داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

سکس زنم با من و دوستم

باسلام خدمت همه شمااین داستان نیست واقعیت دارد من اززمان کودکی یه دوست دارم به اسم فردین اززمان کودکی همسایه دیواربه دیوارما بود ازسن پانزده سالگی مرابه خانه شان میبرد و با کیرش لاپایی میرفت آبش را میریخت لای پام و کم کم جلق زدن رابهم یاد داد ومدت ده سال است که هر روز با هم سکس میکنیم و بعد از مدتی یه روز که کسی خانه ما نبود وشب تنهابودم بهش زنگ زدم وآوردمش به خانه وهمون لحظه بعد از ورود مرا دربغل گرفت و لبم راخورد مرا به اتاق خواب برد و مرا لخت کرد وشروع به خوردن سینه هام کرد وکیرش را لای پاهام کردوکرم زدولاپایی میکرد تااینکه گفت بیا ازکون بکنمت گفتم درد داره گفت کرم میزنم به هربدبختی بود من را راضی کرد و پشت بهش کردم و با انگشتهاش کونم را بازکرد وکرم زد به کیرش وآرام کیرش را به داخل کونم فروکرد خیلی اولش درد داشت وچنددقیقه بی حرکت ماندتا لبه کونم باز شه بعد از باز شدن کونم آرام آرام آرام تلمبه میزد خیلی حال نداد موقعی حال دادکه باکرم کیرم را مالش میداد وشهوت گرفتم و گفتم فردین تندتند بکن آتیشم بزن اون هم امان نداد و تا جایی قدرت داشت تلمبه میزدو یهو دیدم داخل کونم داغ داغ شد وخودم هم خود به خود بدون اینکه به کیرم دست بزنم ارضا شدم خیلی خیلی حال داد جاتان خالی.خودت فردین هم خیلی حال کرده بود و بعد از یه ساعت باز هم به جانم افتاد و اینبار از روبرو باهم حال کردیم وحین کردنش سینه ام راهم میخورد تا جفتمون ارضا شدیم وحالش رامیبردیم

تا اینکه من ازدواج کردم وخانه مان ازاون محله رفت و سیم کارتم راعوض کردم وحدودسه ساله که فردین را ندیم تا اینکه بهار 97تو خیابان من را دید و بوق زد سوارم کردو احولم را پرسید میدانست که زن گرفتم میگف که از زندگی ات راضی هستی منم گفتم خیلی راضیم و از این حرفها و مرا تا سر کوچه خانه ام رساند و شماره ام را گرفت و خداحافظی کرد. رفت فردای آن روز بهم زنگ زد وگفت میخوام بیام خانه ات منم گفتم خوش آمدی وبرای شام دعوتش کردم خانه وشب آمدخانه و بعد از روبوسی بامن وسلام واحوالپرسی بازنم آمد نشست رو مبل و از زمان کودکی و نوجوانی گفتیم و خندیدیم وخاطرات را مرور کردیم و خانمم ازمان پذیرایی میکرد و از زیر چشم هی به سینه ها و باسن خانمم نگاه میکرد دیدم که راستش کرده از زیر شلوار از خانمم بگم یه زن سبزه پوست باسینه های متوسط و باسن قلمبه و قدمتوسط وچشمهای مشکی. زن من درخانه با سارافن بلند و روسری استفاده میکنه حتی وقتی که خودمان دونفری هستیم به زور بدون روسری و سارافن میگرده میگه عادت ندارم زیاد لخت باشم مگر زمان خواب یا زمان سکس با این وصف که گفتم وقتی که سکس داریم خیلی شهوتش میره بالا وجیغ وداد میکشه طوری که اگر با لبم دهانش را قفل نکنم بدون شک همسایه ها میفهمن.

خلاصه اونشب فردین دوستم رفت وخیلی نگاههای تحریک آمیز به زنم میکرد وخداحافظی کرد و رفت و فرداش زنگ زد بهم آمد دنبالم گفت حاضری به یاد قدیم سکس بکنیم منم گفتم هستم خدمتت گفتم جا نداریم گفت توماشین بریم بیابان گفتم بریم درطول راه گفت که هنوز مجردم وبه خاطر مشکلات مالی ازدواج نکردم و رفتیم جاده خاکی خلوت وشروع به سکس کردیم درصندلی عقب هین سکس بهم گفت هست یادت که زمان مجردی گفتیم اگه هر کداممان زودزن گرفتیم زنش رابیاره بکنیم منم درحالت شهوت گفتم زنم را میارم پیشت بکنی بعد از سکس وقت برگشتن گفت سرقولت هستی اولش قبول نکردم بعدش گفتم باشه خبرت میکنم رفتم خانه به عشق فردین زنم راحسابی کردم ودرحین کردن به فکر سکس سه نفره افتادم ولی جرات نداشتم به زنم بگم که بیا به فردین کوس بده اینم بگم که زنم خیلی کوسش تنگه حتی چندبارهم رفته بهداشت جهت معاینه زنانه بهش گفتن عمل زیبایی انجام دادی که خیلی تنگه دهانه کوسد خانمم باافتخارمیگفت نه انجام ندادم اونم میگفت خوشبحال شوهرت خلاصه فرداش به فردین گفتم که نمیتونم به زنم بگم بایدکاری دیگه بکنیم فکرهامان راروهم گذاشتیم وتصمیم گرفتیم که بریم تفریح روزجمعه فرارسیدوبه خانمم گفتم که بربم تفریح بافردین ساعت 9صبح21اردیبهشت97راه افتادیم باپراید فردین به سمت پاوه طرفهای کردستان توصیه میکنم که برین برای مسافرت خیلی جاهای باصفایی داره وخلاصه رفتیم به یه جاده فرعی خلوت که اطرافمان کسی نبود وپیاده شدیم وبافردین وزنم وسایل رابردیم پایین دیدم فردین هریه سر نگاه میکنه به باسن زنم وکمی کیرش برجسته شده بود ومشغول پهن کردن وسایل وچادرمسافرتی شدیم که متوجه شدیم زغال ونوشابه ودوغ یادمان رفته که بخریم ومن گفتم که من میرم بخرم وفردین آمدپول بهم داد که برم بخرم بهش گفتم که الان وقتشه من رفتم شروع بکن به راضی کردنش وبه راه افتادم برم تویه روستا که حدود سه کیلومتر فاصله داشت به اسم روستای شمشیر رفتم کمی جلوتر وماشین راخاموش کردم وبرگشتم یواش یواش که کسی متوجه بازگشت من نشه نزدیک چادرشدم بین درختان دیدم فردین داره باخانمم صحبت میکنه ومیخندن وهرازگاهی فردین به بهانه وسیله برداشتن به زنم میچسبه وخودش رامیماله به باسن زنم ویهودیدم که فردین ازپشت خودش راباتمام قدرت به زنم چسباند وسینه های زنم راگرفت وزنم جیغ کشید گفت نکوهرچه فوش داد فردین دست بردارنبودکه نبود یه دفعه زنم رابه زوربردداخل چادر ومن هم نزدیک شدم وروسری راازسرزنم برداشت وبه زورلبش رامیخورد وکوس زنم راازروی ساپورتش میمالید ومیگفت ازروزاول توکف کون وکوست هستم وزنم که کمی شهوت گرفته بودش گفت آخه الان شوهرم میاد وفردین گفت که تانیم ساعت دیگه نمیاد راحت باش در یه چشم بهم زدن ساپورت زنم رادرآوردوازروشرت کوس زنم راخورد وزبان لای کوسش میکشید که دیدم زنم دست برد کیرفردین راگرفت وبراش میمالیدوجیغ میکشیدازدرد شهوت وفردین کیرش رادرآوردوبه حالت شش ونه درآمدن فردین درازکشیدو زنم آمدروی سینه اش وکوسش رابه دهن فردین فروکرد وشروع کردبه ساک زدن برای فردین که یه دفعه زنم جیغ بلندی کشیدو صداش پیچید ومنم داشتم حال میکردم که زنم برعکس شد وفردین لنگهاشا داد بالا وآرام سر کیرش را تاته به زورفروکرد توی کوس زنم که یه آه مردانه کشیدو شروع کرد به تلمبه زدن وتند تند میکرد توی کوسش ودرمیاورد وقربان صدقه زنم میرفت میگفت تاالان کوس به این تنگی ندیدم کوس گربه ای من تویی یعنی کوس تنگ وباتمام قدرت آبش را ریخت روکوسش وسینه هاشا میمالیدو خودشان راپاک کردن وشروع کردن به صحبت که به فردین میگفت به شوهرم نگی فردین هم قول داد که نگه به من ویه لب از هم گرفتن ومن هم دور شدم ورفتم زغال واینا گرفتم وبرگشتم وفردین آمد پیشم بهم گفت ایول چه زن کوس تنگی داری وآمدم پیش زنم دیدم زنم تو خودشه دستش راگرفتم وگفتم چیزده مریضی گفت نه یه کمی توفکربودم گفتم عیبی نداره خودت راناراحت نکن ویه خنده معنی داربه زنم کردم وبلندش کردم که بیا بساط کباب رادرست بکنیم وبعداظهرش رفتیم خانه وبه یاد روزی که گذشت یه راند بازنم حسابی حال کردیم وبعدازمدتی فردین را چند بارخانه تنها گذاشتم تا دلی سیر کوس زنم راجربده و حدودا سه ماه زنم دانست که منم میدانم یه روز به فردین گفتم من میرم نیم ساعت دیگه میام رفتم وآرام برگشتم خانه ودیدم زنم آمدپیش فردین ونشست روی پاش و لبش راگذاشت رو لبش و سینه اش را داد فردین بخوره که یهو من آمدم پیششون دیدم زنم خشکش زده ومنم فرصت ندادم وپریدم سینه های زنم راخوردم ومن وفردین بلندش کردیم بردیمش توی اتاق خواب وحسابی همزمان کوس وسینه وباسنش راخوردیم وازکوس وکون حسابی کردیمش وتاشب سه باردیگر هم حال کردیم وشب وقت خواب به زنم گفتم که ازروزاول میدانستم که باهم هستین تووفردین گفت ناراحت نیستی که یکی دیگر زنت رابکنه گفتم نه چون من خیلی شهوتی هستم ویه لب ازهم گرفتیم و خوابیدیم الان که9 اسفند 97است دیروز فردین آمد و تاشب سه بار سکس داشتیم وگفت میخواهد برای همیشه ازایران بره وخداحافظی کرد ورفت و کمی من وزنم ناراحت شدیم و پرایدش رابه عنوان کادو به نام زنم سند زد به جای زحماتی که به زنم داده بود…خواننده عزیز همه اش راست نوشتم لطفا نظرات خودرا بفرستید. این اولین وآخرین داستان من است خوش باشید. بای

نوشته: دوست همه

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها