید من و مادرش رفتیم اتاق خواب شروع کروم لباش ها خوردن و سینه هاشو بازی دادن از رو لباس رفت رو تخت نشست منم رفتم به خانمم سر زدم قبل رفتن کیرمو در اوردم دادم دستش یکم مالید بعد رفتم به خاننم سر زدم برگشتم گفتم از کون مبخوام دیونه کونتم گفتم باسه سرپا جلوم قبمل کرد با یه دست لای کونشو باز کرد وای عجب کون بزرگی تف زدم به کیرم با یه ضربه سر کیرم رفت تو کونش گفت در بیار گفتم نه از پهلوهاش گرفتم‌فرار نکن چندتا فشار دادم ابمو اومد ریخنم‌توش ولش کزدم رعت جلو کیرم در اومد بلند شد گفت خیلی درد گرفت من معدرت خواهی کردم یکم با سینه هاش بازی کردم درشون اوردم از زیر لباسش براش خوردم کیرمم باز شخ شد فوری گفت برو سر بزن بیا رفتم به خانمم سرزدم برگشت گفتم رو تخت دراز بکش رو شکم از کوس بکننت گعت باشه دراز کشید شلوار و شرتشو تا زانو کشیدم پایین خودمم هم ک
تا نصف شلوارکمو کشیدم پایین ازشت گداشتم تو کوسش شروع کردم تلمبه زدن پنج دقیقه تلمب زدم اونم نال میکرد ولی صداش در نمیومد بخاطر خانمم اخرش با فشار ریختم تو کوسش تمام شد روش دراز کشیدم گفت برا بار دوم هم ابت زیاد بود با فشار پرتاب میکردی تو رحمم گفتم بدجوری برات تحریکم خندید بلندشدیم و استارت سکسهای دیگه زده شد تا ستل ۹۷ من با مادرخانمم قشنگ رابطه سکس داشتم این خاطره واقعی ارامه داره

نوشته: محمد رضا

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها