داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

سکس زنم با داداشش

سلام خدمت تمام دوستان انجمن کیر تو کس.
یاسر هستم سی ساله از جنوب خاطراتی که براتون تعریف میکنم واقعی هست .پس اگر دوست دارید باور بکنید .دوستم داشتید باور نکنید .
من وقتی بیست ساله بودم ازدواج کردم خانمم پنج سال از من کوچکتره دو تا بچه ام داریم.
زن من چند تا داداش داره که یکیشون مجرد هست .توی یک شهری دیگه سر کار هست معمولا چند وقتی یک بار میاد سری به خانواده اش بزنه .
نمیدانم از کجا شروع کنم.
زن من جلوی داداشش راحت میپوشه ‌.
خیلی با هم خوب هستن .اصلا کسی شاید باور نکنه برادری با خواهرش سکس کنه.
داستان از جایی شروع شد مال پنج سال پیش بود .برادر زنم هر وقت میومد سری به خانواده اش بزنه .خونه ی خودشون نمی‌رفت.شب میومد خونه ی ما می‌خوابید که صبح من برم سر کار کسی خونه نباشه با خواهرش سکس داشته باشه.
اسم داداشش سجاد هست.
سجاد یک بار از بالای سرش رد شدم دیدم داستان سکسی هایی که میخوان راجب آبجی هست.
من اصلا موهام سیخ شدن .از اون موقع بهشون شک کردم.
همیشه میومد خونه ما بچه کوچک داریم باهاش بازی کنه .به بهانه بچه میومد که دلش تنگ شده.
از اون موقع که دیدم داره داستان سکسی میخونه زیاد تحویلش نمیگرفتم.
دنیا روی سرم میچرخه.
شک من خیلی بیشتر شده بود.
مثلا وقتی داداشش میرفت سرکار شهر خودش .من شب با خانم سکس میکردم میدیدم میلی نداره در صورتی که یک هفته هم سکس نکرده بودیم .
یا وقتی سکس میکردیم کیرم آب سفید رنگی دورش میشد.
هر وقت داداشش میومد شهر ما ساعت سه شبم می‌رسید. نمی‌رفت خونه پدر مادرش مستقیم میومد خونه ما از روی دیوار می‌پرید داخل خونه.
چجوری شد یک بار شک من به یقین تبدیل شد .
صبح زودی روز بارونی بود داداشم زنگ زد گفت خانمم زایمان داره تاکسی گیر نمیاد بیا خانمم را برسون بیمارستان .
جمعه بود برادر خانمم بود .
من که دوست نداشتم برم .چون میترسیدم تنها بشم خانمم را بکنه این بی ناموس .
اینقدر برادر خانمم اصرار می‌کرد برم منو پاس می‌کرد. خیلی دلش می‌خواست من برم.
منم گفتم چکار کنم مچ اینا بگیرم .
تبلتی داشتم گذاشتمش روی ضبط صوت .قبلشم کردم گذاشتم توی پنجره داخل اتاق خواب رفتم زن داداشم را رسوندم بیمارستان بعد از دو ساعت اومدم ببینم چکار میکنن .
اومدم تبلت را از حالت ضبط صوت خارج کردم و صدا را داخل تلگرام ذخیره کردم که پاک نشه.شب وقتی تنها شدم صدا را گوش کردم دنیا رو سرم خراب شد.
صدای صحبت کردنشون زیاد واضح نبود .بیشتر صدای تلمبه زدن و آخ اوخ بود.
مونده بودم چکار کنم .یک شب وقتی که کسی خونه نبود آخرای شب که بچه ها خواب بودن .
گفتم به خانمم که من برات چی کم گذاشتم به من خیانت میکنی .هزار تا قسم خورد ‌جان بچه ها را قسم خورد .
منم صدا را براش گذاشتم زیر بار نرفت گفت من خواب بودم .
گفت شاید صدای جق زدن داداشم باشه…یا صدای فیلم دیدن داداشم .اصلا هرکاری کردم زیر بار نرفت.
بعدشم من را تحریک کرد شروع کردیم سکس کردن .که فراموش کنم .
قشنگ تابلو بود سیر بود .الکی آخ اوخ می‌کرد من تحریک بشم .من که حرفش باور نکردم.
من را خر کرد .گفت اگر مشکلت داداش من هست میگم دیگه اینجا نیاد.
گفتم باشه.
یک چند وقتی میشه داداش نیومده دیگه برای خواب.
که داداشش خداروشکر به خاطر یک مسائلی دو سال افتاد زندان من راحت بودم .
که دوباره آزاد شد
خونمون رو به خاطر اون گوساله جابجا کردم .
چون خونه قبلیمون کنار خونه پدر مادرش بود
رفتیم جای دور تری .
ناگفته نماند که من همیشه موقع سکس از خانمم حرف میکشم وقتی توی اوج شهوته میگم من بهتر میکنم یا داداشت .که میگه تو.
بازم همین عیدی بود بازم شبش خوابم نرفت چون داداشش خونمون بود .هر وقت توی کف میشه پیداش میشه .
گفتم شاید قبلا من اشتباه میکردم به زنم بد شک شدم‌
ولی ته قلبم صاف نمیشه.
خدا کنه اشتباه کرده باشم.
صبح زود رفتم سر کار تبلت را زدم روی ضبط صدا گذاشتم زیر تخت رفتم سر کار .
بعدش آمدم خونه صدا را فرستادم روبیکا .عصر توی مغازه گوش کردم.
صدا را پلی کردم تو مغازه دیدم یک ساعت بعد از رفتن من بچه کوچک داشتم گریه کرد .بعدش داداش اومد کنار خواهرش روی تخت یک خورده صحبت کردن .(واضح نبود) صدایه گریه بچه داخل گهواره قطع شد .فقط صدای تلمبه زدن میومد با موقعی که می‌خواست آبش بیاد .صدای آخ و لبای خواهرش را می‌خورد اومدم.
من شب با اعصابی کیری اومدم خونه باهاش دعوا کردم صدا را هم براش گذاشتم بازم زیر بار نرفت گفت شاید قرص خواب داده بیهوشم کرده.
من گفتم صبح میریم پزشک قانونی معلوم میشه همه چی کلی ترسوندمش که واقعیتش را بگه .نگفت نیم ساعت بعد دوباره مثل قبل خرم کرد که نریم پزشک قانونی معلوم نشه .
منم که صدای ضبطی را گوش داده بودم خیلی شهوتی شده بودم سه بار همون شب کردمش .
شب تا صبح کردمش کلی هم حرف زدم باهاش .
گفتم فک نکن من خر هستم .من باور نمیکنم .فقط دوست ندارم زندگیم خراب بشه .به خاطر بچه ها باهات موندم .نمیخواد بری به اون داداش بی ناموست بگی که من میدونم جریان بینتون .فقط به خاطر بچه کوچک چند سال باهات زندگی میکنم تا بچه بزرگ بشه.
بعدشم شهر ما کوچکه دوست ندارم انگشت نمای مردم بشم .
داداشش دیگه شبا نمیومد برای خواب .
فک کنم بهش گفته بود .ولی حسی بهم میگه صبحا که من میرم سر کار اون میاد یا عصرا که نیستم .
چند مدتی باهاش قهر بودم تحویلش نمیگرفتم خانمم را گفت چرا اینجوری شدی .
گفتم به خاطر خیانت تو .که شروع کرد گریه کردن .و قسم خوردن که اشتباه میکنی .گفتم خر خودتی.
فقط دوست دارم ببینم چجوری این را خر کرده.
ولی یک حسی بهم میگه دوست نداره بهش حال بده این از ترس تن به این سکس داده.
آخه داداشش ده سال ازش بزرگتره .
پنج سال از من بزرگتره .هنوز زنم نگرفته.
دوستان ببخشید اون جوری که باید داستان را ننوشتم .
ولی شاید یک دوربین مخفی نصب کنم فیلمشو بگیرم .
دوستان شما جای من نیستید پس قضاوت الکی نکنید.
فقط و فقط به خاطر بچه هام و زندگیم هیچ کاری نکردم .
سپردمش به خدا .
خدای من بزرگه مادرشو میکنه
منتظر خبر مرگشم اون روز خوشی منه

نوشته: یاسر

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها