داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

دانلود فیلترشکن oblivion برای اندروید:
دانلود با لینک مستقیم
داتلود از گوگل پلی
دانلود از گیت هاب

دانلود فیلترشکن MAHSANG برای اندروید:
دانلود با لینک مستقیم
دانلود از گوگل پلی
دانلود از گیت هاب

دوست زنم، زن دوستم

اول بگم که داستان واقعیه و زیادم هست و اینکه من نویسنده خوبی نیستم و اولین بارم هست
دوم اینکه اسما مستعاره…اسم من سامانه
بالاخره بعد از دو سال بودن با هم به عنوان دوست دختر، دوست پسر با دلسا ازدواج کردم
تو عروسیمون مارال خیلی به چشمم میومد مخصوصا با اون لباس تنگو بنفشش که بدنش هم خیلی خودنمایی میکرد مارال بهترین دوست دلسا بود از بچگی با هم بزرگ شده بودن همچنین زن علی که بهترین و تنها دوستم بود.
بعد از عروسی تا مدتها به مارال فک میکردم و وقتی بدن سکسیشو با اون ممه های بزرگ و رونای کلفتش تصور میکردم حس شهوتم صد برابر میشد حتی تو سکسام با دلسا همش جلو چشمام بود
بعد از عروسیمون دیگه نتونستم ببینمش تا اینکه واسه شام دعوت شدیم خونشون.وقتی رسیدیم دل تو دلم نبود دوست داشتم به محض باز شدن در بپرم تو بغلش و اون لبای کوچیکشو بخورم ولی …
در زدیم رفتیم داخل علی اومد استقبالمون رفتیم داخل نشستیم منتظر مارال بودم علی شروع کرد به حرف زدن با من دیگه حواسم پرت شد تا اینکه مارال با سینی چایی اومد وااای یه لباسی پوشیده بود یه شلوار سفید تنگ که میشد شرت مشکیشو از زیرش دید با یه تاپ زرد
چایی رو تعارف دلسا کرد برداشت اومد جلو من چایی تعارف کرد نمیدونستم چایی بردارم یا چشم از ممه هاش بردارم محو ممه هاش بودم که با صدای دلسا به خودم اومدم مرسی ابجی جان(چون خیلی با هم دوست بودن به هم میگفتن ابجی منو علیم به هم میگفتیم کاکا)خیلی خوش طعمه مارال تشکر کرد منم چایی برداشتم
نشست و سرگرم تعریف شدیم و منم گاهی مارالو دید میزدم تا اینکه مارال متوجه سنگینی نگاهم شد و شام رو بهونه کرد و با دلسا رفتن میزو بچینن منم با علی حرف میزدم و نگاهم به مارال بود و اونم گاهی با لبخند ملیح جوابمو میداد میزو چیدن و رفتیمو نشستیم سرمیز مارال رو به روی من دلسا هم رو به روی علی من گاهی به عمد پامو میزدم به پاهای مارال که خیلی نرمو گوشتی بودن همچنین متوجه سنگینی نگاه علی به دلست شدم.
حدود دو ماه بعد از اون شام علی واسه کاراش تا دور موقع شرکت میموند و منم شبا دور موقع میومدم خونه مارال هم میومد پیش دلسا یا به عکس که تنها نباشن.
سرکار بودم دلسا زنگ زد پول خواست تا با مارال برن خرید و بعد بیان خونه ما بهش دادم منم دیگه کارام تموم بود با دو تا از بچه های شرکت رفتیم یه دوری بزنیم رفتیم یه جا نشستیم یکی دوتا پیک مشروبم خوردیم دوباره رفتیم دور زدن اخرای شب بود بچه هارو رسوندم خودمم رفتم خونه کلید انداختم رفتم تو دیدم کسی تو حال نیست دوتا اتاق پایینم نگاه کردم کسی نبود سرم یخورده درد میکرد یهو دیدم چراغ اتاقمون که طبقه بالا بود روشنه رفتم سمت اتاق درو باز کردم دیدم دلسا و مارال خوابن دلسا رو صدا زدم اومد بیرون با دیدن ممه هاش هوسم زیاد شد در اتاق رو بستم دلسا رو چسبوندم به دیوار و شروع کردم به لب گرفتن وحشیانه لباشو میخوردم رفتم سراغ گردنش یکم خوردم نالش در اومد منو هل داد عقب گفت نکن مارال بیدار میشه زشته بزار وقتی رفت بی اعتنا به حرفاش دوباره شروع کردم به لب گرفتن دستمم بردم لای پاش و کصشو مالیدم حدود سه دقیقه همینجوری بودیم که شلوار دلسا پر از اب شد گفت دیگه کافیه صدامون زیاد میشه مارال بیدار میشه گفتم اونم مث تو ارضا میکنم گفت پس برو سراغش منتظرته جا خوردم از حرفی که زد گفتم منظورت چیه گفت باهاش حرف زدم گفت تورو میخاد گفتم پس تو چی گفت منم علیو میخام دلسا بردم تو اتاق پایین در رو قفل کردم افتادم به جونش حدود نیم ساعت باهم سکس کردیم بیحال افتادیم کنار هم گفت برو سراغ مارال الان مستی اگه چیزی گفت میگیم مست بودی ولی اگه خوشش اومد که هیچ یه نگاه به دلسا کردم از اتاق رفتم بیرون رفتم پیش مارال دراز کشیدم شروع کردم دستاشو نوازش کردن که گفت دلسا نکن خوابم میاد گفتم باشه با صدای من به خودش اومد و سریع از جاش بلند شد شوکه شده بود یهو لبامو گذاشتم رو لباش و شروع کردم به خوردن طولی نکشید که به هم پیچیدیم لباساشو دراوردم پاشو انداختم پایین تخت از هم بازشون کردم و شروع کردم به خوردن کصش خیلی سفید بود کصش بعد بلندش کردم جلوم زانو زد و شروع کرد به ساک زدن دیگه صدامون کله اتاقو پر کرده بود پرتش کردم رو تخت بالشت گزاشتم زیر شکمش و خیلی اروم کیرمو کردم تو کصش داغو خیس بود روش دراز کشیدم و بعد از چن ثانیه شروع کردم به تلمبه زدن ممه هاشم از زیر گرفتم ممه های دلسا بهتر بودن ولی کص مارال بهتربود حدود نیم ساعت تو چنتا ‌‌پوزیشن کردمش تا اینکه دلسا هم اومد به ما ملحق شد کنار مارال دراز کشید کیرم دراوردم و جق زدم یک دقیقه شد تا ابم بیاد ابمو با فشار ریختم رو ممه هاشون.
بعد از اونشب با دلسا حرف زدم علیم دلسا رو میخواست و دلسا هم اونو
دیگه جمع دوستانه و صمیمی ما شده بود خیانت به هم تا اینکه چهارتایی تصمیم گرفتیم به گروپ سکس

نوشته: سامان

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها