سلام دوستان ،اسم من علی هست زن داداش خانمم رفت آمد زیادی تو جمع خانواده خانمم داشت که این خانم با ۲۴ سال سن ازدواج کرده و بخاطر مسائلی جدا شده بود و حسابی هم به خودش میرسید. یه روز تعطیل رفته بودیم باغ مادر خانمم و اونحا همگی نشسته بودیم و صحبت میکردیم ،صحبت از خارج رفتن شد و ایشون هم اشتیاق خیلی زیادی داشت که بره اروپا ،منم گفتم من یه دوستی دارم که اگه پاس و عکست رو بهش بدی تا یک ماه ویزای بدون دعوتنامه ردیف میکنه و بعد پول رو میگیره ،این صحبتها تموم شد و ایشون بعد از دو روز به من زنگ زد و گفت که میخواد که من دوستم رو بهش معرفی کنم ،من یه قرار تو شرکت خودن باهاش گذاشتم و عصری که همه رفته بودن اومد شرکت و منم از همونجا بردمش خونه که نزدیک شرکت بودم و میدونستم خانمم تا شب نمیاد چون رفته بود خونه مادرش و منم شام باید میرفتم اونجا،خلاصه ما رسیدیم خونه و صحبت شروع شد که اروپا چطوره و چجوریه همزمان منم یه قلیون چاق کردم و با نفری یه لیوان ودکا آوردم و کمی میوه نشستیم به صحبت از اونجایی که میدونستم شدیدا اهل قلیون و مشروب هست ازش خوب پذیرایی کردم و صحبت رو کشوندم به آزادی اروپا که گفتم یا باید سفت و سخت باشی بری دنبال درس یا کار یا اینکه همون ايرانيهای خودمون آنقدر اذیتت میکنن تا فرار کنی ،و گفتم روحیه تو کدوم رو میطلبه که گفت من راحت هستم از هر لحاظ که گفتم اگه راحتی چرا با مانتو نشستی ،گفت آخه لباسم ناجوره که گفتم همینه که زندکی برای شما اونجا سخته تا بیایین جا بیوفتین خودتون رو باختین ،آقا سرتون رو درد نیارم پا شد مانتو رو درآورد و تاپ تنش بود با شلوار کی یقه تا وسط سینه باز سینه ها خوش فرم قلیون میکشه مشروب میزنه یواش یواش مشروب گرفتش و صحبت هم شیرین افتاده خلاصه ساعت رو نگاه کرد و گفت آوخ آوخ ۸ شب شده من باید برم بلند شدیم رو با ماشین من راه افتادیم تو را من چاله چوله ها رو نمیدیدم ماشین حسابی میافتاد تو سرعت کیر و دست انداز ،نزدیک خونشون نگه داشتم تو یه کوچه خلوط و خواستم خدا حافظی کنم که دیدم چنان مست کرده بدتر من که دیگه هیچی حالیش نیست ،نگاهمون به هم گره خورد و لبامو ن رفت تو هم الان نخور کی بخور همون شد که ما عاشق هم شدیدیم و کارمون به سکس و رفت آمد زیاد کشید همون باعث شد هم خواهر بزرگش و هم زن برادر خانمم فهمیدن و شدیم چهار نفر حسابی خوش گذروندیم و هر سه تاشون رو میکردم تا اینکه دیگه من سفر کردم با زن بچه اومدم اروپا.داستان چطوری کردن رو هم تو همه دانستانها میشه خود من سرتون رو درد نمیارم.
نوشته: علی