سلام اسم من سعید و اسم زنم فرشته است.این یه داستان نیست و واقعی هستش و کاملا واسم این اتفاق افتاده.۱۴ساله ازدواج کردیم و زندگی خوبی داشتیم من الان ۳۷ سالمه و خانمم ۳۲سالشه.فرشته یه هیکل سکسی خوشکل سینه های ۸۵ و یه کس قلمبه و کون نسبتا بزرگی داره.چند سال بود داستانای سکسی میخوندیم و فیلم های سکسی می‌دیدیم یک بار که داشتیم یه فیلم می‌دیدیم وپسره یه کیر خیلی بزرگی داشت زنم یهو گفت کاش کیر تو هم همینطور بود و منو میکردی.چند وقتی تو سکس بحث کیر کلفت بود که یکبار زنم گفت زن فلان دوستت یکبار از سکسشون می‌گفت واسم تعریف کرد که شوهرش که دوستم باشه خیلی کیرش کلفته و خیلی تو سکس هاته.بی اختیار گفتم دوست داشتی که منم کیرم بزرگ بود که گفت اره خیلی ولی حیف…خوشبحال لیلا زن دوستت که حسابی داره حال میکنه با کیر بزرگ شوهرش .نمیدونم چرا وقتی زنم از کیر کلفت دوستم می‌گفت اینقدر حشری میشدم .یه مدتی گذشت و ما رفت امدمون با دوستم زیادتر شده بود و یه جورایی حس میکردم دوستم و زنم یجور خاص بهم نگاه میکنن و رفتار خانمم هم خیلی با من سرد شده بود ولی چون به زنم اعتماد داشتم هیچوقت فکرشم نمیکردم که بخواد بهم خیانت کنه و همش فکر میکردم شاید از اینکه من یه شهر دیگه کار میکنم و هر دوهفته یکبار میام مرخصی از این وضعیت خسته است و اینجوری باهام سرد شده و تصمیم گرفتم این دفعه یک هفته زودتر بیام خونه و یجورایی سوپرایزش کنم و یه مسافرت ببرمش.واسه همین چیزی بهش نگفتم و یک هفته زودتر آمدم مرخصی و بهش نگفتم .وقتی آمدم و کلید به در انداختم و رفتم تو از اتاق خوابمون صدای فرشته میومد خیلی یواش رفتم بسمت اتاق دیدم وای فرشته با یکی لخت تو بغل هم هستند و اینقدر حشریه و داره اه و ناله میکنه که اصلا حواسشون به هیچ چیز نبود .از یه طرف خشم و عصبانیت داشتم و از یکطرف میخاستم ببینم این کیه و داره چیکار میکنه که زنم بخاطر اون با من سرد شده و داره خیانت میکنه.رفتم یکم جلوتر خدای من اون دوستم بود که داشت کس زنمو می‌خورد و به حالت ۶و ۹هستند و زنم هم کیر اونو می‌خورد.و هی قربون صدقه کیرش میرفت.اون کیر اینقدربزرگ بود که اصلا تو دهن فرشته جا نمیشد .نمیدونم چرا اینقدر حشری شده بودم نمیتونستم قدم از قدم بردارم و کاری بکنم منم با دیدن این صحنه حسابی سیخ کرده بودم. یهو دیدم زنم از رو سر دوستم بلند شد و گفت بسه بیا جرم بده و خوابید و پاهاش را برد بالاو دوستم با کیرخیسش آمد طرفش و گفت التماسم کن بگو که کیر سعید را نمی خوای بگو اون کسش نمیتونه کس به این نازی را بکنه بگو تا بکنم زنم هم می‌گفت توروخدا منو بکن با کیرکلفتت من کیر تورا میخوام سعید کیرش دودوله نمیتونه منو بکنه اون این کس را آماده کرده واسه تو .توروخدا َبکن منو این دوماه که داری میکنی من تازه دارم میفهمم این ۱۴سال سکس نکردم و الان معنی کیر را دارم حس میکنم.از این که تحقیر میشدم خیلی ناراحت بودم ولی اینقدر شهوتی شده بودم که زنم داره لذت میبره که هیچ حرکتی نمی تونستم بکنم.دوستم کیرشو کرد تو کس زنم و آخ و آوخ زنم بالا رفت و چنان از درد و شهوت کمر دوستما چنگ میزد و قربون صدقش میرفت که هیچوقت با خودم اینجور نبود .یهو دوستم گفت پاشو قمبل کن میخوام از کون بکنمت زنم می‌گفت نه توروخدا از عقب بیخیال شو اون دفعه که کردی خیلی اذیت شدم و درد کشیدم دوستم گفت بلند شو جنده خانم قمبل کن وگرنه دیگه نمیام پیشت .زنم قمبل کرد و با دستاش لای کونشا باز کرد دوستمم یه تف انداخت رو کونش و کیرشو یهو کرد توش.زنم از درد هی دستاشو میزد رو تخت و التماسش می‌کرد که توروخدا بسه دارم پاره میشم دوستمم می‌گفت خفه شو عادت میکنی یه چند دقیقه کرد کیرشو درآورد سوراخ کون زنم مثل غار شده بود.دوستم گفت میخام ارضا بشم کجات بریزم که زنم گفت بکن و آبت را بریز تو کسم دوست دارم از تو بچه دار بشم اونم نامردی نکرد و کیرشو تا ته میزد تو کس زنم و یهو لرزید و تموم آبش را ریخت تو کوس زنم و محکم بغلش کرد و چندتا بوس ازش برداشت و گفت واقعا حیف این کوس که این سعید نتونسته بکنتش و سیرابش کنه.من یواش از در آمدم بیرون و یکساعت بعدش که مطمن شدم دوستم رفته رفتم تو خونه زنم همونجوری رو تخت خواب بود تا منا دید هول شده بود گفتم چرا لختی گفت میخاستم برم حموم سرم گیج میرفت و خوابم برد.منم به روی خودم نیوردم…برنامه مسافرت هم چیدم ولی به پیشنهاد زنم با دوستم رفتیم که اونم داستانش را می‌نویسم واستون
نوشته: سعید