داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

از گی دوران نوجوانی تا نفر سوم

سلام دوستان . امیر هستم . الان ۳۶ سالمه . قبل از اینکه برم سراغ خاطره اصلی ام ، لازمه یه مقدمه کوتاه بگم . در دوران راهنمایی که کم کم می‌فهمیدیم کیر وکص چیه ، من یه پسرخاله هم سن خودم داشتم که خیلی با هم جور بودیم . اکثرا یا اون خونه ما بود یه من خونه اونا . با هم از سکس و کص زنا حرف میزدیم و تازه تازه جق زدن رو یاد گرفته بودیم و شبا موقع خواب ، زیر لحاف دودول های همو که اون موقع کم کم داشت رشد می‌کرد، برا هم میمالیدیم . یه شب که کیر همو گرفته بودیم دستمون و میمالیدیم سپهر ( پسر خالم ) یهو دستشو از کیرم برداشت و تکونی خورد و پشت رو به من کرد . خیلی تعجب کردم ، فکر کردم بدش اومد … نزدیک ترش رفتم دیدم شلوارش رو کشیده پایین و با قنبل کردن کونش به پهلو خوابیده ، منم از پشت بغلش کردم کیرمو لای پاش جا دادم … ولی باور کنید اون موقع نمیدونستم که تو سوراخش میشه کرد … سپهر با صدای آروم میگفت امیر یواش بکن درد داره و من گاو متوجه نبودم که داره چراغ میده بذارم توش . خلاصه اونشب با ارضا شدن من لای پاهای سپهر تموم شد . دو روز بعد جمعه تو باغ مادر بزرگم همه جمع بودیم و کلی پسر بچه داشتیم بازی میکردیم که رفتیم قائم بشیم ، دیدم از پشت انباری که محل دپوی شاخه های زائد درختان برای پخت رب گوجه سالانه فامیل بود ، صدای نفسهای تند تند میاد . یواشکی از نردبان کنار انبار رفتم بالای پشت بوم انباری و رفتم از بالا اون ناحیه رو سرک بکشم که یهو دیدم دادش بزرگم مشغول گاییدن سپهر و حسابی کیر کلفتش رو میکنه تو سوراخ کونش و داره تلمبه میزنه و اصلا حواسشون به من نیست که دارم نگاه میکنم . خلاصه اون روز یاد گرفتم که باید چیکار کنم و بعد از اون سپهر شد کونی خودم و تو هر فرصتی می کردمش و هر دو لذت می‌بردیم. این رابطه حدود سه سال ادامه داشت تا اینکه خالم اینا از شهرستان رفتند تهران و دیگه سالی یا دو سال یبار قسمت میشد ما و خانواده خاله ام همو ببینیم و رابطه من و سپهر هم خیلی کم رنگ شد و اون ماجراهای سکسی مون فراموش شد . الان که ۳۶ سالمه متاهل هستم یه پسر پنج ساله داریم و خونه ام تو شهرستانه و برای یک دوره آموزشی از طرف اداره قرار شده یکسال تهران باشم . مامانم موضوع رو به خاله ام گفته که امیر تهرانه و قرار یکسال اونجا باشه و هرچند اداره برامون تامین محل اقامت کرده ، ولی خاله جون که الان تنها زندگی میکنه سپهر رو فرستاده بود دنبالم که امیر باید وسایلش رو جمع کنه و مدتی که قراره تهران باشه ، پیش خودم بمونه . و این شد که ارتباط من و سپهر که اونم ازدواج کرده و دو تا بچه داره ، بیشتر بشه . با گذشت سال‌های زیادی از دوران نوجوانی و اون شلوغی هایی که داشتیم ، سپهر خیلی جوان تر از من دیده می‌شد چون از اولش ببی فیس و خوشگل بود . خانمش رویا هم انصافا خیلی خوشگل و خوش هیکل . پوست صاف و سفید ، کمر باریک و سینه و باسن درشت و یک زن خون گرم و کاملا اجتماعی تهرانی . درست بر عکس خانم من که حسب سنت های شهرستانی زیاد اهل معاشرت و گفتگو حتی با مردای فامیل هم نیست و از نظر تیپ و قیافه هم کمی تپل و پوست آفتاب دیده بخاطر کار تو باغ و خیلی اهمیت ندادن به چهره و موضوعات زیبایی . خلاصه معاشرت من با سپهر و خانواده اش هر روز بیشتر و صمیمی تر میشد و سپهر خودش حداقل دو روز یبار برای سر زدن به خاله میومد اونجا و دو روز آخر هفته رو هم با خانمش و بچه هاش میومدن سر میزدن به خاله . ماجرای ما از اونجایی شروع شد که یه شب خانمش بخاطر بیماری مادرش قرار شده بود منزل اونا بمونه و سپهر هم گفته بود منم میرم خونه مامان شب میمونم اونجا . بعد از خوردن شام ، خاله رفت تو اطاقش بخوابه و من و سپهر هم تو تراس نشستیم و مشغول قلیون کشیدن شدیم و حرف از گذشته و خاطرات می گفتیم . من تلاش میکردم که از خاطرات سکسی مون چیزی گفته نشه که خدای نکرده به سپهر که الان دیگه صاحب خانواده و زن و بچه است ، بر بخوره . ولی سپهر یجورایی تلاش می‌کرد حرف رو به اونجا بکشونه و آخرش هم کار خودشو کرد .
سپهر : امیر یادته چیکارا میکردیم ؟ کارمون شده بود هر جایی که موقعیتش پیش میومد حالی بکنیم
من : سپهر جان دوران نوجوانی آدما اینجور تجربه هایی رو میکنن ، او دوران برای بچه ها دوران هیجان و رشد و شیطونیه… دیگه از اون روزا خیلی گذشته و همه مون درگیر مشکلات زندگی شدیم
سپهر : ولی اون دوران هنوز هم جزو خاطرات شیرین زندگی منه و بعضی وقتا واسه اون روزا دلم تنگ میشه
خلاصه حرف حرفو آورد و ندونستم چجوری شد یهو بخودم اومدم دیدم تو اطاقی که خاله بهم داده و شبا اونجا میخوابم کیرم تا دسته تو کون سپهره و دارم تلمبه میزنم . کونی حسابی هم شیو کرده بود و یه موی زائد رو بدنش نداشت . دروغ چرا ؟ خودم هم داشتم حسابی لذت می‌بردم و حرفای سکسی به هم میزدیم . بهش میگفتم کونی منم دلم واسه اون روزا تنگ شده بود ولی بخاطر زندگی و زن و بچه ات میترسیدم چیزی بگم که بهت بر بخوره . وگر نه تو همون کونی خودمی … تو زن خودمی … بعد از این باید تند تند بیای بهم بدی وگرنه خاله رو میگیرم میکنم . اونم با آه و اوه میگفت بکن عشقم … همه مون رو بکن … هر کی رو دوسداری بکن … ولی یادت باشه اول باید از خجالت کون من در بیایی … اونشب تا صبح دوبار سپهر رو کردم و یبار ریختم تو کونش و بار دوم آبمو با ولع خورد . میگفت این مدت به کسی نداده و به کسی هم نمیشه اعتماد کرد و یه مدت خودشو انگشت میکرده … یا با بادمجونی ، خیاری ، چیزی خودشو حال می‌آورده و بعدها باخریدن دیلدو تو سکس با زنش ، اونم با دیلدو از خجالت کون خوش فرم سپهر در میاد . سپهر میگفت اوایل زنم بدش میومد ولی بعدها براش جذاب شده و الان بعضی وقتا حتی تو رابطه سکس فقط دلش میخواد سهیل رو بکنه و خودش کص نده . البته نه همیشه ، فقط بعضی وقتا . بعد از دو روز یه شب جمعه سهیل به اتفاق خانمش برای سرکشی به خاله اومده بودند ولی اینبار طرز رفتار رویا متفاوت شده بود و با من صمیمی تر و گرم تر برخورد می‌کرد و این موضوع تعجب منو برانگیخته کرده بود . با خودم میگفتم نکنه سهیل ماجرای اون شب رو به رویا گفته باشه … حالا اگه هم میگفت برای سهیل مسئله نبود چون زنش با کونی بودن سهیل کنار اومده بود ، ولی من احساس می‌کردم این موضوع باعث خجالتم میشه و یجورایی این فکر آزارم میداد . تو یه فرصت مناسب که رویا تو آشپزخونه کمک خاله رو می‌کرد تا شام رو حاضر کنند به سهیل یواشکی گفتم : کونی ماجرای اون شب رو به رویا نگفتی که ؟ احساس میکنم رفتارش تغییر کرده با من . و سهیل با یه لبخند شیطنت آمیز گفت : باهات حرف دارم . پاشو بریم تراس یه سیگار بزنیم . تو تراس توضیح داد که سالها فانتزی رویا این بوده که نفر سومی وارد جمع سکس اونا بشه و در حضور رویا ، سپهر رو بکنه و سپهر با گفتن ماجرای اون شب به رویا ، وعده تحقق فانتزیش رو داده و گفته امیر رو راضی میکنم که بیاد و یه سکس سه نفری بکنیم و پیش تو منو بگاد . اینا رو که سپهر توضیح می‌داد ناخودآگاه فکرم پیش کص و کون رویا بود و اینکه اون تن نازش رو لخت میبینم و شاید حتی گذاشتن رویا رو هم بکنم ، باعث شد کیرم سیخ بشه و دیگه نتونم اعتراضی به سپهر بکنم و اوکی رو دادم . و سپهر هم دستی به کیرم کشید و گفت شیطون خودتم میخواستی ها . منم گفتم کونت رو که میخوام ولی فکر نمیکردم پیش رویا باید بکنمت . سپهر با ذوق خاصی رویا رو صدا زد و رویا که اومد بهش گفت : عزیزم همه چی ردیفه ، باید برنامه شو بریزیم و رویا با یه نگاه پر از عشوه به من گفت : به به ، چه شود ؟ و دوباره برگشت پیش خاله . اون روز هم گذشت و یه روز وسط هفته سپهر تماس گرفت و گفت فردا صبح اداره ر بپیچون و بیا خونه ما . رویا صبح بچه ها رو میذاره خونه مامانش و قراره تا عصر خودمون باشیم .
شب اون روز رفتم حموم و به خودم حسابی رسیدم و صبحش بعد از صبحانه یدونه از قرصهای تاخیری که گرفته بودم ، خوردم و از خونه خاله زدم بیرون . ساعت ۷ بود و تا ساعت ۹ که تو خونه سپهر قرار داشتیم دو ساعت وقت داشتم و فاصله من تا خونه اونا حدود نیم ساعت بود . ناچار یک و نیم ساعت باید بیرون وقت میگذروندم و این زمان خیلی برام طولانی بود . لامصب به محض فکر کردن به رویا کیرم راست میشد . خلاصه با قدم زدن و نشستن تو پارک نزدیک خونه خاله و کشیدن چند نخ سیگار ، یک و نیم ساعت سپری شد و با یه تاکسی دربست خودمو به خونه سپهر رسوندم و قبل از در زدن ، با گوشی تماس گرفتم ببینم همه چی اوکی هست ؟ که با جواب مثبت سپهر ، گفتم در رو باز کرد و رفتم بالا .
در واحدشون باز بود و با گفتن یا الله رفتم تو و صدای رویا رو شنیدم که گفت بفرمایید . کفشامو که در آوردم رویا به استقبالم اومد ، وااااای چی داشتم میدیدم ؟ زنی که آرزوش رو داشتم با یه تاپ آستین حلقه ای و یقه باز که نصف سینه هاشو در معرض دید قرار داده بود و یه شلوارک استریج کوتاه با اون پاهای سفید و خوش تراش و یک آرایش ملایم جلوم ایستاده بود و من مبهوت تماشای اون . رویا جلو اومد با با لبخندی شیطنت آمیز باهام دست داد و منو به سمت هال هدایت کرد . پرسیدم سپهر پس کوش ؟ گفت تنبل آقا پرید زیر دوش … الان میاد . منم برای تلطیف فضا موقعیت رو مناسب دیدم و گفتم : رویا جان ببخشید ، اسباب دردسر شدم . گفت : نفرمایید ، اینجا متعلق به خودته … مثل خونه خودت راحت باش لطفا … بعدش گفت : ببخشید ، برات تو اطاق لباس راحتی گذاشتم ، تا تو لباس عوض کنی منم یه چایی میارم . به سمت اطاق رفتم دیدم رو تخت یه شلوارک و یه تی شرت گذاشته ، لباسامو عوض کردم و برگشتم تو هال دیدم رویا هم از آشپزخونه با سینی چای در اومد … من روی کاناپه نشستم و رویا در حالی که خم شده بود و چای تعارف می‌کرد، چشمم رو سینه های لختش که سوتین نبسته بود قفل شد و اونم که متوجه نگاهم شده بود با تبسم گفت لباسام بهم میان ؟ ناخودآگاه گفتم : عالی ان… اونقدر قشنگ و جذابی ، هر چی بپوشی بهت میاد ، رویا با حالتی که از تعارفم خوشحال شده ، گفت : مرسی ، چشمات قشنگ میبینه … خدا کنه بدون لباس هم همین نظر رو برام داشته باشی … با شنیدن این حرف چایی که دستم بود کم مونده بود از دستم بیافته ، زود گذاشتمش رو میز و در حالی که آب دهنمو قورت میدادم گفتم : ردیا جان دیدن تن لختت آرزوی زندگیمه و رویا باز با اون شیطنت همیشگی اش اشاره به جلوی شلوارکم کرد و گفت : معلومه و با صدای بلند خندید … نگاه که کردم دیدم کیرم تو شلوارک بد جور چادر زده و سیخ شده … گفتم : ببخشید دست خودم نبود . رویا که سینی چای رو روی میز گذاشته بود با فاصله کمی کنارم نشست باز با لبخند گفت : معلوم نیست اومدی سپهر رو بکنی یا منو … منم که دیدم فضا کاملا مساعد شده ، دستم رو گذاشتم روی رون رویا و با نگاه توی چشماش گفتم : اگه شما اجازه بدین ، هر دوتا تون . رویا هم بلافاصله گفت : اوووووف دستت چه داغه ، لعنتی خیس شدم و این چراغ سبز برای من کافی بود تا رویا رو به آغوشم بکشم و برای چند لحظه طعم شیرین لباش رو تجربه کنم ، رویا با تاز خودشواز آغوشم کشید بیرون و گفت : عجله نکن عزیزم ، خیلی وقت داریم … انرژیتو نگهدار برای کارای اصلی … فعلا چایی تو بخور . مشغول خوردن چایی بودیم که سپهر با یه شورت که بیشتر زنونه به نظر میومد از حموم خارج شد و اومد به من خوش آمد گفت و بدون رو در بایست تعارف گفت : امیر راستشو بگو من حموم بودم زنمو نکردی که ؟ و زن و شوهر در میان بهت من زدن زیر خنده . منم متوجه شدم که اینا برنامه رو بین خودشون چیدن و قراره جفتشون رو بکنم ، با این وجود با حالت سوالی رو به سپهر گفتم : آخه برنامه قرار بود چیز دیگه ای باشه واسه همین منتظر تو بودم که از حموم عروس بیای بیرون و با این حرف من زن و شوهر باز زدن زیر خنده و سپهر با عشوه گفت : عشقم رفته بودم خودمو برات حاضر کنم و یه چرخی دور خودش زد و گفت : ببین میپسندی ؟ منم گفتم : عزیزم تو همه جوره برام قبولی … اونی که امروز باید نظر بده رویا جونه . سپهر با هدایت رویا به سمت من در کنار رویا برا خودش جا باز کرد و نشست و بعدش گفت: اطمینان دارم امروز رویا از برنامه مون خوشش میاد … اصلا این برنامه مخصوص بخاطر رویا ترتیب داده شده و بعد ادامه داد : امیرجان اصلا عجله نمی‌کنیم… تا عصر وقت داریم و دلم میخواد امروز یه روز خاطره انگیز برای هر سه مون باشه . پس اول یه برنامه تو اطاق خواب میریم و بعدش بساط مشروب و دود رو براه میکنیم و یه برنامه دیگه هم بعد از ظهر میریم . حالا اگه کمرت اجازه داد و دلت خواست میتونی بیشترش هم بکنی ، ما مشکلی نداریم . حین حرف زدن سپهر حواسم بود که رویا دستشو گذاشته روی پای من و اون یکی دستش هم روی پای سپهره و با نوازش داره دستش رو نزدیک کیرمون میکنه … ولی من هنوز جرات نکرده بودم در حضور سپهر حرکتی بزنم و منتظر شروع از طرف اونا بودم . رویا گفت : اگه امروز روز منه ، دلم میخواد شروعش با دوتا کیر برای خودم باشه و اگه تونستید منو حشری کنید اونوقت اجازه میدم امیر بذاره تو کونت و با گفتن این حرفها از روی شلوارک کیر منو گرفت تو دستش و از اون طرف هم دستشو برد زیر شورت سپهر و کیرشو دستش گرفت . واااای داشتم دیوونه میشدم . اگه صبحی اون تاخیری رو نمیخوردم حتما با دیدن این صحنه آبم میومد . البته ذاتا کمر سفتی دارم ولی شرایط موجود طوری بود که آب هر مردی رو تو یه لحظه میتونست بیاره . سپهر با بوسیدن صورت رویا ، گفت : عشقم ، من و امیر در بست در اختیار تو هستیم ولی لطفا زود آب امیر رو نیار که برای این زنش هم بتونه برسه . رویا گفت : نترس کونی ، آبشم اگه بیاد واسه کون تو خودم سیخش میکنم و با پایین کشیدن شورت سپهر خم شد و کیر سپهر رو به دهن گرفت و هم زمان با جابجا کردن خودش ، کون قشنگش رو سمت من قمبل کرد . دیگه سکوت جیز نبود و با گفتن یه جووووون کش دار ، ادامه دادم : نگران کمر من نباشید ، امروز جفتتون رو سیراب میکنم و دستم رو گذاشتم روی باسن زیبای رویا و شروع کردم به مالیدن و دست دیگرم رو هم بردم لای پاهاش و از روی شلوارک نازک رویا رسوندم به کصش که کاملا خیس شده بود . رویا همچنان کیر سپهر رو ساک میزد ولی کیرش به قوام لازم نمی‌رسید و حالت نیمه راست داشت ولی تو این فاصله من شلوارک رویا رو پایین کشیده بودم و با تغییر وضعیت مشغول خوردن و لیسیدن کون و کصش شده بودم و رویا با سر و صدای نسبتا بلند اعلام رضایت می‌کرد. من دیگه طاقت نداشتم و خیلی سریع باید کص صاف و کلوچه ای رویا جونم رو فتح میکردم واسه همین تو یه چشم به هم زدن لخت شدم و کیرم رو گذاشتم لای کصش و بالا پایین کردم تا با آب کص رویا خیس بشه … یه لحظه رویا با عشوه نگاهی به پشت کرد و گفت : لعنتی بذار توش دارم میمیرم تو این لحظه با سپهر چشم تو چشم شدیم و با حالت رضایت با چشماش بهم اشاره کرد که بکنم و این زیباترین لحظه زندگیم بود که تجربه میکردم و آروم کیرم رو هدایت کردم داخل کص رویا . کیر ۱۸ سانتی من بخاطر خیس و لزج بودن کص رویا بدون مشکل و براحتی وارد کصش شد . یه کص داغ و لزج . رویا از درون سینه صدای آه کشیده ای داد بیرون و لذتی رو که داشت اینجوری ابراز کرد . من به آرومی شروع کردم به تلمبه زدن و همزمان دستم رو به سمت سر سپهر بردم تا نوازشش کنم ولی سپهر انگشت فاک منو به دهن گرفت و مشغول میک زدن شد و همین موضوع باعث شد یهو کیرش راست بشه . رویا یه نگاهی به سپهر کرد و گفت : کصکش مناظر بودی زنت گاییده بشه این لامصب رو سیخ کنی ؟ فکم درد گرفت بس که ساک زدم و هر سه مون با این حرف رویا خندیدیم … بعد از کمی تلمبه زدن تو کص ناز رویا ، سپهر پیشنهاد داد بریم اطاق تا راحت تر ادامه بدیم و با این پیشنهاد پاشدیم و من منتظر شدم اول یکی از اون دوتا جلو بیافته تا منم پشت سرشون برم . رویا اومد زیر بغلم و خودشو چسبوند به من و یهو سپهر هم اومد زیر این یکی بغلم و گفت : عشقم جنده هاتو نمیبری اطاق ؟ منم به نوبت یه بوس از سر هر دوشون کردم و گفتم فدای جنده هام بشم . بگو خانم هام … تاج سرم … جفتتون رو همچین میگام که تا چند روز نتونید راه برید و سه تایی به سمت اطاق راه افتادیم . رویا گفت : عشقم بعد از این ما خانومای توایم و باید بهمون برسی … ولی آنروز دوسداریم جنده ات بشیم و عین جنده ها ما رو بکنی … منم گفتم : چشم جنده خانم … میدونی که جنده باید از کص و کون ارباشو راضی کنه ؟ رویا هم با حالت حشری گفت : برای من خیلی درد داره ، تحمل کیر کلفت تو برام سخته ولی بجاش برات کون اون یکی جنده رو آوردم … و رسیدیم کنار تخت ، دستم رو گذاشتم رو سر رویا و بهش فهموندم که باید ساک بزنه و او در مقابلم زانو زد مشغول شد ، سپهر هم اومد نزدیک و لب تو لب شدیم و گفت : میدونی چند سال آرزوی همچین لحظه ای رو داشتم ؟ بهش گفتم برو پایین کمک رویا … دوسدارم جنده ام با هم کیرمو ساک بزنن … و سپهر هم در کنار رویا زانو زد و دوتایی مشغول خوردن و لیسیدن کیرم شدند . لذتی رو که تجربه میکردم وصف ناپذیر بود . زن و شوهر همزمان با ولع مشغول خوردن بودند … یکی کیرم رو تا ته وارد حلقش می‌کرد و اون یکی بیضه هامو لیس میزد و من در اوج شهوت و لذت ، روی ابرها پرواز میکردم … بعد از کمی گفتم هر دوشون رو تخت پوزیشن داگی بگیرند و از روی میز آرایش کرم برداشتم و اومدم سراغشون … کیرم رو که هنوز از آب دهن سپهر و رویا خیس بود فشار دادم تو کص رویا و همزمان مشغول چرب کردن سوراخ سپهر با کرم شدم و همون اول کار دو انگشتم رو فرستادم توی سوراخ سپهر که صدای آه و اوهش در اومد… بعد از حدود پنج دقیقه تلمبه زدن تو کص رویا که صداش اطاق رو پر کرده بود ، کردم بیرون و رفتم پشت سپهر و گفتم جنده خانم آماده ای که جرت بدم ؟ سپهر با عشوه گفت : عشقم بکن که دارم میمیرم و بلافاصله بدون هیچ سختی کیرم رو تا ته هدایت کردم تو کون سپهر و به رویا گفتم عشقم پاشو ببین شوهرتو چجوری میگام … رویا با صدای اوووووف … بلند شد در حالی که با ولع به تلمبه زدن من نگاه می‌کرد، گفت : مرسی امیر جون ، آرزوی دیدن این صحنه رو داشتم … آرزو می کردم بکنی داشته باشم که هم منو پیش این بی‌غیرت دیوث حسابی بکنه و هم پیش من این کونی رو جر بده ، مرسی که آرزومو برآورده کردی … امیر صدای آه و اوهش بلند شده بود و به رویا گفتم کیرشو بمال … رویا با انداختن یه تف کف دستش ، کیر سپهر رو گرفت و براش جق زد ، بفاصله یک دقیقه سپهر با صدای بلند حال اومد آبشو پاشید تو دستای رویا و روی تخت و من بخاطر اینکه نفسش جا بیاد از کونش کشیدم بیرون . هنوز از ارضا شدن من خبری نبود و دوسداشتم رویا رو حالا حالا بکنم … رویا رو کشیدم روی تخت و به پشت خوابوندمش و رفتم لای پاهاش و کیرمو کردم تو کصش و بعد خوابیدم روش و شروع کردم عاشقانه به لب بازی… گاهی زیر گردن و لاله گوشش رو هم لیس میزدم و گاهی هم سینه های ۸۵ رویاجونم رو به دهن می گرفتم و میخوردم … واااای که مست لذت و شهوت بودم و با تمام توان تو کص رویا تلمبه میزدم و احساس می‌کردم کم کم به ارگاسم نزدیک میشم … آهسته تو گوش رویا گفتم دوسداری آبمو بیارم یا هنوز دلت میخواد بکنم ؟ گفت : بیارش عشقم … خودتو زیاد خسته نکن … هنوز کارم باهات تموم نشد ، گفتم : کجا بریزم خانمم ؟ گفت : هر جا که دوسداری ولی بیشتر دلم میخواد بریز تو دهن سپهر برات بخوره ، تهش رو هم بریزی روی سینه ها و صورت من … تو این لحظه احساس کردم سپهر از پایین بیضه ها و سوراخ کونمو داره لیس میزنه و این منو به شدت تحریک کرد و بعد از چند تلمبه سرعتی ، کشیدم بیرون و بلافاصله بالای سر سپهر ایستادم گفتم بگیرش دهنت …‌ و سپهر سخاوتمندانه دهنش رو بازکرد و کیرم رو واردش کرد و مشغول ساک زدن و مکیدن شد . تو این حین رویا هم اومد کنار سپهر زانو زد و منتظر سهمش از باقیمانده آبم شد . با فشار زایدالوصفی که تا حالا تجربه نکرده بودم آبم تو دهن سپهر پاشید و بعد اولین تقه فشار پاشیدن منی ، کیرم رو از دهنش کشیدم بیرون و خودم مشغول جق زدن پاشید آبم رو سر و صورت و سینه های رویا شدم … وااااای اولین بار بود اینجور ارضا شدن رو تجربه میکردم … پاهام دیگه برای ایستادن یاری نمی کردند و ناچار شدم خودمو بندازم روی تخت و رویا بلافاصله خودشو به آغوشم رسوند و با بوسیدن لبهام ازم تشکر می‌کرد. بعد از اینکه کمی نفسم سر جاش اومد از رویا پرسیدم : راستی عشقم تو چی؟ ارضا شدی ؟ رویا با خنده گفت : از بس فکرت پیش گاییدن جنده هات بود که اصلا متوجه نشدی من پنج بار حال اومدم . اولیش هم تو هال بود وقتی کیرت رفت تو کصم . گفتم ببخش عزیزم که متوجه نشدم ولی امیدوارم به دوتا نون مزه داده باشه و لذت برده باشین . سپهر در حالی که با دستمال کاغذی دور دهان و روی تخت رو تمیز می‌کرد، چند تا دستمال دیگه هم به رویا داد تا سر و صورتش رو که پر از منی من بود تمیز کنه و بعد از تموم شدن تمیزکاری، به آرومی اومد و خودشو تو این یکی بغلم جا داد و گفت : مرسی عشقم خیلی چسبید ولی من هنوز سیر نشدم … کونم هنوز نبض میزنه و کیر میخواد . رویا هم گفت : من با تو دیوث کونی میخوام چیکار کنم که اینقدر تشنه کیری و شروع کرد به خندیدن و من که عاشق خنده هاش بودم بی اختیار لب هاشو به دهان گرفتم و شروع کردم به خوردن . زبونمون تو دهان همدیگه می‌خرید و آب دهنمون قاطی شده بود و در خلال این عشقبازی داغ متوجه شدم سپهر هم کیر خوابیده منو کرده تو دهنش و با زبونش همه جای کیرم رو داره لیس میزنه . دستم روی کص رویا بود و از سوراخ کونش تا چوچوله رو با انگشتم نوازش می‌کردم. کص و کون رویا کاملا خیس و لزج بود و این باعث شد هوس کنم با انگشتم سوراخ کونش رو ارزیابی کنم … بعد از کمی مالش ، نوک انگشتم رو با کمی فشار وارد کون رویا کردم و با گفتن آخ ، ادامه داد خیلی دوسش داری؟ گفتم : اوهوم … اگه تو اجازه بدی خیلی دلم میخواد ، گفت دوسدارم اولین بار رو تو حموم و زیر دوش بدم … اگه حالشو دارید پاشیم با هم بریم حموم . من که تو این فاصله استراحت کرده بودم ، با خوردن سپهر و تاثیر عشقبازی با رویا و انگشت در سوراخ کونش کردن احساس کردم کیرم دوباره داره تکون میخوره و توانایی اینو داره که مجددا راست بشه ، واسه همین گفتم : با حضور شما دوتا کونی من مشکلی ندارم و خندیدیم و روانه حمام شدیم . بعد از شستن خودمون با آب ورم ، زیر دوش اشاره کردم سپهر برام ساک بزنه و رویا رو به آغوش کشیدم و مشغول خوردن لبها و سینه هاش شدم و این باعث شد کیرم در عرض چند دقیقه عین چوب خشک و سفت بشه . گفتم حالا وقتشه ، دو تا تون قمبل کنید و هر دو دستهاشون رو به لبه وان تکیه داده و کونشون در مقابلم باز شد . با کمی آب دهان اول گذاشتم تو کون سپهر تا در مدتی که کون رویا رو آماده میکنم کیرم نخوابه و حین تلمبه زدن تو کون سپهر با شامپو و انگشت مشغول نرن کردن باز کردن کون رویا بودم . با گاییدن سپهر باز حشرم بالا می‌رفت و شروع کردم به گفتن حرفای سکسی … به سینا گفتم : بی شرف کونی ، چند سال بود حسرت کیرم رو میکشیدی چرا یه ندا نمیدادی بیام از خجالت جفتتون دربیام . چطور تونستی این کون قشنگ و این جنده زیبا رو از من دریغ کنی . اونقدر میکنمت که ادب بشی و بعد از این هی دعوتم کنی بیام زنتو جلوی چشمات بکنم … سپهر هم که حالش خراب بود هی میگفت : عشقم میترسیدم بهت بگم دست رد به سینه ام بزنی و همه آرزوهام خراب بشن … من و رویا منتظر یه موقعیت خوب بودیم … حالا هم دیر نشده … هر وقت دلت خواست بیا و مارو بکن … کص و کون ما همیشه برای تو باز هستن … من که حشری در اوج بود و اختیار بیشتر حرفامو نداشتم گفتم : بعد از این رویا جنده خودمه ، هر وقت خواستم یا من میام یا رویا رو میفرستی بکنمش … اصن دوسدارم زنمو حامله کنم و توی کصکش هم بچه مونو بزرگ کنی … دو انگشتم تا ته تو کون رویا بود و رویا هم با آه و ناله گفت : تو شوهرمی و اگه دلت بخواد ازت حامله هم میشم … تو این حین … گفتم عشقم آماده ای کونی خودم بشی ، اونم با یه صدای لرزون که حکایت از ترکیب ترس و شهوت داشت گفت آره ولی لطفا یواش بکن ، نذار زیاد دردم بگیره . از کون سپهر کشیدم بیرون و سر کیرم رو گذاشتم رو سوراخش … به سپهر گفتم از پایین کصش رو بخور ، سپهر مشغول لیسیدن کص رویا شد و این باعث شل شدن ماهیچه های کونش شد و تونستم با فشاری کم سر کیرم رو وارد کونش کنم … رویا از سر درد آخ گفت ولی معلوم بود که براش قابل تحمله … تو همون وضعیت یه کم منتظر شدم تا درد اولیه کم بشه و بعد کم کم شروع به حرکت دادن کیرم کردم و در هر حرکت بیشتر تو کونش جا میدادم و صدای آخ و اوخ رویا هم بالاتر میرفت . دو دستی از کمر رویا گرفته بودم که یهو از فشار درد از زیر کیرم در نره …‌ ولی تلاشی برای در رفتن نشون نمی‌داد و تونستم تا ته بکنم تو سوراخش … واااای چه کون تنگ و داغ و خوش فرمی … داشتم دیوونه میشدم … گفتم عشقم اجازه میدی شروع کنم … با یه صدای بلند گفت : دیوث بزن … دوسدارم تقه های شکمت رو روی لمبرای کونم حس کنم و من شروع کردم به تلمبه زدن … اولش آروم و کم کم سرعت تلمبه ها بالاتر میرفت و صدای رویا از آخ و اوخ به آه و اوه تغییر می‌کرد و به سپهر میگفت : جاکش مزه داره … ببین زنت داره کون میده … حالا میفهمم توی دیوث چرا اینقدر دادن رو دوسداری … اووووف بکن عزیزم … جرم بده … سپهر با تغییر وضعیت حالا از پایین داشت بیضه ها و کیرم رو در لحظاتی که بیرون میکشیدم لیس میزد و این منو به اوج میرسوند تا اینکه پس از چند دقیقه رفت و آمد سریع کیرم در کون رویا جونم ، رویا با صدای بلندی ارضا شد و پاهاش شروع به لرزیدن کرد ، سفت از کمرش گرفتم تا بتونه تعادلش رو حفظ کنه و این حالت ارضای رویا من رو هم به ارگاسم رسوند با با صدای بلندی همه آبمو تو کون رویا خالی کردم … حین ارضا شدن ، سپهر کمر و لپ های کون منو ماساژ میداد و این به شدت ارضا شدن من افزوده بود … باور نمیکردم روزی در زندگیم چنین لذتی رو تجربه کنم ، عین خواب و خیال بود لحظاتی که درش قرار داشتم . با شل شدن کیرم از کون رویا کشیدم بیرون و بلافاصله سپهر که انگار از قبل منتظر بود کیرم رو به دهن گرفت مشغول مک زدن و خوردن باقی آبم شد . دیگه نایی نداشتیم و زود رفتیم زیر دوش و بعد از خشک شدن ، لخت خودمون رو انداختیم روی تخت وسه تایی حدود دو ساعتی خابمون برد . بعد از بیدار شدن ، سپهر و رویا مشغول آماده کردن ناهار و بساط مشروب شدند و بعد اثر کردن مشروب که سرهامون داغ شده بود ، شروع کردیم به رقصیدن و لخت شدن و عشقبازی سرپایی و نهایتا یه دور دیگه یه سکس خفن دیگه . الان حدود شش ماه از دوره آموزشی در تهران گذشته و هنوز شش ماه دیگه داریم . ماهی یک یا دوبار شهرستان میرم و به زن و بچه سر میزنم و تو این مدت دو بار دیگه با سپهر و رویا برنامه داشتیم . جالب اینجاست که رویا به سپهر اجازه نمیده تا یهو اگه هوس کرد تنهایی بیاد پیشم و بهم کون بده و تاکید داره حتما سه تایی برنامه داشته باشیم. ببخشید اگه خیلی طولانی شد ولی دوسداشتم اون لحظات خوش رو با شما به اشتراک بذارم . خوش باشید

نوشته: امیز

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها