داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

تجاوز در ماشین

با ویبره موبایلم از خواب پریدم تا میخواست زنگ هشدار بخوره زود قطعش کردم چون با صدای خالی خوب بیدار نمیشدم و معمولا موبایل رو میذاشتم زیر بالش تا ویبرش بیدارم کنه. ساعت ۵ صبح بود خوابالو بلند شدم آماده بشم برم سرکار. طبق معمول یه صبحونه کوچیک و سریع از فلاسکی که از شب قبل پر شده بود خوردم و لباسامو پوشیدم که دیگه راه بیفتم قبل از رفتن رفتم داخل اتاق خواب، همسرم میترا هنوز خواب بود خیلی دوستش داشتم و ۳ سالی میشد که ازدواج کرده بودیم و فعلا قصد بچه دار شدن نداشتیم، از پیشونیش آروم بوسیدم که بیدار نشه و رفتم دم در ادوپرفیوم زدم و ساعت ۵:۳۰ راه افتادم. توی تاکسی نشستم صندلی عقب یه کم جلوتر یه خانم سوار شد و یکم بعدش یه خانم دیگه اومد و عقب نشست و این خانومه چسبیده بود به من. قبلا یکی دوباری دیده بودمش و یه زن جوان کاملا معمولی بود. چند دقیقه از راه افتادن تاکسی نگذشته بود که حس کردم این زنه داره بازو و رونشو به من میماله اولش گفتم حتما جاش راحت نیست و داره تکون میخوره جاش میزون بشه بخاطر همین با وجود جای کمی که داشتم بازم تا جایی که میشد خودمو جمع کردم ازش فاصله گرفتم گوشه ماشین تا اون زنه جاش آزادتر بشه اما در کمال تعجب دیدم بازم اومد سمت من و دوباره خودشو میمالید به من. تصمیم گرفتم واکنشی نشون ندم و از شیشه بیرون رو نگاه میکردم که حس کردم دستش رو از زیر کیفم که روی پام گذاشته بودم رد کرد گذاشت روی خشتکم و سعی داشت کیرمو بماله اون لحظه که اینکارو کرد سریع تکون خوردم و بهت زده بهش نگاه کردم که یه لبخند بهم زد و همچنان جوری که بقیه متوجه نشن داشت کارش رو ادامه میداد. دستمو گذاشتم رو دستش و سعی کردم دستشو پس بزنم ولی تو اون فضای کم و با وجود بقیه تو ماشین خیلی کنترلی روی اوضاع نداشتم و اون زن همچنان داشت کیرمو میمالید که بی اختیار و ناخودآگاه و علیرغم میل باطنیم کیرم آروم آروم داشت شق میکرد اون لحظه به این مورد فیزیولوژی مردها و به اون زن تو دلم لعنت میفرستادم که چرا باید این اتفاق بیفته. موبایلمو از کیفم در آوردم رفتم تو قسمت یادداشت ها و نوشتم «لطفا این کارو نکن کافیه من متاهلم» و صفحه موبایلمو بهش نشون دادم و خوند ولی همچنان داشت کیرمو میمالید و دیگه کیرم کامل شق کرده بود و چون شلوار پارچه ای هم داشتم راحتتر میتونست به کیرم دسترسی داشته باشه. عصبی شده بودم براش دوباره نوشتم «توروخدا بس کن ادامه نده» و بازم خوند اما روش تاثیری نداشت و بازهم کیرمو از روی شلوارم میمالید. یاد میترا افتادم که طفلک خبر نداره برای شوهرش چه اتفاقی داره میفته و از این ناراحت بودم که اصلا چرا تو این موقعیت باید شق کنم و کمی احساس گناه داشتم اما حقیقت این بود که تقصیر من نبود و حتی لذتی هم نمیبردم و اون لحظه فقط کلافه، مضطرب و عصبی بودم اما کیرم کنترلش دست خودم نبود. حس کردم اگر کمی دیگه ادامه بده آبم میاد، دوباره براش نوشتم «جون هرکی دوست داری بس کن کم مونده ارضا بشم و شلوارم پارچه ای هست معلوم میشه آبروم میره خواهش میکنم بس کن» اما وقتی اینو خوند لبخند مرموزی زد و مالیدنش سریعتر شد و کمی بعد آبم اومد و اون اتفاقی که نباید میفتاد افتاد. زنه هم که دید ارضا شدم دستشو کشید و جوری نشست که انگار از اول اتفاقی نیفتاده. داشتم دیوونه میشدم از شانس شلوارم هم پارچه ای و نازک بود و تابلو بود اگه همینجوری میرفتم سرکار، به راننده گفتم آقا نگه دارید پیاده میشم کرایه رو دادم پیاده شدم جوری کیفمو دستم گرفته بودم خشتکم دیده نشه. رفتم اون طرف خیابون و با یه ماشین دیگه برگشتم به محلمون جلوی در خونه که رسیدم گفتم اگه لباسمو عوض کنم میترا ببینه شک میکنه چرا تو شلوارم ارضا شدم بخاطر همین از جوب کمی لجن برداشتم ریختم رو خشتکم و رون شلوارم که اگه دید بگم موتوری که رد میشد زمین کثیف بود سمتم لجن پاشیده شد. خلاصه لباسمو عوض کردم و شورت و شلوار کثیفمو کمی خیس کردم و راه افتادم رفتم سرکار. چند روز بعد همون زن رو دیدم که باز سوار همون تاکسی شد که من توش بودم فقط اینبار من جلو نشسته بودم و خداروشکر کردم که پیشش نیستم اما گذشت و چرخ زمونه بعد از چند روز باعث شد باز هم تو همون موقعیت دفعه اول قرار بگیریم و باز زنه نشست کنارم و دستشو گذاشت روی پام اما اینبار شلوار لی داشتم و راحت نمیتونست کیرمو دست بگیره هرچند انگار براش فرقی نمیکرد و داشت کیرمو میمالید و باز هم هر چقدر تو صفحه نوت موبایلم براش نوشتم باز کار خودشو میکرد تا اینکه دوباره ارضا شدم. براش نوشتم «باید باهم حرف بزنیم» اونم موبایلشو درآورد و نوشت «باشه، آخر مسیر که پیاده شدیم یکم بالاتر یه کافی شاپ هست میریم اونجا …»
از ماشین پیاده شدیم و راه افتادیم رفتیم داخل کافی شاپ خلوت بود به خاطر اول صبح بودن و دو تا مرد دیگه نشسته بودن و دیگه کسی نبود. یه دختری با خوشرویی اومد ازمون سفارش بگیره که زنه شالشو انداخت رو دوشش گفت من یه دمنوش چای سبز و به لیمو میخورم منم گفتم من چیزی نمیخورم ممنون که زنه جوری که انگار منو میشناسه دستشو روی میز دراز کرد گذاشت روی دستم گفت عزیزم اینجوری که نمیشه تو هم باید یه چیزی بخوری که من برای اینکه جلوی دختره تابلو نکنم گفتم لطفا برای من هم یه دبل اسپرسو بیارید. دختره سفارشو گرفت و رفت من هم آروم جوری که فقط خود زنه بشنوه با عصبانیت گفتم داری چه غلطی میکنی این کارا چیه زنه گفت بهتر نیست اول خودمونو بهم معرفی کنیم؟ من نسیم هستم گفتم برام مهم نیست چه خری هستی میگم این کارا برای چیه مگه من بهت نگفتم متاهل … که دختره اومد سمتمون حرفمو قطع کردم سفارشو گذاشت روی میز تشکر کردم و رفت و ادامه دادم مگه نگفتم متاهلم مگه نگفتم خوشم نمیاد از این کارات چرا ادامه میدادی؟ نسیم گفت چون خوشم میاد ادامه بدم چشم تورو گرفته برام مهم نیست زن داری گفتم زنیکه این خزعبلات چیه چی داری میگی بفهم دارم چی میگم نسیم شروع کرد دمنوشش رو خوردن، گفتم این کارت برخلاف خواسته منه و اسمش تجاوزه که نسیم خندش گرفت و بلند شروع کرد خندیدن و من بیشتر عصبی شدم گفتم حرف خنده داری نزدم میگم کارت تجاوزه میتونم ازت شکایت کنم که صدای خندش بلندتر شد. از روی عصبانیت یه مشت زدم رو میز و گفتم بسه، که حس کردم بقیه دارن مارو نگاه میکنن. نسیم گفت خب حرفات خنده داره که میگی تجاوز، گیرم که حتی رفتی شکایت کنی کی حرفتو باور میکنه؟ اصلا کی گفته این کار تجاوزه همچین قانونی تو ایران نداریم فقط خودتو مسخره میکنی و آبروی خودتو میبری.
حسابی کفری شده بودم اما خودم هم قبلا به این چیزی که گفت فکر کرده بودم و میدونستم که درست میگه و تو ذهنم فکر میکردم که متاسفانه برخلاف کشورهای پیشرفته تو ایران قانون تجاوز به مرد و خشونت علیه مردان رو به رسمیت نمیشناسه و حتی اگر برم دادگاه تهش بی نتیجه میمونه شاید اگه مردای دیگه هم شکایت میکردن اتفاقی میفتاد ولی معمولا غرور مردها و همچنین نگاه اشتباه جامعه باعث میشه مردهایی که مورد خشونت یا تجاوز قرار گرفتن از ترس آبروشون و غرورشون ساکت موندن. برای اینکه گاردمو پایین نیارم گفتم همه چیز اینجا تموم میشه اگر باز هم ادامه بدی چه با شکایت یه جور دیگه ای پشیمونت میکنم. نسیم دمنوشش رو تا آخر سر کشید و گفت همه حرفات همین بود؟ وای ترسیدم، میخوای یهو جلوی مردم جیغ بزنم و بگم این مرده مزاحمم شده و اون لحظه کلی آدم بریزن سرت بگیرن تا میخوری بزننت؟ گفت هرچی بگی کسی باورش نمیشه اما اگه من اینکارو کنم همه باورشون میشه و فکر میکنن واقعا اذیتم کردی و مزاحم شدی. صدامو بردم بالا و گفتم خفه شو زنیکه هرزه کافیه همه چیز تمومه و بلند شدم از کافی شاپ اومدم بیرون و رفتم سرکارم.
و تصمیم گرفتم از فردا کمی زودتر برم که دیگه به پست اون زنیکه نخورم.

نوشته: President_Jerkoff

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها